دکتور فضل الرحمن فقیهی هروی
10 یادداشت منتشر شدهعرفان شیخ الاسلام انصاری؛ عرفانی وحیانی یا خراسانی؟ (نقد یک غلط گویی بر عرفان خواجه انصار در یک مقاله)
نویسنده: دکتر فضل الرحمن فقیهی استاد دانشگاه هرات
مقدمه
عرفان اسلامی، سابقه یی به حد قرن های متمادی دارد و فراز و نشیب های فراوانی را طی کرده است. در باره عرفان و نحله های فکری و شخصیت های آن، سخنان زیادی گفته شده که برخی مستند و برخی از این ادعاها بدون پشتوانه علمی ارائه شده اند.
یکی از مفاهیمی که در این اواخر بر سر زبان هاست و در محافل علمی مطرح می شود ولی در همه موارد مصداق ندارد، رویه و روحیه «تساهل دینی» و انتساب آن به «عرفان اسلامی» است. همچنان که اصطلاح «عرفان خراسانی»، دانشواژه ی، که بر «عرفان اسلامی» گاهی بازتاب یافته بر افکار بسیاری از عارفان سرزمین ما مصداق واقعی نمی تواند داشته باشد؛ بلکه این هردو انتساب، خیال پردازی هایی اند که بر مبنای گمان ها و توهمات شکل یافته اند.
به همین گونه یکی از شخصیت های مهم در عرفان اسلامی، خواجه عبد الله انصاری هروی است که آثار گران بهایی را از خود به یادگار گذاشته است. مطالعه شخصیت و افکار خواجه انصار، حقیقت این دو ادعای مذکور را وارونه ثابت می سازد و این حقیقت را برملا می گرداند که عرفان شخصیت هایی چون انصاری، سنایی، جامی و امثال آنان، خراسانی نیستند تا از آموزه های خراسانی قدیم پیش از اسلام، بهره برده باشند. همچنان که مطالعه آثار و افکار انصاری، بر ادعای انتساب «تساهل دینی» به عرفان اسلامی، خط بطلان خواهد کشید.
این مقاله دو محور مذکور را مورد مطالعه قرار خواهد داد و حقیقت امر را آشکار خواهد ساخت.
عرفان خراسانی و خواجه انصار
پیش از هر چیز نیاز است تا آنچه در مقاله خانم قادری آمده، به گونه مستقیم بدون دخل و تصرف نقل شود. وی در بخش نخستین مقاله خود نوشته است که «خواجه عبدالله انصاری که نماد عرفان خراسانی و سمبول مدارای انسانی و دینی است. کسی که برای پشه ها در طبیعت، کاسه های آب می گذاشت و نگران حال حشرات و حیوانات بود، چه برسد به انسان ها….»(1).
ملاحظه می شود که در این متن، دو مطلب به شکل نمادین متبارز شده است. یکی اینکه خواجه عبد الله انصاری «نماد عرفان خراسانی» دانسته شده است. دو دیگر این که وی «سمبول مدارای انسانی و دینی» شمرده شده است.
حال که این دو ادعا متبارز ساخته شد، نخست به تبیین مفهوم این دو ادعا پرداخته می شود، یکی مفهوم «عرفان خراسانی» دوم مفهوم «مدارای انسانی و دینی». بعد از آن به واکاوی این دو مفهوم در افکار خواجه انصار پرداخته خواهد شد.
مفهوم عرفان خراسانی
در باب ریشه عرفان اسلامی و این که از چه افکار و اندیشه های سرچشمه گرفته و پدید آمده در آثار اهل تحقیق، حرف های زیادی گفته شده است. تاثیرپذیری عرفان اسلامی از آیین های دیگر، همچون یهودیت، نصرانیت، بودیزم، هندوئیزم، آیین مانی و بودایی از مسائلی است که همیشه مطرح بوده است؛ همچنان که ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند (1403: 27)، تصوف را برگرفته از «سوف» یونانی دانسته که معنای حکمت را افاده می کند و گویا به تدریج و تصحیف، «صوف» و «تصوف» شده است.
