دکتور فضل الرحمن فقیهی هروی
4 یادداشت منتشر شدهزبان فارسی دری و دربارهای کشور ما از ظهور اسلام تا اکنون
زبان فارسی دری و دربارهای کشور ما از ظهور اسلام تا اکنون
نوشته دکتر فضل الرحمن فقیهی
اشاره:
این نوشته، خلاصه مقاله یی است که در سیمینار «افغانستان گهواره زبان فارسی دری» تحت عنوان «جایگاه زبان فارسی دری در دربارهای خراسان اسلامی یا افغانستان امروز» در دانشگاه کابل ارائه شد.
مطالعه این مطلب کوتاه، تصویری همه جانبه از رواج زبان فارسی و جایگاه آن در کشور ما در ذهن خوانندگان عزیز ارائه خواهد کرد.
1- ظهور اسلام و تسلط مسلمانان عرب بر خراسان
اسلام در سال 18 هجری بر خراسان زمین مسلط شد. مردم خراسان آن روزگار یا مردم کشور ما بیشتر بدون جنگ و خونریزی و با صلح و سلم، به اسلام روی آوردند و همان گونه که زبان شان فارسی بود، این زبان زیاد تخریب نشد و ضربه ندید.
کم کم مردم کشور ما در آن روزگار با زبان عربی آشنا شدند و زبان عربی زبان دربار امیران عرب نژاد بود. در این هنگام مردم با رسم الخط عربی نیز آشنا شدند و آن را در زبان فارسی هم به کار بردند. بدین ترتیب به تدریج، این رسم الخط در زبان فارسی نیز رواج یافت و تا امروز دوام دارد.
2- سهم گیری خراسانیان در نظام سیاسی
سپاه خراسانیان در انتقال خلافت از خاندان اموی به خاندان عباسی، به رهبری ابومسلم خراسانی نقش عمده داشتند.
همچنان چندی بعد، طاهر فوشنجی هروی، اساس گذار خانواده طاهریان در اثبات حاکمیت مامون، خلیفه عباسی نقش عمده داشت.
این امور باعث سهیم ساختن خراسانیان در قدرت و امارت شد. طاهریان از 205 مدت 50 سال حاکم بودند. بعد صفاریان مدت 50 سال حکومت کردند.
3- آغاز رشد زبان فارسی
طاهریان اعم از طاهر و فرزندان و نوادگان او، منشورات و فعالیت های علمی خود را به عربی انجام می دادند؛ اما صفاریان زبان فارسی را زبان دربار شان ساختند.
در دوره سامانیان رشد دوباره زبان فارسی از سر گرفته شد و کارهای ارزنده علمی با زبان فارسی، صورت گرفت؛ مثل ترجمه تاریخ طبری و تفسیر طبری و تالیف کتابهای دیگر.
طاهریان، صفاریان و سامانیان، همه آریایی نژاد و فارسی زبان بودند و بدین ترتیب توانستند، به خصوص دو خانواده اخیر الذکر، زبان فارسی را دوباره زبان رسمی دربار سازند.
4. شگوفایی زبان فارسی در خراسان
غزنویان و در راس شان سلطان محمود بن سبکتگین، همه ترک نژاد بودند؛ اما زبان دربار شان زبان فارسی دری بود و برای این زبان خدمات ارزنده کردند و آن را گسترش دادند و تقویه نمودند.
دوره غزنویان ادامه رونق و شگوفایی زبان و ادبیات فارسی دری بود. محمود بت شکن، در حمایت زبان فارسی با تشویق شعرا و نویسندگان، روش آل سامان را در پیش گرفت؛ چنانچه شاعران دربار محمود را چهار صد نفر گفته اند در این دوره «دیوان های سلطنتی به فارسی درآورده شد».
5- ادامه رونق زبان فارسی
همانند غزنویان، حاکمان غوری، سلجوقیان، خوارزمشاهی، آل کرت همه اهل فضل و ادب بودند و زبان مادری شان هرچه بود، به زبان و ادب فارسی دری ارزش خاصی قایل می شدند و زبان رسمی میان مردم و دربار فارسی بود. دوره تیموریان شگوفاترین دوره های زبان و ادب پارسی به شمار می رود. حاکمان این خانواده که ترک بودند، خود سخنور و شاعر به زبان فارسی بودند و در حمایت سخنوران و اهل ادب و فرهنگ می کوشیدند.
6- گسترش زبان فارسی به بیرون از خراسان
انتشار زبان فارسی دری به جانب شرقی یعنی هند مرهون فتوحات سلطان محمود غزنوی است.
بعد از آن در دوره های بعد، توسط سایر خانواده ها به خصوص بابریان به نهایت شگوفایی رسید. گفته می توان که زبان فارسی بیشتر توسط ترک تباران در خراسان رشد کرد و به جانب مشرق و مغرب برده شد.
رواج زبان فارسی در حوزه فارس قدیم و سرزمین های قلمرو زبان پهلوی ساسانی توسط امیران و سلاطین خاندانهای غزنوی، سلجوقی و دیگران تحقق یافت.
