یادداشت: از اخلاق مراقبتی تا عدالت فرهنگی؛ چشم انداز تازه ای برای آموزش هنر

28 مهر 1404 - خواندن 13 دقیقه - 71 بازدید

درج شده در دوفصلنامه اقتصاد دیجیتال و هوش مصنوعی (https://digieco-ai.ir)

📰

اخلاق در آموزش هنر موضوعی پیچیده و چندوجهی است که هم شالوده های نظری آموزش و پرورش را به چالش می کشد و هم به صورت روزمره و عینی با شرایط اجتماعی، سیاسی و حقوقی هر جامعه درآمیخته است . در ایران، بحث های اخلاقی در آموزش هنر نه تنها درباره ی حرفه ای گری آموزگاران، رابطه ی معلم و هنرجو، و مسئولیت های پژوهشی مطرح است، بلکه پیوندی عمیق با آزادی بیان، سیاست های فرهنگی و ملاحظات هنجاری دینی دارد . این مقاله تلاش می کند تصویری اطلاع رسانانه و تحلیلی از مهم ترین محورهای اخلاقی در حوزه ی آموزش هنر در ایران ارائه کند، رابطه ی آنها را با چارچوب های بین المللی نشان دهد و راه کارها و پیشنهادهایی برای عمل حرفه ای تر و انسانی تر در کلاس ها و نهادهای آموزشی عرضه کند . در این متن از تحقیقات و اسناد روز جهانی بهره گرفته ام تا همخوانی مطالب با تحولات بین المللی محفوظ بماند و در عین حال شرایط بومی ایران نیز مورد توجه قرار گیرد .

اما وقتی از اخلاق در آموزش هنر صحبت می کنیم، به چه معناست و به دنبال چه هستیم؟ وقتی از «اخلاق در آموزش هنر» سخن گفته می شود، مرزهای مفهومی وسیعی پیش روی مان قرار دارد: اصول رفتار حرفه ای معلمان و مربیان هنری، مسئولیت در مواجهه با موضوعات حساس یا آسیب پذیر، چگونگی تعامل با میراث فرهنگی و منابع بومی، تضمین عدالت و دسترسی برابر به تجربه های هنری، و نیز تعهد به آزادی خلاقه ی هنرجویان . این نگرش اخلاقی باید هم مولفه های فردی مانند صداقت، امانت داری و احترام را در نظر بگیرد و هم مولفه های نهادی و ساختاری؛ مانند اقتدار آموزشی، سیاست های پذیرش، و چارچوب های قانونی و فرهنگی . پژوهش های اخیر بر ضرورت گسترش فهم از اخلاق صرفا به عنوان «پروتوکل های اخلاقی» به اخلاق رابطه ای و مراقبتی (ethics-of-care) تاکید دارند؛ اخلاقی که توجه اش بر حفظ کرامت هنرجو، ایجاد فضاهای امن برای بیان و تاکید بر برابری و عدالت است .

در سطح جهانی و کلان موضوع، نهادهایی مثل یونسکو و شبکه های بین المللی آموزش هنر تلاش کرده اند چارچوب هایی ارائه دهند که علاوه بر حفظ تنوع فرهنگی، رویکردی حقوق بنیاد و عدالت محور به آموزش هنر را ترویج کنند . برای مثال، چارچوب یونسکو برای آموزش فرهنگ و هنر (منتشرشده در سال های اخیر) بر توسعه ابزارهای دیجیتال عادلانه و بدون تعصب، دسترسی برابر و اهمیت پژوهش و نوآوری اخلاقی در آموزش هنر تاکید می کند؛ این سند می تواند مبنایی برای بازاندیشی اصول اخلاقی در موسسات آموزشی باشد . همچنین انجمن ها و مجامع حرفه ای مانند «کالج تاریخ هنر» استانداردهایی را برای رفتار حرفه ای، امانت داری پژوهشی و مسئولیت های آموزشی منتشر کرده اند که الگوهای عملی ارزشمندی برای دانشگاه ها و دانشکده های هنر فراهم می کنند . این چارچوب های بین المللی دو کار مهم انجام می دهند: نخست، مرجعیت اصولی برای ارزیابی رفتار حرفه ای را فراهم می کنند؛ دوم، بستر مقایسه و نقد سیاست های محلی را می گشایند .