شماری از اهل قلم، عرفان اسلامی را از نحله های فکری دیگر، تاثیر پذیر دانسته اند. تاثیرپذیری عرفان اسلامی از آیین زردشتی یکی از مسائلی است که در نوشته های دانشمندان مطرح بوده است. این امر باعث شده که برای عرفان اسلامی، مقوله «عرفان خراسانی» را اطلاق کنند و آن را صبغه نه اسلامی، بلکه خراسانی بدهند. چه خراسان به منزله مرکز ایران قدیم، جایگاه رواج و رونق آیین زردشتی و انتشار آن به سایر مراکز مطرح بوده است.
بدین ترتیب، منظور از عرفان خراسانی، انتساب عرفان اسلامی به خراسان زمین نیست؛ بلکه منظور این اصطلاح، عرفانی است که ریشه در مبانی آیین زردشتی داشته و رسوم آن آیین در تعالیم چنین عرفانی رسوب یافته باشد. بدین طریق، تعدادی از قلم به دستان خراسان زمین، برای اینکه در پهلوی تعالیم اسلام، مفاهیم دیگری را خط موازی بسازند، دست به تحریف در نام گذاری و تعالیم صوفیه زدند و آن را عرفان خراسانی نام نهادند. منظور اینان از عرفان خراسانی، روش تفکر و عملی صوفیانه است که معمولا با مبانی دینی اسلام، سر سازگاری ندارد و در طول تاریخ، چالش برانگیز بوده است.
مصداق مدارا و تساهل دینی
مدارا و تساهل در دین، اصطلاحی است که به آسان گیری در تعامل رفتار انسانی تعلق نمی گیرد؛ بلکه تساهل در دین، این است که کسی در حوزه عقیده و عمل، به دین خود پایبندی چندانی نداشته باشد. این امر هنگامی که فقط به تساهل عملی و «ترک آزار رساندن» تاکید کند و از انجام تکالیف دینی برائت جوید، تصویری از نحله اباحیه را ارائه می دارد؛ آن نحله که نه تنها در نزد فقها، بلکه در نزد اهل عرفان، کفر پنداشته شده است. مولانا جامی در مورد همین نحله اباحیه، گفته است:
ترک آزار کردن خواجه
دفتر کفر راست دیباجه...
از علامات عقل و دین عاری
مذهبش حصر در کم آزاری(جامی، 1385: 102)
بدین گونه جامی، تساهل از نوع اباحیه را دفتر کفر دانسته و از دایره دین بیرون می شمارد.
اما آنگاه که تساهل در امور عقیدتی و عملی هردو عمومیت پیدا کند، آن را پلورالیزم (کثرت گرایی) دینی نامند که مستلزم حق دانستن همه آیین های آسمانی و غیر آسمانی است. چنین تفکری مستلزم ارتداد دینی است و در تعالیم اسلامی، و نیز در تعالیم عرفای با استقامت جایی ندارد. به دلیل آنکه قایل شدن به کثرت گرایی دینی و همه را حق شمردن، خلاف نصوص قرآن و سنت نبوی است و دعوت و مبارزات پیامبران علیه السلام را زیر سوال برده، بی هوده و افراط گرایانه معرفی می دارد.
عرفان انصاری، خراسانی یا وحیانی؟
خواجه انصار از عارفانی است که سخت وابسته به کتاب و سنت بوده است. او هیچ گونه گرایشی به اموری غیر از مدلول وحیانی کتاب و سنت ندارد و عرفانی نصوص گرایانه دارد؛ چه رسد که به مفاهیم بازمانده زردشتی- خراسانی، تمایلی داشته باشد تا عرفان وی خراسانی نامیده شود. عرفان پیر هرات(2)، ویژگی های سلفی گری، نصوص گرایی، ستیز با بدعات و دوری از توحید وجودی را دارد که با مفاهیم ریشه دار در سابقه خراسان، سنخیت نمی تواند داشته باشد.