7- زبان فارسی دری و دربارهای معاصر
در هنگام حاکمیت ابدالیان سدوزایی زبان و ادب پارسی دری به عنوان زبان رسمی، مانند دوره های پیشین، در دربار مطرح بود و حتی در مرکز حاکمیت احمدشاه ابدالی، یعنی قندهار نیز زبان فارسی به حیث زبان رسمی و درباری مطرح بوده و رواج داشته است. تالیف کتاب «تاریخ احمدشاهی» در این دوره که در دربار احمد شاه ابدالی به فارسی نوشته شده، ثابت کننده این امر است.
همه حاکمان خانواده های سدوزائی و بارکزائی، زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی پذیرفته بودند و دوست داشتند؛ حتی شمار زیادی از آنان به زبان فارسی شعر سروده اند و از آنان آثاری باقی مانده است. از جمله شواهد زیر را می توان یادآوری کرد:
الف. اشعار فارسیی منسوب به احمدشاه ابدالی است؛ از جمله این ابیات:
چو بر من تیر مژگان می زند آن شاخ گلگونم
چو لاله داغ بر دل تا سراپا غرق در خونم...
ولی احمد ز تو دارد همین یک آرزوی خود
که دیدارت رسم ماند ز گریه چشم در خونم
ب. تیمور شاه درانی که شخص با فرهنگ بوده، کلیات اشعارش گواه دانش او به ادب پارسی دری است و همچنان شاه شجاع الملک را دیوانی به زبان فارسی دری است.(شهرانی؛ 1385: ص210).
تیمورشاه لقب خود را بر سکه ها بدین گونه به زبان فارسی دری ضرب کرده بود:
علم شد از عنایات الهی به عالم دولت تیمورشاهی
ج. شاه محمود، فرزند تیمورشاه، به تقلید از پدرش، عوض نام پدر نام خود را جای داده بود بدین گونه:
علم شد از عنایات الهی به عالم دولت محمود شاهی
د. شاه شجاع الملک بیت فارسیی داشت که از آن در فرمان ها استفاده می برد:
سکه زد بر سیم و زر روشنتر از خورشید و ماه
نور چشم در دران شه شجاع الملک شاه
ھ. امیر دوست محمد خان بیتی داشت که آن را به فارسی در منشورات خود به کار می برد:
امیر دوست محمد به عزم جنگ و جهاد
کمر ببست و بزد سکه ناصرش حق باد
و. این وضع ادامه داشت حتی که منشور محمد افضل خان به فارسی و چنین بود:
دو فوج مشرق و مغرب ز هم مفصل شد
امیر ملک خراسان محمد افضل شد
8. ادامه رسمیت زبان فارسی
این روایات واقعی و غیر قابل انکار می رسانند که در این دوران زبان فارسی به عنوان یگانه زبان رسمی و درباری مطرح و مورد قبول بوده و این زمامداران از توانایی این زبان برای پیشبرد اهداف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خود استفاده شایان بردند.
اسناد سیاسی و معاهدات سیاسی میان حکمروایان سرزمین ما با انگلیس ها و سایر کشورها به زبان فارسی، گواه این مدعا می باشند. چنانچه تمام معاهدات و پیمان های ننگینی که میان زمامداران آن دوران و انگیس ها نوشته شده، همه به دو زبان فارسی و انگلیسی بوده است و تا همین اکنون در کتب تاریخ ثبت است.
تا دوره حاکمیت های پیشین نزدیک، تمام رتبه های نظامی دولتی به زبان فارسی دری بوده است. برای بزرگان سیاسی و نظامی، القابی چون «سپه سالار» و «نایب سالار» اطلاق می شده است.
نایب سالار لقب عبدالرحیم خان والی هرات بوده که بسیار معروف است. رتبه های نظامی و لشکری، به فارسی دری بوده است. رتبه های «سپه دار» (با تلفظ سبه دار)، «جبهه دار» (با تلفظ جمعه دار)، و لقب «احوالدار» از همین جمله اند که برخی بزرگان نظامی بدان نامیده می شدند. چنانچه این نام ها برای موسفیدانی که در دوره های پیشین در نظام کار می کردند، در بین مردم از جمله در هرات رواج داشت و مانده بود.
تغییر نامها و القاب سیاسی و نظامی، و تبدیل آنها از زبان فارسی دری با این همه سابقه دیرین از کارهای اختلاف انگیز و تنش های زبانیی بوده که محصول دوره اخیر(بعد از رسمیت یافتن دوزبانی در کشور) بوده است.
9- برخورد پادشاهان با زبان فارسی
نگاهی به شخصیت فرهنگی حاکمان و امیران سرزمین خراسان می رساند که زمامداران این سرزمین، تنها سه خانواده نخست یعنی طاهریان، صفاریان و سامانیان و غوریان، زبان نخستین شان پارسی دری بوده است. اما خانواده های غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آل کرت و تیموریان، هم خود ترک بودند و هم زبان مادری دیگری داشته اند که همان زبان ترکی با لهجه های گوناگون بوده است.
