طیبه قائمی بافقی
1 یادداشت منتشر شدهبررسی جایگاه عرف و میزان اعتنا به آن
عرف آری یا خیر؟!
در این نوشتار کوتاه به دنبال تبیین جایگاه عرف و ارائه سنجهی تشخیص علت تبعیت و حفظ یا ترک عرف هستیم. از این رو به بررسی معادل های «عرف» از منظر: واژه شناسی جامعه شناختی، حقوق، فقه و اخلاق پرداختیم تا به هدف مذکور دست یابیم:
1. Status»» به معنای عرف، در مقابل «Contra» به معنای قرارداد، عبارت است از: روابط، موقعیت ها و مقام هایی که افراد در جامعه احراز کرده اند، به نحوی که اراده و خواست فردی تاثیری بر روابط حاکم بین آنان نداشته است. مانند موقعیت مرد یا زن و یا وضعیت پدر و فرزند.[1]
2. «Custom» به دو معنی آمده است:
الف) به معنای عرف که عبارت است از مجموعه عادات، رسوم و شیوه های رفتاری که در جامعه شیوع داشته و نفس آدمی با نظارت عقل آن ها را پذیرفته است.[2]
ب) به معنای رسم، این واژه دارای تعاریف متعددی است که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
تایلور، رسم را چنین تعریف می کند: «قابلیت ها و عاداتی که انسان چون عضوی از جامعه آن را می آموزد.» در تعریفی دیگر، ج. کیلن می گوید: «رسم عاداتی است که به صورت اجتماعی فراگیر شده، شکل گرفته و انتقال مییابد.»Mores» » به معنای عرفیات آمده است. سامنر (1906) درباره این واژه می گوید: عرفیات به عنوان الگوهای عمل فرهنگی و اخلاقی محسوب شده و کارشان دوام بخشیدن به گروه انسانی است. از این رو، عرفیات به صورت معیارهایی عمل می کنند که گروه اجتماعی را با قاعده مند کردن رفتار افراد انسجام می بخشند.[3]
«عرف» در ترمینولوژی حقوقی به معنای «شناختگی، معروفیت، نیکویی، بخشش، مشهور، عادت، آنچه در میان مردم معمول و متداول است» ذکر شده است.[4]
فقها در اصطلاح خود، «عرف» را به دو قسم «عرف خاص» و «عرف عام» تقسیم نموده اند. بدین معنا که اگر بدون در نظر گرفتن شریعت الهی و بدون دخالت ویژگی های زمانی، مکانی و نژادی، رفتار خاصی در بین مردم جریان پیدا کند آن را «عرف عام» یا سیره عقلا می نامند. اما اگر حدود شریعت الهی در آن رعایت گردد «عرف خاص» نامیده می شود. البته نوع دیگری از عرف وجود دارد که در جامعه اسلامی و در بین اهل شرع مرسوم است که از این منظر می توان از آن با عنوان «سیره متشرعه» یاد کرد.[5]
در جوامع اسلامی که حقوق اسلام به رسمیت شناخته شده است در طی قرن ها، اساسا تحت سلطه عرف زندگی می کنند. عرف به عنوان جزئی از اجزا وارد فقه نشده است و به هیچ وجه جزو حقوق اسلامی نیست. البته باید توجه داشت که چون عرف جزئی از اجزای فقه نیست، نباید نتیجه گرفت که از نظر حقوق اسلامی محکوم است. حقوق اسلامی در برابر عرف همان روشی را دارد که حقوق کشورهای غربی در برابر شرط داوری یا در برابر اختیاراتی که در زمینه سازش یا استناد به انصاف، برای قاضی در نظر گرفته می شود، به کار می برند. گسترش اسلام در جهان بواسطه همین روش آزادمنشانه ای بود که اسلام در پیش گرفت؛ یعنی اسلام نه تنها از روش های زندگی ناشی از عرف پی روی نکرد، بلکه در پاره ای از موارد حتی به مشروعیت نداشتن آن ها حکم کرد. اما در عین حال، به بسیاری از عرف های موجود در بین مردم رای مثبت داد.[6] آیت الله شهید صدر می گوید:
