تحلیل روند فرار مغزها در ایران با استناد به آمار رسانه های بین المللی

4 آبان 1404 - خواندن 15 دقیقه - 66 بازدید

فرار مغزها به عنوان یکی از چالش های راهبردی توسعه ملی، به معنای مهاجرت نخبگان علمی، فنی و دانشگاهی از کشور به مقصدهایی با فرصت های بهتر آموزشی، پژوهشی یا اقتصادی تعریف می شود. این پدیده نه تنها موجب کاهش سرمایه انسانی و تضعیف زیرساخت های دانشی در کشور مبدا می گردد، بلکه در بلندمدت ظرفیت های نوآوری، تولید علم و رقابت پذیری ملی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. در ادبیات سیاست گذاری عمومی، فرار مغزها به عنوان شاخصی از ناکارآمدی ساختارهای حمایتی، ضعف در حکمرانی علمی، و ناتوانی در حفظ انگیزه های نخبگان برای ماندن در کشور تلقی می شود. از این رو، مدیریت مهاجرت نخبگان نیازمند رویکردی چندبعدی است که شامل اصلاحات نهادی، ارتقاء کیفیت زندگی علمی، و ایجاد پیوندهای موثر میان نخبگان و ساختارهای تصمیم گیری باشد.

جایگاه ایران در مطالعات بین المللی مرتبط با مهاجرت نخبگان، همواره مورد توجه نهادهای پژوهشی و رسانه های تخصصی بوده است. گزارش های منتشرشده از سوی منابعی مانند بانک جهانی، یونسکو، و مراکز مطالعات خاورمیانه نشان می دهند که ایران در دهه های اخیر با روند فزاینده ای از مهاجرت متخصصان، دانشجویان و اساتید دانشگاه مواجه بوده است. به عنوان نمونه، رسانه Middle East Forum در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد که بیش از ۱۱۰ هزار متخصص ایرانی در یک سال از کشور مهاجرت کرده اند؛ رقمی که نشان دهنده عمق بحران در حفظ سرمایه انسانی است. همچنین نسبت دانشجویان ایرانی خارج از کشور به داخل به ۲.۵ برابر رسیده است. این داده ها حاکی از آن اند که ایران نیازمند بازنگری جدی در سیاست های علمی، آموزشی و مهاجرتی خود برای مقابله با این روند است.

بررسی آمار مهاجرت متخصصان ایرانی در سال ۲۰۲۴

بر اساس گزارش های منتشرشده در سال ۲۰۲۴، تعداد متخصصان ایرانی مهاجرت کرده به خارج از کشور به رقم نگران کننده ۱۱۰ هزار نفر رسیده است؛ رقمی که نشان دهنده اوج گیری بی سابقه ای در روند خروج سرمایه انسانی از کشور است. این آمار شامل دانشجویان، فارغ التحصیلان دانشگاهی، اساتید، و متخصصان فنی و حرفه ای است که به دنبال فرصت های بهتر آموزشی، پژوهشی یا اقتصادی، ایران را ترک کرده اند. تحلیل این عدد در بستر تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور نشان می دهد که عوامل متعددی از جمله تورم بالا، کاهش ارزش پول ملی، چشم انداز شغلی محدود، و بی ثباتی های منطقه ای در تشدید این روند نقش داشته اند. همچنین، نبود نهاد نظارتی متمرکز برای رصد دقیق مهاجرت نخبگان، موجب شده است که دولت با داده های پراکنده و غیررسمی مواجه باشد، که خود مانعی در تدوین سیاست های موثر برای مهار این پدیده است.

مقایسه این آمار با سال های گذشته نشان می دهد که روند مهاجرت متخصصان ایرانی نه تنها کاهش نیافته، بلکه در سال های اخیر شتاب بیشتری گرفته است. به عنوان نمونه، در دهه های گذشته، میانگین سالانه مهاجرت نخبگان بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر تخمین زده می شد، اما بخش عمده ای از این مهاجرت ها به صورت تدریجی و در بازه های چندساله رخ می داد. در مقابل، رقم ۱۱۰ هزار نفر در یک سال واحد، بیانگر جهشی ناگهانی و هشداردهنده است که می تواند پیامدهای جدی برای نظام آموزش عالی، بازار کار تخصصی، و ظرفیت های نوآوری کشور به همراه داشته باشد. این روند در حالی رخ داده است که برخی کشورهای منطقه مانند ترکیه و امارات با اصلاحات ساختاری، موفق به کاهش مهاجرت نخبگان شده اند و همین مقایسه منطقه ای، ضرورت بازنگری در سیاست های داخلی ایران را دوچندان می سازد.