خانواده بابریان در هند نیز که ترک زبان و ترک نژاد بودند به زبان فارسی دری مصدر خدمات شایانی شده اند. آنان زبان فارسی و حاکمیت شان را در طول سه قرن در هند حاکم ساختند و تا اکنون زبان فارسی دری در آن سامان رنگ و رونقی دارد.
ابدالیان سدوزایی و بارکزائیان هم زبان مادری شان پشتو بود. اما باز هم همه شان زبان فارسی دری را زبان خود می شمردند، به عنوان زبان رسمی دربار خود می شناختند، تمام منشورات و فرمانها به این زبان نوشته می شد و شاهان به این زبان شعر می گفتند.
نتایج بحث
- زبان فارسی دری از دوران پیش از ظهور اسلام تا روزگاری دراز، یگانه زبان نیرومند و رسمی سرزمین ما بوده است. این زبان در تمام دوره های بعد از ظهور اسلام، زبان مروج میان مردم و نیز زبان دربارها بوده است.
- هرچند گاهی اهل سایر زبانها حاکمیت را در سرزمین ما به دست آوردند، اما زبان فارسی دری را به عنوان زبان برتر و رسمی می شناختند و از آن برای مقاصد سیاسی و ادبی خود استفاده ها بردند.
- می توان گفت که شکوفایی و نیرومندی زبان فارسی دری و انتشار آن به مناطق شرق و غرب، توسط زمامداران غیر فارسی زبان به خصوص ترکتباران صورت گرفته است.
اینکه چرا چنین بوده دلایلی دارد؛ بدین قرار:
- زبان فارسی دری، زبان مردم بومی خراسان زمین بوده و بیشتر قاطع مردم بدان سخن می زدند؛ لذا پادشاهان به آن می گرویدند و بدین طریق می خواستند با رعایای خود محشور باشند؛
- زبان فارسی دری از نگاه امکانات زبانی، زبان نیرومندتر بوده است؛ این زبان تنها یک زبان نبوده، بلکه یک تمدنی سترگ را با خود داشته است؛ شاعران و ادبای زیادی را پرورش می داده؛ شاهان از امکانات این زبان و شاعران و نویسندگان آن استفاده می کردند و آن را از خود می شمردند؛
- سایر زبانها در حد زبان فارسی از امکانات و مظاهر تمدنی برخوردار نبودند؛ لذا شاهان این زبان را به عنوان زبان دربار خود می پذیرفتند تا توسط این زبان بزرگ، ادبیات برتر، تمدن والاتر و سیاست برازنده تری را داشته باشند و با این زبان کمال و سیادت خود را در جهان به نمایش بگذارند.
- بیشتر شاهان و امیران آن روزگاران، مردمی دانش دوست، ادب خواه و فرهنگ پرور بودند؛ هرچند زبان مادری شان دیگر چیزی بوده، اما نه تنها با زبان فارسی تعصب نداشتند که آن را دوست می داشتند و زبان مردم خود می شمردند به حدی که به این زبان شعر می سرودند و کتاب می نوشتند.
منابع و سرچشمه ها
1. ابدالی، احمدشاه. (1382). د احمدشاه بابا دیوان. تدوین و ترتیب مومن موحد، چاپ دوم، پشاور: کتابخانه دانش.
2. ابن خلدون، ابو زید، ولی الدین، عبد الرحمن بن محمد بن محمد، الحضرمی الاشبیلی. (1408ه- 1988 م). تاریخ ابن خلدون. تحقیق: خلیل شحاده، بیروت: دار الفکر.
3. اکبری، امیر. (1384ه . ش) . تاریخ حکومت طاهریان. چاپ نخست، تهران: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
4. خطیب البغدادی، ابو بکر احمد بن علی بن ثابت بن احمد بن مهدی (1422ه - 2002 م) .تاریخ بغداد. تحقیق: دکتور بشار عواد معروف، چاپ اول، 16جزء، بیروت: دار الغرب الاسلامی.
5. زهما، علی محمد. (1386) .تاریخ ادبیات افغانستان. (پنج استاد؛ قسمت دوم). کابل: کتابخانه نشراتی اقرا.
6. ژوبل، محمد حیدر. (1383ه.ش) .تاریخ ادبیات افغانستان. چاپ چهارم، کابل: انتشارات میوند
7. شهرانی، عنایت الله. (1385). «دری یا زبان درباریان». مجموعه مقالات سرگذشت زبان فارسی دری، تدوین و جمع آوری رسول رهین، چاپ اول، سویدن: شورای فرهنگی افغانستان.
8. کاویانی، نجم الدین. (1385ه.ش) .«خراسان کهن و فرارود، مهد پیدایش و پرورش زبان فارسی دری». مجموعه مقالات سرگذشت زبان فارسی دری، تدوین رسول رهین، چاپ اول، سویدن: شورای فرهنگی افغانستان.
9. گردیزی، عبد الحی. (1347ه.ش.). زین الاخبار. با تحشیه و تعلیق عبدالحی حبیبی، ایران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.