برگی از زندگی استاد شهریار

6 دی 1402 - خواندن 5 دقیقه - 5582 بازدید



استاد سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار فرزند حاج میر آقا خشکنابی که خود از اهل ادب بود در تبریز چشم به جهان گشود .

تولد شهریار متقارن انقلاب مشروطیت بود و بین سالهای ۱283 _ 1285 در روستای خشک ناب نزدیک بخش قره چمن متولد شد . او کریم الطبع و با ایمان بود محمد حسین تحصیل را در مکتب خانه قریه زادگاهش با گلستان سعدی ، نصاب قرآن و حافظ آغاز کرد و نخستین مربی او مادرش و سپس مرحوم امیر خیزی بود .

تحصیلات ابتدایی را در مدرسه دارالفنون تهران به پایان رساند و در سال 1303 شمسی وارد مدرسه طب شد تا آخرین سال پزشکی را با هر مشقتی که داشت سپری کرد ؛ اما به سبب پیشآمدهای عاطفی و عشقی از ادامه تحصیل منصرف شد و کمی قبل از اخذ مدرک دکتری ، پزشکی را رها کرد و به خدمات دولتی پرداخت .

به قول خود شهریار این شکست ، و ناکامی عشقی ، موهبت الهی بود که از عشق مجازی به عشق حقیقی و معنوی رسید .

در اوایل جوانی و آغاز شاعری ، بهجت و پس از سال 1300 که به تهران رفت ( شیوا ) تخلص می کرد ؛ ولی به انگیزه قلبی و ایمانی که از همان کودکی به خواجه شیراز داشت برای یافتن تخلص بهتری وضو گرفت ، نیت کرد و دوباره از دیوان حافظ تفعل زد که هر دو بار کلمه شهریار آمد و چه تناسبی داشت با غریبی او و نیت تقاضای تخلص از خواجه .

غم غریبی و محنت چو بر نمی تابم

روم به شهر خود و شهریار خود باشم

دوام عمر او ز ملک او بخواه ز لطف حق حافظ 

که چرخ این سکه دولت به نام شهریار زدند .

هرچند خود نیتی درویشانه کرده بود و تخلصی خاکسارانه می خواست ، ولی به احترام حافظ تخلص شهریار را پذیرفت .

شهریار شاعری مومن و مسلمان بود . خصوصیات بارز او رقت قلب و حساسیت بالا ، فروتنی و درویشی که مسلک همیشگی وی بود ، مهمان دوستی و مهمان نوازی ، اخلاص و صمیمیت به ویژه با دوستان واقعی علاقه مفرط به تمامی هنرها بخصوص شعر ، موسیقی و خوشنویسی بود .

او خط نسخ و نستعلیق و بویژه خط تحریر را خوب می نوشت. در جوانی سه تار می زد و آن طور نیکو می نواخت که اشک استاد ابوالحسن صبا را جاری میکرد و برای ساز خود می سرود .

نالد به حال زار من امشب سه تار من

ای مایه تسلی شبهای تار من ...

پس از مدتی برای همیشه سه تار را هم کنار گذاشت . 

خاطرات کودکی و نوجوانی شهریار بیشتر در منظومه های حیدر بابا شاهکار کم نظیر ترکی ، است که با خواندن آنها می توان دورنمای کودکی و نوجوانی او را کم و بیش مجسم کرد ، تلخ ترین خاطره زندگی شهریار مرگ مادر است که در تاریخ 31 تیرماه 1333 اتفاق افتاد و شاهکار خوب و به یادماندنی وای مادرم یادگار آن دوران است .

مادرش همچون پدر در قم دفن شد ، از سال1310 تا 1314 در اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد . در نیشابور خدمت نقاش بزرگ کمال الملک رسید و آن مثنوی زیبا و معروف را برای وی سرود . در مشهد نیز همدم و معاصر استاد فرخ خراسانی ، گلشن آزادی ، نوید و دیگر شاعران گران مایه از آن خطه پر برکت بود . در سال 1315 شمسی به تهران منتقل شد و مدتی در شهرداری و پیشه هنر و سپس در بانک کشاورزی به کار پرداخت .

چند سالی در عوالم درویشی سیر کرد ، سرانجام به زادگاه اصلی خود تبریز باز گشت و تا زمان بازنشستگی در بانک کشاورزی تبریز خدمت کرد . عاقبت پس از 83 سال زندگی شاعرانه پر بار و با افتخار روح این شاعر بزرگ در 27 شهریور ماه 1367 به ملکوت اعلا پیوست و جسمش در مقبره الشعرای تبریز که مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار ارجمند است به خاک سپرده شد . به مناسبت اولین سالگرد درگذشت او وزارت پست و تلگراف در سری تمبر های ایرانی تصویر شهریار و مقبره الشعرای تبریز را به همراه شعر معروف ( علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را ) به خط شکسته نستعلیق انتشار داد . همچنین کتاب یادنامه شهریار به خط خوشنویسان اصفهان و مجموعه مفصل دیگری به نام سوگنامه و یادواره فارسی و ترکی شهریار از سوی کتاب فروشی ارگ تبریز منتشر شد .


روزنامه صبح ایران دوشنبه 27 شهریور 1396 شماره 5499