تحول در نسبت دانشجویان ایرانی خارج از کشور

در دو دهه گذشته، نسبت دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در خارج از کشور نسبت به دانشجویان داخل، به رقم قابل تامل ۲.۵ برابر رسیده است؛ تحولی که از منظر سیاست گذاری آموزشی و مهاجرتی، نشانه ای از تغییر الگوی ترجیحات تحصیلی نخبگان جوان ایرانی به شمار می رود. این نسبت به ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی و رشته های علوم پایه، مهندسی، پزشکی و فناوری های نوین برجسته تر است و نشان می دهد که بخش قابل توجهی از ظرفیت علمی کشور در حال انتقال به نظام های آموزشی خارجی است. عوامل موثر در این روند شامل کیفیت پایین زیرساخت های پژوهشی، محدودیت های بین المللی در همکاری علمی، عدم تناسب برنامه های درسی با نیازهای بازار جهانی، و نبود چشم انداز شغلی پایدار در داخل کشور هستند. در مقابل، دانشگاه های خارجی با ارائه بورسیه، امکانات پژوهشی پیشرفته، و مسیرهای شغلی روشن، توانسته اند دانشجویان ایرانی را جذب کنند و این شکاف را تعمیق بخشند.

پیامدهای این نسبت نامتوازن بر نظام آموزش عالی و بازار کار داخلی ایران چندلایه و بلندمدت است. از یک سو، کاهش تقاضا برای تحصیل در دانشگاه های داخلی به افت کیفیت آموزشی، کاهش انگیزه اساتید، و تضعیف چرخه تولید علم منجر می شود. از سوی دیگر، بازار کار تخصصی کشور با کمبود نیروی انسانی ماهر مواجه خواهد شد، به ویژه در حوزه هایی که نیازمند دانش روز و تجربه بین المللی هستند. این وضعیت می تواند موجب وابستگی بیشتر به نیروی کار خارجی، کاهش بهره وری ملی، و تضعیف توان رقابتی ایران در عرصه های علمی و فناورانه شود. همچنین، عدم بازگشت دانشجویان ایرانی پس از پایان تحصیل، به معنای از دست رفتن سرمایه گذاری انسانی و مالی کشور در تربیت نخبگان است؛ پدیده ای که در ادبیات توسعه، به عنوان «خروج سرمایه انسانی بدون بازده» شناخته می شود و نیازمند مداخله فوری در سطح سیاست گذاری کلان است.

مقایسه منطقه ای: ایران در برابر ترکیه، امارات و عربستان

در مقایسه ای منطقه ای میان ایران و کشورهای همسایه نظیر ترکیه، امارات متحده عربی و عربستان سعودی، روند مهاجرت نخبگان در این کشورها طی دو دهه اخیر با کاهش نسبی همراه بوده است؛ در حالی که ایران با افزایش چشمگیر خروج سرمایه انسانی مواجه شده است. داده های منتشرشده از سوی مراکز مطالعات بین المللی و نهادهای آماری منطقه ای نشان می دهند که ترکیه با اجرای برنامه های جذب نخبگان بازگشتی، امارات با توسعه زیرساخت های علمی و پژوهشی، و عربستان با اصلاحات آموزشی و سرمایه گذاری در دانشگاه های بین المللی، توانسته اند نرخ مهاجرت نخبگان را کنترل و حتی معکوس کنند. این کشورها با درک اهمیت حفظ نیروی انسانی متخصص در مسیر توسعه پایدار، سیاست هایی هدفمند در حوزه آموزش عالی، اشتغال نخبگان، و ارتقاء کیفیت زندگی علمی اتخاذ کرده اند که در مجموع به کاهش انگیزه مهاجرت در میان نخبگان منجر شده است.

در مقابل، ایران با وجود برخورداری از ظرفیت های علمی و دانشگاهی قابل توجه، نتوانسته است در سطح سیاست گذاری کلان، پاسخ موثری به چالش مهاجرت نخبگان ارائه دهد. نبود نظام انگیزشی پایدار، ضعف در ارتباطات بین المللی علمی، محدودیت های اقتصادی و اجتماعی، و فقدان چشم انداز شغلی روشن برای فارغ التحصیلان، از جمله عواملی هستند که موجب افزایش تمایل به مهاجرت در میان متخصصان ایرانی شده اند. در حالی که کشورهای همسایه با بهره گیری از دیپلماسی علمی، مشوق های مالی، و ایجاد محیط های نوآورانه، موفق به حفظ و جذب نخبگان شده اند، ایران نیازمند بازنگری جدی در سیاست های حمایتی، اصلاح ساختارهای آموزشی، و تقویت پیوند میان نخبگان و نظام تصمیم گیری است تا بتواند از روند فرساینده خروج سرمایه انسانی جلوگیری کند و مسیر توسعه علمی و اقتصادی خود را تثبیت نماید.