فضای آموزش هنر در ایران در دهه های اخیر تحت تاثیر قوی سیاست های فرهنگی و نظارت های هنجاری قرار داشته است . قوانین و مقررات فرهنگی، تعریف قابل تاملی از «مجاز» و «نامجاز» ارائه می کنند که گاه تولید و آموزش هنری را محدود می سازد و بنابراین پرسش های اخلاقی ویژه ای پدید می آورد: تا کجا یک مدرس هنر باید مرزهای خلاقه ی دانشجو را محترم بشمارد در حالی که خود نظام آموزشی یا قانون موضوعی امکان بروز علنی برخی محتواها را سلب می کند؟ چگونه می توان میان پاسداری از حقوق هنرمندانه و رعایت هنجارهای رسمی و اجتماعی تعادل برقرار کرد؟ گزارش ها و مطالعات میدانی نشان می دهد که هنرمندان و فعالان فرهنگی در ایران با مخاطرات حقوقی و اجتماعی مواجه اند و این موضوع بی تاثیر بر فضای آموزشی نیست؛ آموزگاران و دانشجویان هنر در چنین نظامی دائما مجبور به مذاکره با چارچوب های محدودکننده اند . از طرفی، جنبش های هنری اجتماعی اخیر در ایران نیز نشان داده اند آموزش هنر می تواند به بستری برای مقاومت مدنی، همبستگی اجتماعی و بازخوانی هویت تبدیل شود اما همین فرایندها پرسش های جدی اخلاقی درباره امنیت شرکت کنندگان، مسئولیت نهادهای آموزشی و پیامدهای حقوقی فعالیت های آموزشی هنری ایجاد می کنند .

در سطح کلاس درس، چند محور بارز اخلاقی وجود دارد که عملا هر روز با آنها مواجه می شویم . نخست، رابطه ی معلم و هنرجو است. احترام به کرامت، حفظ مرزهای حرفه ای، و اجتناب از سوءاستفاده ی قدرت از پایه های اخلاق حرفه ای هستند . دوم، محتوای درسی و مسئولیت درباره ی موضوعات حساس آن است. آموزگاران هنر ممکن است با آثاری روبه رو شوند که حامل مضامین سیاسی، جنسی، یا مذهبی است؛ تصمیم گیری درباره ی اجرا، نقد یا سانسور این آثار الزام آور است و باید با درنظرگرفتن امنیت هنرجو، آزادی بیان و پیامدهای اجتماعی به آنها توجه گردد. سوم، شمول و عدالت آموزشی است. تضمین دسترسی برابر به آموزش هنر برای گروه های اقلیتی، جنسیتی یا اقتصادی یک الزام اخلاقی است که مستلزم سیاست های فعال در پذیرش، حمایت مالی و طراحی دروس فراگیر است . پژوهش ها و مجلات تخصصی اخیر بر ضرورت بازاندیشی اخلاقی در طراحی واحدهای آموزشی، به ویژه در فضای آنلاین و استفاده از فناوری های نو (مانند هوش مصنوعی) تاکید دارند؛ زیرا این فناوری ها سوالات نوینی درباره ی مالکیت فکری، تعصب الگوریتمیک و شفافیت در فرآیندهای یاددهی یادگیری مطرح می کنند .

نهادهای آموزشی و دانشگاه ها، به عنوان فضای تولید و بازتولید دانش هنری، مسئول حفاظت از آزادی بیان در چارچوب قوانین اند و در عین حال باید از دانشجویان و کارکنان دربرابر مخاطرات حقوقی و امنیتی محافظت کنند . در شرایطی که هنرمندان و فعالان فرهنگی ممکن است به خاطر محتوای آثار یا فعالیت هایشان تحت پیگرد قرار گیرند، مسئولیت اخلاقی موسسات آموزشی دوگانه می شود: حفظ استقلال علمی و فرهنگی از یک سو، و محافظت از افرادی که در فضای آموزشی فعالیت می کنند از سوی دیگر .

