شفافیت و پاسخگویی؛ شرط اعتماد عمومی

3 آبان 1404 - خواندن 4 دقیقه - 126 بازدید

شفافیت و پاسخگویی؛ شرط اعتماد عمومی

اعتماد عمومی، ستون اصلی مشروعیت و کارآمدی هر نظام حکمرانی است. جامعه ای که در آن اعتماد میان مردم و نهادها تضعیف شود، در مسیر توسعه، عدالت و ثبات با چالش های جدی مواجه خواهد شد. این سرمایه ی اجتماعی ارزشمند، نه با شعار و تبلیغ، بلکه با رفتارهای واقعی و سیاست های روشن ساخته می شود. در این میان، دو مفهوم بنیادین شفافیت و پاسخگویی نقش محوری در بازسازی و تقویت اعتماد عمومی دارند.

شفافیت، به معنای روشن بودن فرآیندهای تصمیم گیری، عملکرد و جریان اطلاعات برای مردم است. در یک نظام شفاف، شهروندان می دانند چه تصمیمی، توسط چه کسی و بر اساس چه معیارهایی اتخاذ شده است. پنهان کاری، ابهام و اطلاع رسانی گزینشی، بزرگ ترین دشمن اعتماد است؛ زیرا زمانی که مردم از واقعیت ها بی خبر باشند، جای حقیقت را گمان و تردید می گیرد. در مقابل، اطلاع رسانی شفاف، ولو در بیان مشکلات و نواقص، نشانه ی احترام به افکار عمومی است و موجب احساس مشارکت و اطمینان در جامعه می شود.

در عصر رسانه و شبکه های اجتماعی، شفافیت دیگر یک امتیاز نیست، بلکه ضرورتی حیاتی برای بقا و اعتبار نهادهاست. هرگونه تاخیر یا پنهان کاری در اعلام واقعیت ها، در نهایت توسط افکار عمومی آشکار می شود و خسارتی سنگین به اعتماد اجتماعی وارد می کند. به همین دلیل، شفافیت نه فقط در بیان نتایج، بلکه در فرایند تصمیم سازی و اجرا باید نهادینه شود. مدیران و مسئولان هرچه بیشتر با مردم سخن بگویند و داده های واقعی را در اختیار آنان قرار دهند، فاصله ی میان دولت و ملت کمتر و اعتماد عمیق تر خواهد شد.

پاسخگویی، روی دیگر سکه ی شفافیت است. اگر شفافیت به مردم «حق دانستن» می دهد، پاسخگویی، «حق پرسیدن» را تضمین می کند. در یک نظام پاسخگو، مدیران نه تنها موظف اند عملکرد خود را توضیح دهند، بلکه باید آماده ی پذیرش نقد، اصلاح و حتی پاسخ به خطاهای احتمالی باشند. جامعه ای که در آن مسئولان از نقد و سوال نمی هراسند، در مسیر بلوغ سیاسی و اخلاقی گام برداشته است. پاسخگویی، جلوه ی بلوغ رفتاری مدیران است؛ زیرا پذیرش مسئولیت و توضیح دادن در برابر مردم، نشانه ی احترام به کرامت شهروندان است.

در غیاب پاسخگویی، هرگونه شفافیت ظاهری نیز بی اثر می شود. صرف انتشار آمار یا گزارش، اگر بدون تعهد به توضیح و اصلاح باشد، نمی تواند اعتماد ایجاد کند. مردم زمانی به نهادها اعتماد می کنند که احساس کنند صدایشان شنیده می شود، پرسش هایشان بی پاسخ نمی ماند و تصمیم گیران در قبال خطا یا کوتاهی، پاسخگو هستند. به بیان دیگر، شفافیت بدون پاسخگویی همچون پنجره ای است که باز می شود اما نوری به درون نمی تابد.

شفافیت و پاسخگویی در کنار هم، رفتارهای انسانی اعتمادساز را شکل می دهند. این دو اصل، به مردم احساس مالکیت بر سرنوشت جمعی می بخشند و فاصله ی میان جامعه و حاکمیت را کاهش می دهند. در عمل نیز، نهادهایی که نظام منسجم پاسخگویی و گزارش دهی دارند، از سرمایه ی اعتماد بیشتری برخوردارند. در چنین شرایطی، حتی در مواقع بحران، جامعه با اطمینان بیشتری به تصمیم های مسئولان اعتماد می کند، زیرا مطمئن است که حقیقت پنهان نمی ماند و تصمیم گیران نسبت به عملکرد خود پاسخگو هستند.

از سوی دیگر، نهادینه سازی شفافیت و پاسخگویی نیازمند فرهنگ سازمانی و آموزش است. باید مدیران و کارگزاران از آغاز خدمت، با اصول اخلاق اداری، گزارش دهی صادقانه و مسئولیت پذیری آشنا شوند. همچنین رسانه ها و نهادهای مدنی باید نقش ناظر و واسطه ی میان مردم و دولت را ایفا کنند؛ نه در مقام منتقد صرف، بلکه به عنوان پل ارتباطی برای تقویت اعتماد عمومی.

در جمع بندی می توان گفت که اعتماد عمومی با دستور، قانون یا تبلیغ ساخته نمی شود، بلکه از دل رفتارهای صادقانه و پاسخ گو برمی خیزد. هرگاه نهادها تصمیم بگیرند که با مردم صریح سخن بگویند، گزارش عملکرد خود را شفاف ارائه دهند و در برابر خطاها توضیح دهند، اعتماد اجتماعی به صورت طبیعی بازمی گردد. شفافیت، نور حقیقت است و پاسخگویی، صدای مسئولیت. ترکیب این دو، روشنایی اعتماد را در جامعه می افروزد و راه را برای حکمرانی عادلانه و پایدار هموار می سازد.