عرف، میل و گرایش عمومی انسان است. اعم از دین دار و بی دین به امری در مسیری معین، و خطی ویژه که با شرع مخالفتی نداشته باشد و خلاصه عرف عبارت است از روش عمومی مردم که از مصلحت اندیشی سرچشمه گرفته، و برای حفظ فرد و جامعه نظم و سامان یافته باشد، چه در محاورات، یا معاملات، و چه در سایر روابط اجتماعی، در صورتی که برخوردی با شرع پیدا نکند، عرف صحیح و پسندیده ای است .استاد حکیم گوید: به عبارت دیگر آنچه در میان مردم متداول می گردد و مخالفت با نص شرعی ندارد، و مصلحتی را از میان نمی برد و مفسده ای ببار نمی آورد عرف نامیده می شود.[7]
اخلاق اسلامی نیز در مواجهه با «شناخت ها»، «باورها»، «ارزش ها»، «گرایش ها»، «رفتارها» و «کردارها»؛ «باید یا نباید»ها و «شایسته یا ناشایسته»هایی مطرح میکند که، دل بخواهی و گزاف نیستند، بلکه بر ملاحظهی واقعیات و اهداف مشترک انسانی مبتنیاند. غایت اخلاق تکامل فرد است که به تبع، تکامل جامعه را به همراه خواهد داشت. بنابراین گرچه حسن فعلی فواید خویش را دارد، تکامل به حسن فاعلی نیز نیاز دارد. تبلور حسن فاعلی در ملکه شدن فضایل است. ملکه شدن فضایل, بصیرت هایی را در قوه ی تشخیص به دنبال دارد.[8] بنابراین به لحاظ اخلاقی اگر مصلحت یا مفسدهای در میان باشد رعایت عرف نه تنها ضرورتی ندارد بلکه بایست با داشتن ادلهی متقن عمل به وظیفه نمود. لذا در رفتار انبیاء و اولیاء و پیروان مکتب اسلام که عقلانیت حرف اول را میزند در بسیاری از موارد باتوجه به ضرورت و نیاز و شرایط سوگیری خلاف عرف اتخاذ می کنند. لذا نه با سقیفه همراه میشوند، نه با یزیدیان، نه با طاغوت. نه اهل مسامحه اند نه چشم پوشی از حق بلکه همواره سکاندار تحولخواهی و تکامل طلبی بوده و با تحمل فشارها و سختی ها جهت حرکت اجتماع را به سمت خیر و سداد میگردانند. امید که خداوند به همهی ما شناخت، عمل و تدبیر شایسته عنایت کند و در بزنگاهها ما را گرفتار عرفهای خارج از مصلحت و عاقبتاندیشی نگرداند.
طیبه قائمی بافقی
پی نوشت ها
1 جمیل صلیبا، واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی فارسی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی، لاتین (ترجمه صادق سجادی و کاظم برگ نیسی)، انتشارات وحیدی، 1370، ص 329
2 همان، ص 331، حسینی جبلی، میر صالح، عرف در نگاه جامعه شناختی و حقوق، معرفت، 1381 شماره 56
3 جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعی (ویرایش محمدجواد زاهدی مازندرانی)، انتشارات مازیار، 1376، ص 438
4 آبرکرامبی نیکلاس و دیگران، فرهنگ جامعه شناسی، ترجمه حسن پویان، انتشارات چاپخش، 1367، ص 247
5 معین، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر،تهران، 1360/ ر.ک.به: محمدرضا مظفر، اصول الفقه، المجلد الثانی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ص 174
6 رنه داوید، نظام های بزرگ حقوقی معاصر، ترجمه حسین صفایی و دیگران، مرکز نشر دانشگاهی تهران، 1364، ص 456
7 https://khl.ink/f/9292
8 صالحی ساداتی، سیدعلیرضا، جوادی محسن، فلسفه اخلاق استاد جوادی آملی، فصلنامه اخلاق وحیانی،1397، دوره:6، شماره:2 (پیاپی 14)، صفحات :47-68.