گزارش های بین المللی نشان داده اند که در ایران طی سال های اخیر محدودیت ها بر هنرمندان و فعالان فرهنگی تشدید شده است؛ این امر نهادهای آموزشی را در تنگنایی اخلاقی قرار می دهد، و تصمیم گیری درباره ی نمایش آثار، برگزاری نشست ها یا انتشار پژوهش ها را پیچیده می سازد . در نتیجه، لازم است دانشگاه ها، مدارس هنر، آموزشگاه ها و انجمن ها رویه های محافظتی، ارزیابی های ریسک و راهنمایی های اخلاقی شفافی تدوین کنند تا ضمن حمایت از آزادی خلاقه، از مخاطرات واقعی برای افراد بکاهند .

از بعد خرد نیز، یکی از اجزاء کلیدی ارتقای اخلاق در آموزش هنر، بازنگری در برنامه های تربیت معلم و دوره های تحصیلات تکمیلی است . آموزش اخلاقی و فرهنگی باید بخشی جدایی ناپذیر از تربیت معلمان هنر باشد؛ نه به صورت محتوای منفصل، بلکه به صورت یکپارچه در دانشگاه ها، دوره ها، کارورزی ها و ارزیابی های حرفه ای . این موضوع شامل آموزش هایی در زمینه ی وضعیت های اخلاقی پیچیده مثل مواجهه با مسائل بحث برانگیز همچون: همکاری با جوامع محلی، رعایت حقوق مالکیت فکری و یک از مهم ترین موارد یعنی مدیریت فضای آموزشی امن برای همه ی افراد می شود . مطالعات نوین پیشنهاد می کنند که پرورش «فرهنگ اخلاقی» معلمان (Moral and Ethical Culture)  باید بر پایه ی مهارت های بین فردی، حس مسئولیت اجتماعی و خودآگاهی حرفه ای بنا شود تا مربیان بتوانند در مواجهه با موقعیت های دشوار تصمیم گیری هوشمندانه و اخلاق مدارانه ای داشته باشند .

به منظور پیاده سازی اصول اخلاقی در عمل، چند مسیر عملیاتی پیشنهاد می شود که می تواند به صورت متقابل و هم افزا عمل کند . نخست، تدوین سیاست های روشن حمایت از آزادی خلاقه و هم زمان تضمین امنیت حقوقی و فیزیکی هنرجویان، دانشجویان و اساتید؛ این سیاست ها باید مبتنی بر ارزیابی ریسک باشد و پروتکل هایی برای مواجهه با فشارهای بیرونی فراهم آورد . دوم، گنجاندن مباحث اخلاق حرفه ای، حقوق مالکیت فکری و سواد دیجیتال در برنامه ی تربیت معلم و دوره های ضمن خدمت . سوم، توسعه ی سازوکارهای مشارکتی برای طراحی دروس که در آن جوامع فرهنگی هنری محلی و نمایندگان تمامی اقشار مشارکت داشته باشند تا تضمین شود محتوای آموزشی متنوع، حساس و عدالت محور است . چهارم، ایجاد دفاتر یا کمیته های اخلاق در آموزشگاه ها، دانشکده ها و موسسات فرهنگی هنری که به صورت فعال به ارزیابی های مربوطه بپردازند و راهنمایی های حفاظتی ارائه دهند . پنجم، پذیرش و به کارگیری چارچوب های بین المللی مانند توصیه های یونسکو درباره ی آموزش فرهنگ و هنر به عنوان مبنایی برای تنظیم سیاست های فرهنگی هنری محلی یا بومی . این اقدامات، نیازمند منابع، آموزش و اراده ی نهادی است .