در آموزه های آیین زردشتی، ثنویتی تبارزد داشته که نمی تواند در عرفان انصاری جایی داشته باشد. عرفان انصاری به حدی نصوص گراست که از معرفت تاویل گرایانه برخی خراسانیان، برائت جسته و گفته است که «ایمان ما از راه سمع است... به قبول و تسلیم است نه به تاویل و تصرف»(میبذی، 1371: 6، 312). همین دوری از تاویل گرایی وی باعث شده که در اثرش «ذم الکلام واهله»(1418: 5، 207) از فلسفه به دور باشد و دوری از کلام و التزام روش سلف را روش امام ابوحنیفه رحمه الله بداند. به همین گونه وی حتی در باب صفات پروردگار، نه تنها از تاویل گرایی خراسانیان ماوراء النهر، تبرا می جست، بلکه حتی در برخی موارد، در باب صفات پروردگا(3)، در مواردی (دیدار پروردگار توسط پیامبر در معراج) تفرد می جست و خلاف رای جمهور عقیده داشت.
بدین اساس، خواجه عبد الله انصاری هرگز نمی تواند نمادی از عرفان خراسانی باشد؛ بلکه نمادی آشکار از عرفانی وحیانی است که مبانی عرفان وی را کتاب و سنت شکل داده است. این از آنجا ناشی می شود که مشایخ آموزشی و تربیتی او در علم و عرفان، مثل خواجه یحیی بن عمار سجستانی، خواجه محمد طاقی و دیگران، همه حنابله نصوص گرا بودند و در شخصیت او تاثیر می گذاشتند.
خواجه انصار و تساهل دینی
مدارا و تساهل با هم نوعان در نوع تعامل انسانی، نه تنها در تعالیم اهل عرفان، بلکه در تعالیم ناب اسلام نیز وجود داشته است. پیامبر اسلام و خلفای راشدین، بهترین نمونه اخلاق نیک با انسان های مسلمان و غیر مسلمان بودند. البته این امر تا جایی است که تعرضی از انسان های غیر مسلمان سر نزده باشد. اما مدارا و تساهل دینی که همان به رسمیت شناختن کثرت گرایی دینی است، همچنان که در مبانی اسلامی جایی ندارد، در نهاد خواجه عبد الله انصاری نیز وجود نداشت.
شیخ الاسلام انصاری، عرفانی سفت و ساز را در پیش می گرفت که مو به مو به نصوص شرعی، تطابق داشت. از این رو با دگراندیشان، سر سازگاری نداشت. او به اساس تاویلاتی که آنها را بی بنیاد می دانست، حتی «بر اشعریان بسیار سخت گیری می کرده است» (ابن ابی یعلی: 2، 247). عدم تساهل دینی در افکار خواجه عبد الله انصاری، طوری تبارز داشت که بنیادی ترین شخصیت های جهان عرب و منتقدان بسیاری از دیدگاه های عرفانی، ابن تیمیه (1403: 1، 104) و شاگردش ابن قیم الجوزیه (1416: 3، 412) او را «شیخ الاسلام» بنامند؛ یا او را «اجل المشایخ» و یا «اعیان المشایخ»(ابن تیمیه، 1399: 52) نام بگیرند و از دیدگاه های وی در آثار شان استفاده نمایند.
عدم تساهل فکری و معرفتی شیخ الاسلام انصاری از مبارزات طولانی وی با دگراندیشان به خوبی قابل مطالعه است. او به همین سبب عدم تساهل فکری و خرده گیری بر دگراندیشان، دو بار به فوشنج و یک بار به بلخ تبعید شد (سعید الافغانی، 1386: 90). علت تبیعد شیخ الاسلام، برخورد شاگردان و مریدانش با یکی از دانشمندان علم کلام بود که به اثر مواعظ پیر هرات انجام یافته بود(بورکوی، 1381: 164). لذا نخست به فوشنج و بعد به بلخ تبعید شد.
خواجه عبد الله انصاری، نه تنها بر دیگر نحله های فکری، بلکه بر تخطی های پیروان مذاهب اربعه اهل سنت نیز مدارا نمی کرد و ملامت شان می نمود؛ چنانچه خطاب شان می کرد که «حنیفی باش، نه معتزلی؛ شافعی باش، نه اشعری؛ حنبلی باش نه مجسمی»(انصاری، 1380: 689). بدین ترتیب، خواجه عبد الله انصاری به هیچ وجهی تساهل و مدارا در عقیده و اندیشه هایش وجود نداشت و با وجود اخلاق کریمی که با مسلمانان داشت، بر معاندان خلاف کتاب و سنت سخت می شورید و مقابله می کرد.
