نقدی بر پروژه شیعه زدایی در پوشش عقلانیت

13 آذر 1404 - خواندن 6 دقیقه - 28 بازدید

خطای روش شناختی در ادعاهای ضدشیعی اردستانی/در روزهای اخیر، اظهارات جنجالی یک روحانی بنام سلیمانی اردستانی درباره حضرت زهرا(س) موجی از واکنش ها را در فضای مذهبی و رسانه ای برانگیخته است. صرف نظر از هر بحثی درباره این نقل قول ها، آنچه اهمیت دارد تاثیر چنین سخنانی بر حساسیت های اعتقادی و وحدت اجتماعی جامعه است. در این یادداشت، تلاش می شود بدون ورود به هرگونه جدل، نگاهی دقیقتر به ابعاد ماجرا داشته باشیم. در تحلیل اظهارات عبدالرحیم سلیمانی اردستانی درباره مظلومیت و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، نخست باید ریشه های فکری و روش شناختی او را شناخت و سپس پاسخی منسجم و مستدل ارائه کرد. سخنان اردستانی نتیجه نوعی «خوانش عقل گرایانه و انتقادی» از دین است؛ خوانشی که در سال های اخیر در آثار و گفتار او نمود یافته و بر این مبنا استوار است که بسیاری از آموزه ها و حوادث تاریخی اسلام را می توان با معیارهای عقل مدرن و نگاه پدیدارشناسانه بازخوانی کرد. او در نوشته ها و گفتگوهای خود همچون گفت وگویی که درباره نگرش قرآنی اش منتشر شد، کوشیده است اسلام را با حقوق بشر، اخلاق مدرن و تحلیل های فلسفی غیرسنتی سازگار نشان دهد. طبیعی است که چنین رویکردی اگرچه قابل بحث است، هنگامی که به تاریخ حساس و مقدسی مانند تاریخ اهل بیت و به ویژه شخصیت حضرت زهرا (س) می رسد، حساسیت و ظرافت مضاعفی می طلبد.

مشکل اصلی در سخنان اردستانی آن است که وی با وجود این که مدعی شکاکیت و نقد روایی است، نه از ابزارهای دقیق تاریخ پژوهی استفاده می کند و نه اصول نقد حدیث و رجال را رعایت می کند. سخنان او در مناظره اخیر نشان داد که بخش بزرگی از تحلیلش بر چند فرض ذهنی و حدس تاریخی استوار است؛ مانند ادعا درباره نوع درهای خانه ها، یا برداشت های کلی درباره فضای عمومی مدینه، یا تصوراتی درباره روحیات اصحاب. این نوع تحلیل، در برابر حجم گسترده ای از روایات، گزارش ها و قرائن تاریخی که درباره مظلومیت و شهادت حضرت زهرا (س) وجود دارد، وزنی ندارد. شهادت حضرت زهرا (س) نه بر پایه یک خبر ضعیف، بلکه بر اساس تراکم روایات متعدد، نقل های همسو در منابع کهن شیعه و سنی، شواهد رفتاری امیرالمومنین (ع) همچون دفن شبانه، پنهان بودن قبر، و اعتراضات آن حضرت به رفتار حاکمان وقت استقرار یافته است. از این رو تقلیل این مجموعه عظیم به «روایات مشکوک» و تشکیک در اصل حادثه، بیشتر یک پیش داوری ذهنی است تا پژوهش تاریخی.

افزون بر این، اردستانی در زمینه انتخاب رسانه و لحن بیان نیز بی احتیاطی کرده است. طرح چنین موضوع حساسی در رسانه هایی که گرایش انتقادی جدی نسبت به تشیع دارند، و آن هم با لحنی مطمئن اما فاقد سند، موجب شد سخنان او به عنوان هتک حرمت و جسارت به مقام دختر پیامبر(ص) تلقی شود. در فرهنگ شیعه، حضرت زهرا (س) نه فقط یک شخصیت تاریخی، بلکه نماد عصمت، مظلومیت و استمرار خط نبوت است؛ ازاین رو بحث درباره ایشان باید با رعایت ادب، احتیاط و حساسیت کامل صورت گیرد. بی اعتنایی اردستانی به این ابعاد عاطفی و ایمانی، واکنش های گسترده و تند را برانگیخت، زیرا جامعه شیعی حق دارد در برابر زیر سوال بردن یک رکن مهم هویتی اش واکنش نشان دهد.

از منظر علمی نیز پاسخ به اردستانی روشن است: کسی که مدعی عدم وقوع یک واقعه مشهور است، باید دلیل و سند بیاورد؛ و اگر ادعا دارد که گزارش های تاریخی بی اعتبارند، باید با روش علمی تک تک روایات را از حیث سند و متن بررسی کند. در حالی که اردستانی نه بدیلی معتبر برای این روایات ارائه کرده و نه تحلیلی مستند در نفی آن ها عرضه کرده است. او تنها با تکیه بر استنباط های ذهنی و چند پیش فرض کلی، روایتی را که قرن ها در متون معتبر شیعی و حتی برخی منابع اهل سنت منعکس شده، بی اعتبار می خواند. چنین شیوه ای از اساس با اصول تحقیق تاریخی و نقد روایی ناسازگار است و به همین دلیل از سوی علما و دانشوران شیعه مورد انتقاد جدی قرار گرفته است.

در جمع بندی می توان گفت اظهارات اردستانی از نوعی عقل گرایی بی ضابطه، نگاه پدیدارشناسانه بدون مبنای متنی، و تلاش برای بازسازی تاریخ اسلام بر اساس معیارهای جدید ناشی می شود؛ اما پاسخ به او نیز روشن است: تاریخ اهل بیت بر پایه تراکم اسناد، هماهنگی روایت ها، شواهد سیره ائمه و رفتارهای تاریخی تثبیت شده است، و نقد آن بدون ارائه سند بدیل و تحلیل منقح نمی تواند پذیرفتنی باشد. افزون بر این، در موضوعی که با کرامت، حرمت و عاطفه دینی میلیون ها انسان گره خورده است، هرگونه سخن گفتن نیازمند نهایت دقت، تواضع و رعایت ادب است، امری که در رفتار و گفتار اردستانی رعایت نشد و طبیعی است که واکنش جامعه شیعی را برانگیخت. از منظر اجتماعی و فرهنگی نیز این شیوه بیان، پیامدی خطرناک دارد: اگر قرار باشد با تکیه بر حدس، ذوق شخصی یا برداشت های ذهنی، ارکان پذیرفته شده اعتقادی و تاریخی تشیع زیر سوال رود، آنگاه دروازه بی ثباتی و شبهه پراکنی گشوده می شود. بنابراین احترام به میراث دینی و اصول پذیرفته شده اعتقادی، نه تنها یک ضرورت اخلاقی، بلکه یک تکلیف شرعی و اجتماعی است. لذا پرداختن به مباحث دینی باید همواره با رعایت مستندات معتبر، دقت علمی و اخلاق دینی همراه باشد تا هم حرمت مقدسات حفظ شود و هم نسل های آینده بتوانند با اطمینان و شناخت درست، آموزه های اهل بیت(ع) را بشناسند و به آن پایبند بمانند.