مسئولیت پذیری در سال های طلایی رشد: راهنمای ساده و عملی برای والدین و معلمان
مسئولیت پذیری در سال های پایانی دبستان فقط «درس خواندن» نیست. این سن، دوره ای است که کودک کم کم می خواهد مستقل باشد، تصمیم بگیرد، برنامه ریزی کند و اثر انتخاب هایش را ببیند. در این یادداشت، می خواهیم مسئولیت پذیری را از یک دستور بیرونی به یک مهارت درونی تبدیل کنیم؛ مهارتی که بعدها در درس، روابط، کار و زندگی بزرگ سالی به کار می آید.
در این سن، تفاوت مهمی بین «مسئولیت پذیری» و «اطاعت محض» وجود دارد. در حالت اطاعت، کودک کار را فقط به خاطر حرف بزرگ تر انجام می دهد، اما در حالت مسئولیت پذیری، کودک می گوید: «این کار باید انجام شود، من انجامش می دهم.» مثلا وقتی می گویید اتاقت را مرتب کن و او فقط به خاطر ترس از دعوا انجام می دهد، این اطاعت است. اما وقتی می بیند اتاق مرتب خودش به او آرامش می دهد، کارش راحت تر می شود و سریع تر لباس و وسایلش را پیدا می کند، یعنی فهمیده چرا این کار مهم است و خودش انجامش می دهد.

به جای اینکه تکالیف مدرسه و کارهای خانه را دو جهان جدا ببینیم، بهتر است آن ها را به هم وصل کنیم. ذهن کودک نباید فکر کند تکالیف مدرسه «اجباری» و کارهای خانه «لطفی به بزرگ ترها» است. هر دو بخشی از زندگی اند. کودک باید یاد بگیرد زمانش را مدیریت کند، کارهایش را اولویت بندی کند و وقتی کاری را شروع کرد، تا پایان انجامش دهد.
مثلا در مدرسه وقتی معلم به او می گوید تا دو هفته دیگر باید یک پروژه علوم تحویل بدهد، این همان مهارتی است که در خانه لازم دارد تا برنامه ریزی کند برای تمرین ساز، تغذیه، مرتب کردن اتاق یا رسیدگی به حیوان خانگی. یا وقتی دفتر و کتاب ها را در کیفش مرتب می گذارد، این همان سازماندهی است که باید در خانه برای قفسه اسباب بازی ها یا کشوی لباس ها انجام دهد.
برای اینکه کودک این مهارت ها را درک کند، داشتن یک «برنامه مشترک خانه مدرسه» بسیار کمک کننده است. می توانید یک تخته کوچک یا دفتر برنامه تهیه کنید و در آن، در کنار تکالیف مدرسه، کارهای خانه مثل آماده کردن میز شام، آب دادن به گل ها یا کمک در جمع کردن اسباب بازی ها را هم بنویسید. کودک مدیر این برنامه است و خودش باید تصمیم بگیرد کدام کار را چه زمانی انجام دهد. اگر پرسید: «اول ریاضی را بنویسم یا اتاقم را مرتب کنم؟» بهتر است جواب ندهید. فقط بپرسید: «کدام کار مهم تر است؟ کدام باید زودتر تحویل شود؟ کدام بیشتر وقت می گیرد؟» همین سوال ها او را به فکر کردن و تصمیم گیری وامی دارد.
در این سن، بچه ها احتیاج دارند احساس کنند کنترل امور دست خودشان است. یعنی اگر همیشه به جای آن ها تصمیم بگیریم، انگیزه تصمیم گیری از بین می رود. اما اگر بخشی از اختیار را به کودک بدهیم، مسئولیت پذیری اش بالاتر می رود. مثلا وقتی در حل یک مسئله ریاضی گیر کرده است، به جای اینکه سریع جواب بدهیم، کافی است یک سوال کوچک بپرسیم: «اگر این عدد را به آن یکی اضافه کنیم، چه اتفاقی می افتد؟» یا «می توانی یک مثال مشابه پیدا کنی؟» همین مقدار کمک کافی است.
مثال دیگر این است که اگر شب کیفش را نبسته و صبح بدون مداد یا دفتر به مدرسه رفت، شما نجاتش ندهید. اجازه دهید اثر انتخابش را ببیند. ناراحتی کوچک امروز، آموزش بزرگ فرداست. وقتی یک بار بدون دفتر علوم سر کلاس رفت، یاد می گیرد شب قبل چک کند که همه چیز در کیفش باشد.
در مدرسه هم باید فرصت های واقعی برای تمرین مسئولیت پذیری وجود داشته باشد. مثلا به جای اینکه معلم خودش وسایل تدریس را مرتب کند، هر هفته یک دانش آموز را مسئول کمد، نظم کلاس، یا توزیع و جمع آوری برگه ها کند. یا وقتی تکلیفی می دهد، به جای گفتن «فردا تحویل بده»، بپرسد: «با توجه به زمان ها و فعالیت هایت، چه روزی می توانی تحویل بدهی؟» این حس مالکیت، کودک را درگیر کار می کند.
بازخوردی که به کودک می دهیم نیز بسیار مهم است. اگر کاری را عالی انجام داد، گفتن جمله هایی مثل «آفرین چقدر باهوشی» کمکی نمی کند، چون توجه کودک را به هوش ثابت می برد. بهتر است بگوییم: «دیدم چطور تلاش کردی و تسلیم نشدی.» این جمله روی تلاش تمرکز دارد، نه استعداد. اگر هم نتیجه خوب نبود، به جای سرزنش، می توانیم بگوییم: «اشتباه کردن طبیعی است. بیا با هم ببینیم کجای کار ضعف داشتیم و چطور بهتر می توانیم برنامه بریزیم.» این نوع بازخورد باعث می شود کودک از شکست نترسد و مسئولیت کارش را بپذیرد.
در پایان باید گفت که مسئولیت پذیری یک مهارت زندگی است، نه یک رفتار لحظه ای. هر کاری در خانه و مدرسه، فرصتی برای تمرین این مهارت است. ما می خواهیم کودکی تربیت کنیم که وقتی کاری را انجام می دهد، نه از ترس تنبیه باشد و نه برای گرفتن جایزه، بلکه چون فهمیده این کار بخشی از رشد و استقلال خودش است. وقتی کودک بفهمد هر کاری که انجام می دهد از نوشتن مشق تا مرتب کردن اتاق او را قوی تر و مستقل تر می کند، آن وقت مسئولیت پذیری تبدیل به یک عادت پایدار در شخصیتش خواهد شد.