عوامل بی انگیزه شدن تحصیلی دانش آموزان

10 آبان 1404 - خواندن 5 دقیقه - 23 بازدید

بررسی عوامل بی انگیزه شدن تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی


بسم الله الرحمن الرحیم

بی انگیزگی دانش آموزان ابتدایی: زنگ خطری برای آینده

بی انگیزگی در دوره ابتدایی، تنها یک مشکل تحصیلی ساده نیست؛ نشانه ای هشداردهنده از شکافی است که میان دنیای پرجنب وجوش کودک و محیط آموزشی ایجاد شده است. وقتی دانش آموزی که ذاتا کنجکاو و مشتاق یادگیری است، نسبت به درس بی علاقه می شود، باید پرسید: کجای کار می لنگد؟

**کلاس درس؛ کانون اصلی مشکل یا راه حل؟**

تصور کنید در کلاسی نشسته اید که معلم تنها منبع سخنرانی است و کتاب درسی، یگانه مرجع دانایی. این فضای یکنواخت و بدون کشف، برای ذهن پویای یک کودک، مانند زندانی است که دیوارهای آن را صفحات کتاب تشکیل داده اند. روش های تدریس سنتی و معلم محور که بر حفظ کردن طوطی وار تاکید دارند، شعله طبیعی کنجکاوی کودک را خاموش می کنند. وقتی جایگزینی برای تجربه عملی، بازی و پروژه های گروهی وجود ندارد، درس خواندن به کاری اجباری و بی معنا تبدیل می شود. افزون بر این، سیستم ارزشیابی و آزمون های مکرر، به جای آنکه ابزاری برای سنجش پیشرفت باشند، به منبعی دائمی از اضطراب بدل شده اند. کودکی که مدام نگران نتیجه ای است که در غالب (نیاز به تلاش، قابل قبول، خوب و خیلی خوب) روی برگه ارزشیابی است، جایی برای لذت بردن از فرایند یادگیری ندارد.

**کودک؛ موجودی فراتر از یک دانش آموز**

بی انگیزگی همیشه ریشه در مدرسه ندارد. گاهی مشکل از جایی دیگر آغاز می شود. مشکلات تشخیص دیده نشده ای مانند اختلالات یادگیری (دیسلکسیا یا بیش فعالی) می توانند کودک باهوشی را به دلیل درک نشدن توسط اطرافیان، به شدت دلسرد کنند. او تمام تلاشش را می کند، اما نتیجه ای مشابه دیگران نمی گیرد و به تدریج این باور در او شکل می گیرد که «من به اندازه کافی خوب نیستم». از سوی دیگر، سلامت جسم و روان او نیز نقش تعیین کننده ای دارد. کودکی که به دلیل کم خونی، کم خوابی یا اضطراب مزمن انرژی کافی ندارد، توان روانی برای تمرکز و یادگیری را از دست می دهد.

**خانواده؛ نقش دوگانه یک ناجی یا یک مانع**

نقش خانواده را نمی توان نادیده گرفت. گاهی والدین با بهترین نیت ها، بزرگ ترین موانع را ایجاد می کنند. زمانی که خانه به جای پناهگاه امن، به میدان جنگ برای کسب (خیلی خوب) تبدیل شود و کودک مدام با خواهر، برادر یا همسالانش مقایسه گردد، عزت نفس او ویران می شود. در چنین شرایطی، انگیزه درونی او برای کشف و یادگیری، جای خود را به ترس از شکست و نارضایتی والدین می دهد. در نقطه مقابل، بی تفاوتی و عدم توجه والدین به امور تحصیلی نیز همین اثر مخرب را دارد و این پیام را به کودک می رساند که تلاشش بی ارزش است.

**دنیای بیرون؛ رقیبی سرسخت برای مدرسه**

در عصر حاضر، مدرسه با رقیبی قدرتمند روبرو شده است: فضای مجازی و بازی های کامپیوتری. این فضاها با ارائه بازخوردهای فوری، پاداش های رنگارنگ و محتوای بسیار محرک، آستانه تحریک پذیری ذهن کودک را به شدت بالا برده اند. در مقایسه با این دنیای پرزرق وبرق، فرایند آرام و تدریجی یادگیری در کلاس، برای کودک کسالت بار به نظر می رسد. اگر استفاده از این فضاها مدیریت نشود، تمام وقت و انرژی کودک را می بلعد.

**جمع بندی: یک راه حل واحد وجود ندارد**

بی انگیزگی دانش آموزان ابتدایی، یک بیماری با یک نسخه درمانی مشخص نیست. این پدیده، عموما حاصل تعامل پیچیده عوامل آموزشی، فردی، خانوادگی و اجتماعی است. درمان آن نیز نیازمند نگاهی سیستماتیک و چندبعدی است. باید از مقصرشناسی دست برداشت و به جای پرسش «چه کسی مقصر است؟» به این بیندیشیم که «نیازهای این کودک چیست؟». راه نجات، در بازگرداندن شادی و معنا به فرایند یادگیری نهفته است؛ ایجاد فضایی امن و بدون قضاوت شدن و توبیخ برای پرسشگری و خطا، ارتباط دادن درس به زندگی واقعی، تقویت عزت نفس کودک و مهم تر از همه، گوش دادن واقعی به صدای او. آینده یک جامعه تنها در ساخته های مهندسی شده آن نیست، بلکه در چشمان کنجکاو کودکانی است که امروز باید دلیل محکمی برای درس خواندن داشته باشند.

امیر کنعانی تربتی _ آذر خون

شنبه– 10 آبان 1404