تحلیل فرویدی اندیشه حافظ

20 آبان 1404 - خواندن 7 دقیقه - 21 بازدید





چکیده

دیوان حافظ را می توان متنی دانست که در سطح نمادین، ساختارهای ناخودآگاه انسان را بازنمایی می کند. این مقاله با رویکرد روان کاوی فرویدی به تحلیل اندیشه های حافظ می پردازد. مفاهیمی چون عشق، رندی، و می از دیدگاه فروید، بیانگر فرایندهای نهاد، من و فرامن، و تعارض میان غریزه ی زندگی (Eros) و نیروی سرکوب اجتماعی هستند. تحلیل ها نشان می دهد که حافظ از طریق زبان شاعرانه و نمادهای چندوجهی، میل سرکوب شده را به آگاهی بازمی گرداند و نوعی پالایش (Catharsis) روانی را رقم می زند. در نتیجه، شعر حافظ را می توان نه فقط متنی عرفانی، بلکه ساختاری روان کاوانه دانست که مکانیسم های دفاعی و پویایی های درونی روان انسان را آشکار می سازد.

واژگان کلیدی: حافظ، روان کاوی، فروید، ناخودآگاه، عشق، سرکوب، پالایش روانی

مقدمه

زیگموند فروید (Freud, 1923/1386) بنیان گذار روان کاوی، معتقد بود که رفتار انسان، حاصل تعارض میان سه نیروی روانی است: نهاد (id) که نماینده ی امیال غریزی است، من (ego) که واقعیت را مدیریت می کند، و فرامن (superego) که نماد وجدان اخلاقی و هنجارهای اجتماعی است. از دید او، انسان موجودی است میان کشش میل و فشار اخلاق.
این چارچوب نظری را می توان بر شعر حافظ نیز اعمال کرد؛ زیرا دیوان حافظ عرصه ی نبردی میان میل و اخلاق، شور و زهد، و آزادی و سرکوب است. حافظ در برابر زهد ریایی و اخلاق ظاهری، با زبانی نمادین به بازنمایی میل و لذت می پردازد، اما در عین حال، از رهایی کامل نیز پرهیز دارد. این دوگانگی، دقیقا همان پویایی روانی است که فروید از آن به عنوان تعارض نهاد و فرامن یاد می کند (Freud, 1915/1384).

زرین کوب (1374) معتقد است که رندی حافظ نوعی اعتراض به سرکوب فرهنگی و اخلاقی دوران اوست؛ اعتراض نه از مسیر انقلاب اجتماعی، بلکه از طریق طنز و شعر. این نوع بیان را می توان مکانیسم دفاعی والایش (Sublimation) دانست؛ یعنی تبدیل انرژی غریزی به خلاقیت هنری (Freud, 1905/1383).

روش پژوهش

پژوهش حاضر از نوع تحلیل محتوای کیفی با رویکرد روان کاوانه است. جامعه ی تحلیلی شامل کل دیوان حافظ (تصحیح قزوینی–غنی) است. واحد تحلیل، بیت یا غزل بوده است. فرایند تحلیل شامل مراحل زیر بود:

استخراج مفاهیم مرتبط با میل، عشق، رندی، و سرکوب؛ تطبیق این مفاهیم با نظریه های فروید درباره ی نهاد، فرامن، سرکوب، والایش و واپس رانی؛ تفسیر نمادهای شعری بر اساس ساختار ناخودآگاه و مکانیسم های دفاعی. 


 ۱. عشق: نماد انرژی لیبیدویی و میل به حیات

در روان کاوی فروید، عشق تنها احساس نیست، بلکه تجلی نیروی بنیادین زندگی یا لیبیدو (Libido) است (Freud, 1923/1386). حافظ نیز عشق را منشا همه ی حرکت های هستی می داند:

«در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد، عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.»
این بیت به روشنی نشان می دهد که عشق، در دستگاه فکری حافظ، همان نیروی حیاتی و آفریننده است. عشق در دیوان حافظ گاه جسمانی، گاه روحانی و گاه شاعرانه است؛ اما در همه ی حالات، انرژی روانی سرکوب شده را به جریان خلاقیت تبدیل می کند.
به بیان فرویدی، عشق حافظ شکلی از والایش میل جنسی است؛ میل در سطح غریزی سرکوب می شود، اما در سطح نمادین، در قالب شعر و استعاره بازمی گردد. این فرآیند دقیقا مصداق مکانیسم دفاعی سوبلیمیشن (Sublimation) است (Freud, 1905/1383).