نتیجه گیری
از آنچه در این نوشته گفته آمد به نتایجی قرار زیر دست می یابیم:
- خواجه عبد الله انصاری یکی از عارفان بزرگ جهان اسلام است که عرفانی نصوص گرایانه داشته و افکار عقیدتی و عرفانی خویش را بر اساس کتاب و سنت پی ریزی می کرده است.
- عرفان شیخ الاسلام انصاری، عرفانی وحیانی مطابق نصوص و شریعت بوده و هیچ لایه دیگری از لایه های بومی خراسانی- زردشتی را در خود جای نداده بوده تا دیدگاه های وی، عرفان خراسانی دانسته شود.
- تساهل دینی در عقیده و اندیشه های عرفانی شیخ الاسلام انصاری، راهی نداشت. او تساهل و اخلاق نیک در رفتار انسانی خود را با همگان داشت و مراعات می کرد، اما هیچ گاهی در دین و اندیشه های اسلامی- عرفانی خویش، تساهل و مدارا نمی کرد و همیشه تا آخرین لحظات عمر به مبارزه ادامه داد.
- خواجه عبد الله انصاری، عرفانی شریعت مدار، بدون افراط و تفریط داشت و هیچ امری تا از کتاب و سنت دلیلی با خود نداشتی، نمی توانست مورد قبول وی واقع شود.
یادداشت ها
1. مبانی و بنیادهای عرفان خواجه عبد الله انصاری در مقاله «ویژگی های عرفان شیخ الاسلام انصاری» نوشته نگارنده مطبوع در مجله غالب، فصلنامه علمی- پژوهشی دانشگاه غالب، شماره2، تابستان 1394، تبیین شده است.
2. تفصیل دیدگاه های انصاری در باره صفات پروردگار در مقاله «صفات پروردگار در آیینه افکار شیخ الاسلام انصاری» نوشته نگارنده، مطبوع در مجله غالب، فصلنامه علمی- پژوهشی دانشگاه غالب، شماره اول، بهار 1398 تبیین شده است.
فهرست منابع
1. ابن ابی یعلی، ابو الحسین، محمد بن محمد (؟) .طبقات الحنابله. تحقیق: محمد حامد الفقی،دوجلد، بیروت: دار المعرفه.
2. ابن تیمیه الحرانی، تقی الدین ابو العباس احمد بن عبد الحلیم. (1403). الاستقامه. تحقیق: د. محمد رشاد سالم، چاپ اول، المدینه المنوره: جامعه الامام محمد بن سعود.
3. ابن قیم الجوزیه، شمس الدین محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد. (1416 ه - 1996م). مدارج السالکین بین منازل ایاک نعبد وایاک نستعین. المحقق: محمد المعتصم بالله البغدادی، چاپ سوم، بیروت: دار الکتاب العربی.
4. انصاری، خواجه عبد الله. (1380). مجموعه رسایل فارسی خواجه عبد الله انصاری. به تصحیح و مقدمه محمد سرور مولایی، چاپ دوم، تهران: انتشارات توس.
5. انصاری الهروی، خواجه عبدالله. (1386). ذم الکلام و اهله. مصحح: ابوجابر عبدالله بن محمد بن عثمان انصاری، چاپ اول، قاهره، انتشارات: مکتبه الغرباء و الاثریه.
6. بورکوی، ژرژ. (1381). سرگذشت پیرهرات. ترجمه روان فرهادی، چاپ اول، تهران: الست فردا.
7. بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی. (1403ه). تحقیق ما للهند من مقوله مقبوله فی العقل او مرذوله. چاپ دوم، بیروت: عالم الکتب.
8. جامی، نورالدین عبدالرحمن. (1385). هفت اورنگ (سلسله الذهب). چاپ اول، به تصحیح مرتضی مدرس گیلانی، تهران: اهورا.
9. سعید الافغانی، دکترمحمدسعید عبدالمجید.(1386). شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصای هروی. ترجمه عزیزالله علیزاده مالستانی، چاپ اول، تهران: انتشارات عرفان.
10. میبذی، ابو الفضل، رشید الدین احمد بن ابی سعید بن محمد بن احمد. (1371). کشف الاسرار و عده الابرار. به تصحیح محمد جواد شریعت، چاپ دوم، تهران: امیر کبیر.