تاثیرات خروج اساتید دانشگاه از ایران

در سال های اخیر، مقامات علمی و دانشگاهی ایران به طور رسمی خروج قابل توجه اساتید از نظام آموزش عالی کشور را تایید کرده اند؛ پدیده ای که در گزارش های داخلی و بین المللی به عنوان یکی از نشانه های بحران در زیرساخت های علمی کشور شناخته می شود. این مهاجرت عمدتا شامل اساتید جوان، پژوهشگران برجسته، و اعضای هیئت علمی در رشته های راهبردی است که به دلایل مختلف ساختاری، اقتصادی و فرهنگی، ترجیح داده اند فعالیت های علمی خود را در خارج از کشور ادامه دهند. از منظر ساختاری، محدودیت های پژوهشی، نبود استقلال دانشگاهی، و ضعف در سیاست های ارتقاء علمی از جمله عوامل موثر در این روند هستند. از نظر اقتصادی، کاهش قدرت خرید، نبود امنیت شغلی، و تفاوت چشمگیر در حقوق و مزایا نسبت به دانشگاه های خارجی، انگیزه مهاجرت را افزایش داده است. در بعد فرهنگی نیز، احساس بی اثر بودن در تصمیم سازی های کلان، محدودیت های ارتباطات بین المللی، و کاهش شان اجتماعی اساتید، نقش مهمی در خروج آنان ایفا کرده است.

تاثیر خروج اساتید دانشگاه بر کیفیت آموزش و تولید علم در کشور، چندلایه و بلندمدت است. در حوزه آموزش، کاهش تعداد اعضای هیئت علمی متخصص موجب افزایش بار آموزشی بر اساتید باقی مانده، افت کیفیت تدریس، و محدود شدن تنوع در ارائه دروس تخصصی شده است. در حوزه پژوهش، خروج پژوهشگران فعال به کاهش تولیدات علمی، افت رتبه های بین المللی دانشگاه ها، و تضعیف همکاری های علمی با مراکز معتبر جهانی منجر شده است. همچنین، این روند موجب گسست در چرخه تربیت نخبگان داخلی، کاهش انگیزه دانشجویان برای ادامه تحصیل در داخل کشور، و افزایش وابستگی به منابع علمی خارجی شده است. در مجموع، مهاجرت اساتید دانشگاهی نه تنها یک چالش انسانی و علمی، بلکه تهدیدی برای امنیت دانشی و استقلال علمی کشور به شمار می رود که نیازمند مداخله فوری و سیاست گذاری چندبعدی در سطح ملی است.

پیامدهای فرار مغزها بر توسعه علمی، اقتصادی و اجتماعی ایران

فرار مغزها در ایران به عنوان یکی از عوامل تضعیف کننده توسعه علمی، اقتصادی و اجتماعی، پیامدهای چندبعدی و پیچیده ای به همراه دارد. در کوتاه مدت، خروج نخبگان موجب کاهش ظرفیت های پژوهشی، افت کیفیت آموزش عالی، و اختلال در چرخه تولید علم می شود؛ به ویژه در حوزه هایی که نیازمند تخصص های پیشرفته و تجربه بین المللی هستند. در بعد اقتصادی، مهاجرت متخصصان باعث کاهش بهره وری نیروی کار، کند شدن روند نوآوری صنعتی، و افزایش وابستگی به فناوری های وارداتی می گردد. از منظر اجتماعی نیز، این پدیده به تضعیف سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی به نهادهای علمی و اجرایی، و گسترش احساس بی عدالتی در میان جوانان تحصیل کرده منجر می شود. در بلندمدت، فرار مغزها می تواند شکاف دانشی میان ایران و کشورهای پیشرو را تعمیق کرده و مانع از شکل گیری زیست بوم های نوآوری پایدار در داخل کشور شود.

از منظر امنیت ملی و استقلال علمی، مهاجرت نخبگان تهدیدی راهبردی تلقی می شود که می تواند توان کشور در تصمیم سازی های علمی، فناورانه و دفاعی را به شدت محدود کند. خروج متخصصان از حوزه های حساس مانند انرژی، پزشکی، هوافضا، و علوم داده، موجب انتقال دانش و تجربه به کشورهایی می شود که ممکن است در آینده در رقابت های ژئوپلیتیکی با ایران قرار گیرند. همچنین، وابستگی به تولیدات علمی خارجی و کاهش توان داخلی در تولید دانش بومی، استقلال علمی کشور را به خطر می اندازد و امکان شکل گیری سیاست های مبتنی بر شواهد را محدود می سازد. در چنین شرایطی، حفظ و بازگرداندن نخبگان، نه تنها یک ضرورت علمی، بلکه یک اولویت امنیتی و راهبردی برای آینده ایران محسوب می شود که نیازمند سیاست گذاری چندسطحی، هماهنگ و مبتنی بر شواهد است.

