فاضل نریمانی
5 یادداشت منتشر شدهباقر فداغی: چریک شوریده، شهید عشق و اسطوره طبقاتی لارستان
باقر فداغی: چریک شوریده، شهید عشق و اسطوره طبقاتی لارستان
چکیده اجرایی
باقر ولی، مشهور به باقر فداغی، شاعر عامیانه و چریک دوران قاجار از منطقه لارستان فارس، یکی از ماندگارترین چهره ها در ادبیات فولکلور جنوب ایران است. زندگی او تجسم کامل نبرد میان فقر و ثروت، عشق و مصلحت اقتصادی است. باقر که علی رغم مهارت در سوارکاری و تیراندازی، همواره با فقر دست و پنجه نرم می کرد، در برابر قدرت اقتصادی رقیب متمول (میرزا) شکست خورد. این شکست، که توسط زن عموی مادی گرای معشوقه اش (نرگس) عملی شد، باقر را به قهرمانی تراژیک و سرانجام به یک اسطوره قربانی بی عدالتی اجتماعی در فرهنگ عامه تبدیل کرد.
۱. تولد یک چریک عاشق
باقر ولی، با تخلص «باقر»، در دهستان فداغ از توابع لارستان فارس دیده به جهان گشود. دوران جوانی او با مهارت بی نظیری در فنون سوارکاری و تیراندازی گره خورده بود، تا جایی که دولت وقت او را به عنوان چریک (تفنگچی) یا چاپار استخدام کرد تا به سرکوبی راهزنان و قطاع الطریق در مسیرهای کوهستانی صعب العبور بپردازد.
اما طنز تلخ سرنوشت او اینجا بود: مردی که برای تامین نظم و امنیت استخدام شده بود، در زندگی شخصی خود قربانی بزرگ ترین بی نظمی اجتماعی یعنی فقر بود. اشعار او مملو از اعترافات صریح به این واقعیت است: «چه سازم گر به دستم سیم و زر نیست / به پهلویم نگار لب شکر نیست / اگر نشنیده ای بشنو زباقر / که درد از مفلسی چیزی بتر نیست».
۲. نرگس و میرزا: تراژدی طبقاتی
مرکز ثقل زندگی باقر، عشقی نافرجام به نرگس، دختر عموی خود بود. این عشق، زندگی غم انگیز او را گرمی می بخشید، اما در نهایت، به مایه تراژدی او تبدیل شد. در داستان باقر فداغی، تقابل عاشق و معشوق با رقیب، فراتر از یک مانع عاطفی ساده می رود و تبدیل به یک نبرد تمام عیار طبقاتی می شود.
میرزا، رقیب متمول، با تکیه بر «مال دنیا» و سرمایه اقتصادی، بر سرمایه عاطفی و هنری باقر (شعر) پیروز شد. در این میان، زن عموی حریص (مادر نرگس) به عنوان نماینده ساختار اقتصادی مردسالار عمل کرد؛ او مجری قدرت ثروت در داخل خانه شد و به خاطر فقر باقر، مانع تحقق این وصال شد.
باقر در مواجهه با این بی عدالتی، رقیب را با شدیدترین لحن ها نقد می کرد و او را به «کفتار» و «ناکسان» تشبیه می نمود، که این خود نماد یک نقد اخلاقی-طبقاتی علیه قدرت فاسد ثروت است.
۳. اوج مقاومت حماسی و «خدمتکار شدن»
فشارها بر باقر تنها مالی نبود. رقیب و اطرافیانش، با آگاهی از شغل باقر (تفنگچی)، او را تهدید به شکایت نزد حاکم و زندانی شدن کردند. اما باقر، که در میدان نبرد بی باک بود، در میدان عشق نیز هویت حماسی خود را تایید کرد و در پاسخی تاریخی فریاد زد:
> «هر آن کس عاشق است از جان نترسد / نه از کند و نه از زندان نترسد / چو گرگ گشنه ای اندر بیابان / که او، از هی هی چوپان نترسد»
>
اما اوج فداکاری و سرکشی باقر پس از شکست نهایی رقم خورد: وقتی نرگس به اجبار به ازدواج رقیب درآمد، باقر به عملی دست زد که تمام ساختارهای اجتماعی را به چالش کشید. او به خانه رقیب رفت و تقاضا کرد که «خدمتکار خانه» شود. این عمل، در ظاهر فروتنی و تسلیم بود، اما در باطن، یک مبارزه حماسی-اخلاقی برای اثبات وفاداری مطلق و به چالش کشیدن دائمی حضور رقیب در کنار معشوقش بود.
۴. میراث جاودانه و اسطوره سازی
باقر فداغی در همان دهستان فداغ، درگذشت و در پایین قلعه میمون فداغ به خاک سپرده شد. اما پایان زندگی او، سرآغاز حیات جاویدانش در دل مردم شد. پیروزی رقیب، در نهایت شکست نهضت عاشقانه باقر در برابر ساختار طبقاتی حاکم بود. این شکست، او را به یک شهید عدالت و عشق تبدیل کرد.
اسطوره سازی های فولکلوریک از باقر، او را به مقامی فراتر از یک شاعر ساده ارتقاء داد. روایت خودکشی نرگس پس از مرگ باقر و افسانه ۹۹ قبر در کنار هم، تحقق عدالت در دنیای پس از مرگ بود که به باقر فداغی جایگاهی ابدی در کنار بزرگ ترین عشاق ادبیات عامه ایران بخشید. او در حافظه جمعی مردم لارستان، نه به عنوان یک چریک، بلکه به عنوان قهرمان مظلومی زنده است که فقر، او را از عشق باز داشت.