تحلیل دیدگاه های حافظ از منظر یونگ
چکیده
حافظ، شاعر جاودان عرفان و عشق ایرانی، در اشعار خود بازتابی از ناخودآگاه جمعی، کهن الگوها و فرایند فردیت یابی انسان ارائه می دهد. بررسی اندیشه های او از منظر روان شناسی تحلیلی یونگ، نشان می دهد که مفاهیمی چون عشق، می، پیر مغان و رند نه صرفا استعاره های ادبی، بلکه نمادهایی از سیر تحول روان و اتحاد اضداد در ناخودآگاه اند. این پژوهش با روش تحلیل محتوای کیفی، به تطبیق مفاهیم حافظی با نظریه های یونگ پرداخته و می کوشد پیوند میان عرفان شرقی و روان شناسی تحلیلی غربی را نشان دهد. نتایج حاکی از آن است که شعر حافظ می تواند فرایند فردیت یابی را به شیوه ای شاعرانه و شهودی به تصویر بکشد.
واژگان کلیدی: حافظ، یونگ، ناخودآگاه جمعی، کهن الگو، فردیت یابی
مقدمه
کارل گوستاو یونگ (1953) معتقد بود روان انسان از سه بخش تشکیل می شود: خودآگاه، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی. ناخودآگاه جمعی حاوی کهن الگوهایی است که در طول تاریخ بشر شکل گرفته اند و در رویاها، اسطوره ها و آثار ادبی بروز می یابند (Jung, 1969). از این منظر، اشعار حافظ را می توان به عنوان بیانی شاعرانه از این ناخودآگاه جمعی در فرهنگ ایرانی دانست؛ جایی که نمادهایی چون می، معشوق، رند، پیر مغان و خرابات در نقش کهن الگوهای تحول روانی ظاهر می شوند (Shamisa, 2002).
هدف این مقاله، تبیین ساختار روان شناختی اشعار حافظ بر پایه مفاهیم یونگی است و نشان دادن این که چگونه حافظ با زبان شعر، فرایند فردیت یابی را در قالب عرفان و عشق بیان می کند.
تحلیل و بحث
۱. ناخودآگاه جمعی در شعر حافظ
در روان شناسی یونگ، ناخودآگاه جمعی شامل تجربیات مشترک بشریت است که در قالب نمادها و اسطوره ها بروز می کند (Jung, 1964). حافظ، با به کارگیری نمادهایی چون می، خرابات و پیر مغان، در واقع از همان ذخایر ناخودآگاه جمعی بهره می برد.
برای مثال، «پیر مغان» می تواند همان کهن الگوی «پیر دانا» باشد که راهنمای روح در مسیر آگاهی است (Campbell, 1949).
در بیت زیر:
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
چو تیر راست روان گاه گاه پیچیدن است
این پیچش، به تعبیر یونگی، نماد بحران روانی و ورود به ناخودآگاه برای دستیابی به خود حقیقی است (von Franz, 1998).
۲. کهن الگوهای عشق و رند
یونگ عشق را نیرویی وحدت بخش می داند که موجب اتصال میان اضداد روانی می شود (Jung, 1951). در اشعار حافظ، عشق همان نیروی «لیبیدو»ی روانی است که فرد را از دوگانگی های درونی رها می کند.
رند حافظ، شخصیتی است که از قیود ظاهری و اخلاق خشک عبور کرده و به آشتی اضداد رسیده است. این رند، در زبان یونگ، نماد «سایه» است؛ یعنی بخشی از روان که فرد باید آن را بپذیرد تا به فردیت یابی برسد (Jung, 1959).
مگو که زاهد و رندم چه فرق می داند
که هر که نقش تو بیند، به عقل بی دان است
در اینجا حافظ سایه را نه دشمن، بلکه پلی برای شناخت خویشتن می بیند؛ همان مسیری که یونگ برای تحقق خود توصیه می کند (Stevens, 2006).
۳. فرایند فردیت یابی و وحدت اضداد
یونگ فرایند رشد روانی را «فردیت یابی» (Individuation) می نامد؛ سفری از ناخودآگاه به آگاهی که طی آن انسان اضداد درون خود را می آمیزد (Jung, 1968). حافظ نیز همین مسیر را در قالب عرفان ترسیم می کند: از می خانه تا خرابات، از عقل تا عشق، و از ظاهر تا باطن.
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
این بیت بازتاب همان ایده ی یونگی است که می گوید خود حقیقی در درون انسان نهفته است و جست وجوی بیرونی تنها آغازی برای بازگشت به درون است (Jacobi, 1973).
۴. آنیما و آنیموس در شعر حافظ
در نظریه یونگ، آنیما (جنبه زنانه روان مرد) و آنیموس (جنبه مردانه روان زن) دو نیروی مکمل در ناخودآگاه هستند (Jung, 1953).
معشوق در شعر حافظ غالبا نمود آنیمای شاعر است؛ موجودی زیبا، رازآلود و رهایی بخش که او را به سمت وحدت درونی می کشاند.
در بیت زیر:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
این معشوق، تصویری از ناخودآگاه زیبا و خطرناک است؛ همان آنیمای یونگی که هم وسوسه گر است و هم نجات دهنده (Neumann, 1955).
نتیجه گیری
تحلیل یونگی از اندیشه های حافظ نشان می دهد که شعر او، در سطحی عمیق تر، بازتابی از روان جمعی بشر است. حافظ در قالب نمادها، مسیر فردیت یابی را بیان می کند؛ مسیری که در آن انسان با عشق، سایه، و پیر مغان روبه رو می شود تا به خویشتن راستین برسد. این هم پوشانی میان عرفان شرقی و روان شناسی تحلیلی غربی، نشان می دهد که تجربه عرفانی حافظ می تواند مصداقی از تحول روانی در معنای یونگی آن باشد.
منابع
Campbell, J. (1949). The hero with a thousand faces. Princeton University Press.
Jacobi, J. (1973). The psychology of C. G. Jung: An introduction. Yale University Press.
Jung, C. G. (1951). Aion: Researches into the phenomenology of the self. Princeton University Press.
Jung, C. G. (1953). Psychological aspects of the anima and animus. Princeton University Press.
Jung, C. G. (1959). The archetypes and the collective unconscious. Princeton University Press.
Jung, C. G. (1964). Man and his symbols. Doubleday.
Jung, C. G. (1968). The structure and dynamics of the psyche. Princeton University Press.
Neumann, E. (1955). The great mother: An analysis of the archetype. Princeton University Press.
Shamisa, S. (2002). Hafez's symbolism. Tehran: Elmi Publications.
Stevens, A. (2006). Jung: A very short introduction. Oxford University Press.
von Franz, M. L. (1998). The interpretation of fairy tales. Shambhala.