نقد جامعه شناختی فیلم بانشی های اینشیرین

27 آبان 1404 - خواندن 3 دقیقه - 11 بازدید

فیلم «بانشیهای اینیشرین» جامعه ای دهقانی و منزوی در جزیره ای ایرلندی در سال ۱۹۲۳ را روایت می کند. اگرچه جنگ داخلی در پس زمینه جریان دارد، اما حضوری فراطبیعی و نمادین دارد؛ صداهای انفجارهای دوردست، نه به عنوان عنصری جنگی، بلکه به مثابه استعاره هایی از آسیب های اجتماعی پنهان، گسست روابط انسانی و هجوم ویرانگر مدرنیته عمل می کنند. توصیف شیوون، خواهر پاتریک، از اینیشرین — «غرق در تاریکی، تنهایی، نفرت و در انتظار مرگ» — درواقع تز اصلی فیلم است.

این جامعه در چنبره ی فروپاشی معنوی گرفتار آمده است. شاهد خانه هایی کوچک و پراکنده و انسان هایی منزوی و افسرده ای هستیم که برای گریز از انزوای خویش، به حیوانات پناه می برند. عشق در این فضا مفهومی نامربوط است — همان گونه که رابطه شکست خورده شیوون و دومینیک نشان می دهد — و هیچ کودکی در آن حضوری ندارد. تنها فرد جوان، دومینیک، با سرنوشتی تراژیک مواجه می شود. حتی نهادهای نظم بخش — کشیش و پلیس به عنوان نمایندگان خدا و قانون — فاسد هستند. این جامعه، برای حفظ آرامش بیمارگونه اش، زشتی ها را انکار می کند، قربانی را به سکوت وامی دارد و هر صدای متفاوتی — مانند شیوون — را طرد می کند. این تصویر، توصیفی کلاسیک از یک جامعه سنتی ایستا و درون گراست.

بااین حال، فیلم همزمان نشانه های گذار به مدرنیته را نیز ردیابی می کند. سنگ چین های مزارع، نماد تفکیک، مالکیت فردی و فردگرایی درحال ظهور است. گسست روابط سالم انسانی و راه حل ماجراجویانه و منزویانه شیوون، از ویژگی های جامعه مدرن است. بنابراین، انتخاب سال ۱۹۲۳ — دوران شکل گیری دولت-ملت ایرلند — اشاره ای تیزبینانه به این «موقعیت درحال گذار» است؛ جامعه ای که هم زمان واجد مولفه های سنتی پیشین و کیفیات نوین مدرن است. فیلم با واقع گرایی تلخی، این گذار را اجتناب ناپذیر می داند و به طرزی منصفانه، هم بر سنت و هم بر مدرنیته می تازد.

درنهایت، روایت به قربانی شدن ضعفا — دومینیک — و طبیعت — جنی — می انجامد که نقد فیلم را به سمت «نقد قدرت» سوق می دهد. این جامعه به سمت جنون جمعی پیش می رود و «خرد» — که شیوون نماد آن است — ناگزیر از آن می گریزد. پایان فیلم، که در آن جامعه به تعادلی جدید اما پوچ دست می یابد، جمله ای طنزآمیز و پستمدرن را تایید می کند: «جامعه می تواند با جنون تداوم یابد، اما با خرد هرگز!»

شیوون، کلید رمزگشایی از دیدگاه کارگردان است. تاکید او بر «دقیق حرف زدن»، در عمل به گفتارهایی مبهم و بسیارقابل تاویل تبدیل می شود. این تناقض، خود بازتابی از پیچیدگی و ابهام خود فرآیند مدرن شدن و ناتوانی زبان در بازنمایی دقیق شکاف های اجتماعی است. بنابراین، فیلم نه تنها گذار جامعه ای سنتی به مدرنیته، بلکه بحران معنا و ارتباط در این گذار را به تصویر می کشد.