راهکارهای پیشنهادی برای مهار روند مهاجرت نخبگان

مهار روند مهاجرت نخبگان در ایران نیازمند مجموعه ای از اصلاحات نهادی و سیاست های هدفمند در حوزه آموزش، پژوهش و اشتغال است. نخستین گام، بازنگری در ساختارهای مدیریتی دانشگاه ها و مراکز علمی به منظور افزایش استقلال، شفافیت و کارآمدی در تصمیم گیری های علمی است. همچنین، طراحی مشوق های بازگشت برای نخبگان ایرانی خارج از کشور، از جمله فرصت های شغلی پایدار، حمایت مالی از پروژه های پژوهشی، و تسهیل در انتقال دانش و فناوری، می تواند زمینه ساز بازگشت بخشی از سرمایه انسانی مهاجرت کرده باشد. ارتقاء کیفیت زندگی علمی از طریق بهبود زیرساخت های پژوهشی، افزایش دسترسی به منابع بین المللی، و تقویت جایگاه اجتماعی اساتید و پژوهشگران نیز نقش کلیدی در حفظ نخبگان دارد. این اقدامات باید در چارچوب یک سیاست ملی حفظ و جذب نخبگان طراحی و اجرا شوند که با مشارکت نهادهای علمی، اقتصادی و فرهنگی همراه باشد.

در کنار اصلاحات داخلی، دیپلماسی علمی و توسعه ارتباطات بین المللی می تواند نقش موثری در بازسازی اعتماد نخبگان ایفا کند. ایجاد شبکه های همکاری علمی با دانشگاه های معتبر جهانی، عضویت فعال در کنسرسیوم های پژوهشی منطقه ای و بین المللی، و حمایت از مشارکت نخبگان ایرانی در پروژه های جهانی، موجب ارتقاء اعتبار علمی کشور و تقویت حس تعلق نخبگان به ساختار علمی ایران خواهد شد. همچنین، بهره گیری از ظرفیت ایرانیان موفق خارج از کشور در قالب مشاوره، انتقال تجربه، و سرمایه گذاری علمی، می تواند پلی ارتباطی میان داخل و خارج ایجاد کند و مسیر بازگشت نخبگان را هموار سازد. دیپلماسی علمی نه تنها ابزاری برای تعامل با جهان، بلکه بستری برای بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد نخبگان به آینده علمی کشور است؛ امری که بدون آن، هیچ سیاست داخلی در مهار مهاجرت نخبگان به تنهایی موفق نخواهد بود.

جمع بندی و توصیه های سیاستی

پدیده فرار مغزها در ایران، با توجه به شتاب فزاینده مهاجرت نخبگان علمی، دانشگاهی و تخصصی، به مرحله ای بحرانی رسیده است که نیازمند اقدام فوری، هماهنگ و چندسطحی در سطح ملی است. استمرار این روند نه تنها ظرفیت های علمی کشور را تضعیف می کند، بلکه توسعه اقتصادی، امنیت دانشی و سرمایه اجتماعی را نیز با مخاطره مواجه می سازد. در چنین شرایطی، سیاست گذاران باید با درک ابعاد راهبردی این پدیده، از رویکردهای مقطعی و واکنشی فاصله گرفته و به تدوین برنامه ای جامع و بلندمدت برای حفظ و جذب نخبگان روی آورند. این برنامه باید با مشارکت نهادهای علمی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی طراحی شود و از حمایت سیاسی در بالاترین سطح برخوردار باشد تا بتواند اثربخشی لازم را در اجرا تضمین کند.

در این راستا، پیشنهاد می شود چارچوبی ملی برای رصد و مدیریت مهاجرت نخبگان ایجاد گردد که شامل پایگاه داده ای یکپارچه، سامانه های تحلیل روند مهاجرت، و واحدهای سیاست گذاری تخصصی باشد. این چارچوب باید توانایی شناسایی الگوهای مهاجرت، دلایل خروج، و ویژگی های جمعیت نخبگان مهاجر را داشته باشد تا بتواند سیاست های هدفمند و مبتنی بر شواهد را طراحی کند. همچنین، ایجاد نهاد مستقل «مرکز ملی نخبگان مهاجر» با ماموریت پیگیری وضعیت نخبگان خارج از کشور، تسهیل بازگشت، و تقویت ارتباطات علمی بین المللی، می تواند گامی موثر در جهت بازسازی اعتماد و تقویت پیوند نخبگان با ساختارهای داخلی باشد. تنها با چنین رویکردی می توان از تبدیل فرار مغزها به بحران مزمن جلوگیری کرد و مسیر توسعه علمی و پایدار کشور را حفظ نمود.