۲. رندی: مقاومت من در برابر فرامن

در ساختار روانی انسان، «من» (Ego) مسئول ایجاد تعادل میان خواسته های نهاد و محدودیت های فرامن است (Freud, 1923/1386). حافظ در مفهوم «رندی» همین تعادل را نشان می دهد. رند کسی است که میل را انکار نمی کند، اما از آن عبور می کند.

«رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟»
در این بیت، حافظ از من متعادل سخن می گوید؛ رندی که نه به کلی تابع نهاد است و نه اسیر فرامن. او از بند ریای زاهدانه می گریزد، اما در آزادی خویش غرق نمی شود. این حالت، از دید روان کاوی، نمونه ای از یکپارچگی در سطح من بالغ است.
زرین کوب (1374) رندی را واکنش فرهنگی ایرانیان در برابر فشار اخلاقی صوفیانه می داند. از دید فرویدی، این واکنش همان مقاومت (Resistance) در برابر تحمیل های فرهنگی و در جهت حفظ تعادل روانی است.

۳. می: نماد لذت، فراروی از سرکوب و بازگشت نهاد

یکی از تکرارشده ترین نمادهای دیوان حافظ، «می» است. می در ظاهر نوشیدنی ممنوع، اما در عمق روانی، نماد میل سرکوب شده است.

«به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید.»
در اینجا، حافظ با جسارت، دعوت به تجربه ی لذت و شکستن محدودیت های فرامن می کند. از دید فروید، این بازگشت میل به سطح آگاهی، نتیجه ی کاهش فشار واپس رانی است. درواقع، حافظ با استعاره ی می، نوعی کاتارسیس (Catharsis) ایجاد می کند؛ یعنی پالایش روان از تنش های ناشی از سرکوب (Freud, 1915/1384).
می، هم زمان نماد شور زندگی و ابزار رهایی از اضطراب اخلاقی است. بدین سان، حافظ با استفاده از زبان شعر، امیال ناهشیار جمعی را به آگاهی فرهنگی تبدیل می کند.

۴. زاهد و رند: تعارض نهاد و فرامن

در بسیاری از غزل های حافظ، زاهد و رند در برابر هم قرار دارند. زاهد نماینده ی فرامن است، یعنی وجدان اجتماعی، و رند نماد نهاد یا میل است.

«واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.»
این بیت نمونه ی کامل از تحلیل فرویدی دوگانگی روانی و واپس رانی است؛ انسان در ظاهر پیرو فرامن است، اما در ناخودآگاه، میل او همچنان فعال است.
از دید فروید، این دوگانگی منبع اضطراب و ریاکاری اجتماعی است (Freud, 1930/1385). حافظ با افشاگری شاعرانه، این ریا را به سطح آگاهی می آورد و از این طریق، جامعه را وارد فرایند پالایش جمعی می کند.

نتیجه گیری

تحلیل فرویدی اندیشه های حافظ نشان می دهد که شعر او در سطحی عمیق تر، بازتاب ساختار روانی انسان است. عشق حافظ، انرژی لیبیدویی والایش یافته است؛ رندی، نماد من متعادل در برابر فشار فرامن است؛ و می، زبان ناخودآگاه برای ابراز میل سرکوب شده است. از این منظر، دیوان حافظ نوعی درمان روانی فرهنگی است که اضطراب جمعی ایرانیان را از مسیر استعاره و شعر تخلیه می کند.
در نهایت، می توان گفت حافظ به صورت ناخودآگاه، همان کاری را در فرهنگ فارسی انجام داده که فروید در علم روان شناسی آغاز کرد: روشن کردن تاریک خانه ی روان انسان.

منابع 

 Freud, S. (1905/1383). سه رساله درباره نظریه جنسی (م. صنعتی، مترجم). تهران: نشر نی. Freud, S. (1915/1384). درآمدی بر روان کاوی (م. صنعتی، مترجم). تهران: انتشارات مرکز. Freud, S. (1923/1386). فراسوای اصل لذت (م. صنعتی، مترجم). تهران: نشر نی. Freud, S. (1930/1385). تمدن و ملالت های آن (ص. پورحسینی، مترجم). تهران: نیلوفر.

 زرین کوب، ع. (1374). از کوچه رندان. تهران: امیرکبیر. حافظ شیرازی. (قزوینی–غنی). دیوان حافظ. تهران: زوار.