از سویی دیگر، هنگامی که آموزش هنر با گروه هایی مانند کودکان و نوجوانان، پناهندگان، یا جوامع بومی سروکار دارد، حساسیت های اخلاقی افزایش می یابد . مربیانی که با این جمعیت ها کار می کنند باید به اصول مبتنی بر رضایت آگاهانه، حفظ حریم خصوصی و اجتناب از آسیب زدن یا بهره برداری فرهنگی پایبند باشند . همچنین، در مواجهه با میراث فرهنگی و آثاری که بار هویتی یا مذهبی دارند، لازم است احترام متقابل و مشورت با ذی نفعان محلی رعایت شود تا آموزش به شکل بازسازی کننده و نه متجاوزانه صورت گیرد . اسناد بین المللی و پژوهش های حوزه ی میراث فرهنگی پیشنهاد می کنند که آموزش حساس به میراث های ملموس و ناملموس، باید مشارکتی، شفابخش و مبتنی بر شناخت زمینه های تاریخی و اجتماعی باشد .

لازم به ذکر است که تجربه های معاصر نشان داده اند که رویکردهای اخلاقی رابطه ای می توانند نتایج پایدارتری در توانمندسازی هنرجویان و محافظت از گروه های آسیب پذیر ایجاد کنند . از این نمونه ها می توان درس گرفت که پیاده سازی اصول اخلاقی نیازمند تلفیق سیاست گذاری، آموزش حرفه ای و همراهی جامعه است .

پیشبرد سیاست های اخلاقی در آموزش هنر در ایران با موانع ساختاری و عملی فراوانی روبه رو است. محدودیت های قانونی و سیاسی، کمبود منابع و ظرفیت های آموزشی، و نیز مقاومت فرهنگی نسبت به برخی مفاهیم نوین آموزشی از این موانع هستند. افزون بر این، فشارهای بیرونی بر نهادهای آموزشی می تواند به خودسانسوری یا کاهش کیفیت آموزش بینجامد . با این وجود، تجربه ی جهانی نشان می دهد که تغییر تدریجی و مبتنی بر ابتکارات محلی، شبکه سازی بین المللی، و ایجاد شواهد پژوهشی می تواند راهی برای تقویت جایگاه اخلاق در آموزش هنر باز کند . در همین راستا، تاکید بر پژوهش بومی محور و مستندسازی تجربه های موفق می تواند به ایجاد الگوها و سیاست های قابل اقتباس کمک کند .

در پایان می توان نتیجه گیری نمود که اخلاق در آموزش هنر مسئله ای است که نه می توان آن را جدا از زمینه های اجتماعی و سیاسی تحلیل کرد و نه می توان به سادگی راه حل های کلیشه ای را به کار بست . در ایران، وضعیت ویژه ی فرهنگی و سیاسی ضرورت تدوین سیاست های بومی شده را آشکار می سازد؛ سیاست هایی که از یک سو حقوق و آزادی های اساسی هنرجویان و اساتید را مدنظر داشته باشند و از سوی دیگر واقع بینی درباره ی مخاطرات و چارچوب های قانونی موجود را در بر گیرند . پیشنهاد می شود که نهادهای آموزشی هنر در ایران نخست به تدوین سیاست های حفاظتی و ارزیابی ریسک بپردازند، سپس برنامه های آموزشی برای تربیت اخلاقی معلمان را تقویت کنند، و در نهایت مسیرهای همکاری با نهادهای بین المللی (نظیر یونسکو و شبکه های تخصصی آموزش هنر) را برای تبادل تجربیات و دریافت پشتیبانی حقوقی و علمی دنبال نمایند . ایجاد یک گفتمان ملی و آکادمیک درباره ی اخلاق در آموزش هنر، مبتنی بر پژوهش های کاربردی و مستندسازی موارد تجربی، می تواند زیربنای تحولی پایدار در این حوزه را پدید آورد.

به قلم: دکتر مجید رفیعیان اصفهانی فعال حوزه ی کسب و کارهای فرهنگی و هنری؛ مدیرمسئول موسسه فرهنگی هنری بسته نگار سپاهان