اگر انسان به حال خود رها گردد؟

3 دی 1402 - خواندن 7 دقیقه - 651 بازدید





 کلمات و سطور صفحات تاریخ بشری تعریفی بسیار بااهمیت در باره انسان را مقابل سایر تعریفاتی که فلاسفه و دانشمندان علوم انسانی آورده اند ، بدین قرار بیان می کنند :

انسان حیوانیست که اگر به حال خود گذاشته شود ، نه تنها به سوی شایستگی های کمالی حرکت نمی کند ، بلکه عوامل حرکت مزبور را که در درون او به ودیعت نهاده شده است مانند خرد و وجدان و مخصوصا عامل اشتیاق به کمال را از فعلیت باز می دارد و همه ی نیروهای خود را در محور " خود هدفی " به فعالیت در می آورد و آرمانی جز سرعت بخشیدن به استهلاک نیروهای خود در همان محور نمی شناسد .

ما در طول دو قرن اخیر شاهد کوششهای بسیار فراوان و جدی مغزی و عضلانی انسانهائی بوده ایم که یا از روی هواپرستی و یا سودجویی و یا بی اطلاعی و یا به جهت تاثر از قدرتمندان خود محور برای رها ساختن انسان از هرگونه اصول عالیه مذهبی و اخلاقی در شئون زندگی صرف نموده اند ، صورت گرفته است و بدانجهت که احساس رهایی از هرگونه اصل و عامل بازدارنده از زشتیها و وقاحت ها ، میدان را برای دو انگیزه حیوانی محض ( لذت پرستی و نفع گرائی ) آماده می سازد [ و بدان جهت که هر دو انگیزه ، قدرت را مبنا و ملاک حیات قرار میدهد ] لذا خودکامگان قدرتمند و همیشه مستان خرد و وجدان سوخته ، از هر وسیله ای که امکان داشت ، برای تلقین ضرورت و شایستگی مذهب و اخلاق بهره ها گرفتند که اگر یک هزارم آن تکاپوها را در راه تلقین برادری و تعاون و هماهنگی و اتحاد انسانها با یکدیگر در سایه اصول عالیه مشترک مذهب و اخلاق بکار می انداختند ، امروز نه یک گرسنه ای داشتیم و نه یک برهنه ای و نه یک بیماری روانی و بیماری های خطرناک نوظهور .

و نه یک روح گرسنه ی معرفت . اگر به جای تلقین اینکه تو ای حیوان ، در هر فکر و بیان و کاری که می کنی و عقیده ای که انتخاب میکنی آزادی !! این اصل را تلقین و موضوع تعلیم و تربیت قرار می دادند که ای انسان ، همانگونه که بعد جسمانی تو پرورده ی قوانینی مخصوص در عرصه ی طبیعت است و کمترین تخلف از آنها بعد جسمانی ترا مختل می سازد ، بعد روانی و روحانی تو نیز باید از اصول و قوانینی مخصوص که بالاتر از جبر ناآگاه فعالیت های عرصه ی طبیعت محض است ، تبعیت نماید ، و چنانکه نمی توانی بگویی : تقید به قوانین مخصوص در عرصه طبیعت برای نظم منطقی بعد جسمانی، مخالف رهایی و آزادی من است ، همچنان نمی توانی اصول و قوانین بعد روانی و روحانی را بدان دلیل که مخالف رهایی و آزادی به معنای بی بندوباریست ، زیر پا گذاری . ولی متاسفانه به جای ترویج و اشاعه ی جدی تلقین و تعلیم و تربیت مزبور ، همه ی رسانه ها و وسایل انتقال فرهنگها و خبرها و همه ی اعمال سیاسی و اقتصادی و حقوقی جامد [ که فقط میگوید کلاه دیگری را غارت مکن که یا کلاهت به غارت خواهد رفت و یا کیفری دیگر در انتظار تو است و بس ] داد و فریادهایی در دفاع از آزادی و حریت را با الفاظ زیبا و اصطلاحات فریبنده ی ساده لوحان براه انداخته اند تا آنجا که گفتند : هرکس که مخالف این رهایی و آزادی و حریت است ، او مخالف تمدن و مبارزه با پیشرفت انسانها است . در صورتی که نه علم و نه تمدن و نه هیچ وسیله تکاملی چنان وضعی را که متذکر شدیم توصیه نمی کنند .

بلکه واقعیت کاملا آشکار است که در نتیجه واگذار شدن انسان به حال خود و قطع رابطه و تاثر از هرگونه اصول عالیه مذهبی و اخلاقی که از وی بوجود آمده است ، انحرافات و تیره روزی ها و نکبت های خانمانسوزی است که امروزه دامنگیر بشریت گشته است .

 به عنوان نمونه از آن حمایتگران رهایی و بی بند و باری و واگذار کنندگان انسان به حال خود بپرسید : 

که آیا این کره زمین که روزگاری جایگاه گلها و ریاحین و چشمه سارهای روح افزا بود و این کره زمین را که روزگاری آشیانه بسیار زیبای انسانهای پر عاطفه و احساسات زیبای انسانی و عقول هماهنگ با فطرت های پاک بود؛ آیا پیامبران در باب مذاهب حقه و اخلاقیون وارسته ، مبدل به زرادخانه اسلحه سوزان کرده اند . یا منادیان رهایی از اصول عالیه مذهب و اخلاق ؟!

از آن حمایتگران رهایی و بی بندوباری و واگذار کنندگان انسان به حال خود بپرسید : آیا پوچ گرایی و احساس بی اساسی حیات از هر معنا و هدف معقول مستند به پیامبران اعظام و ارباب مذاهب و ارباب مذاهب حقه و اخلاقیون است و یا نتیجه لذت پرستی (هدونیسم ) و نفع گرائی است که حمایتگران بی بندوباری و رهایی از مذهب و اخلاق و واگذار کنندگان انسان به حال خود ، برای محو و نابودی انسانیت اولا ، سپس زوال قطعی خود انسان ثانیا به بشریت ، ارمغان آورده اند ؟!

چون انسان به حال خود واگذاشته شده نمی توانند کمترین اعتراضی براه بیندازند که : ای اداره کنندگان اقتصادی و سیاسی و حقوقی آن جوامع انسانی که به خود رها شده اید ، به خود بیائید و بوی خون را که امروزه فضای نقطه هایی وسیع از کره زمین را فرا گرفته است ؛ استشمام فرمائید ! و در صدد چاره جویی باشید ، پیش از آنکه قانون عمل و عکس العمل فضای همه ی کره زمین را از بوی خون متعفن بسازد ، بیایید دست از نفع پرستی موهوم بردارید . [ جنایات جنگ جهانی اول و دوم ، نسل کشی ها ، هشت سال جنگ تحمیلی ایران بالغ بر یک ملیون شهید و جانباز و مفقودالاثر ، نسل کشی کودکان و مردم بی پناه غزه و فلسطین ، سوریه و یمن ، افغانستان ، تولید ویروسهای کشنده دست ساز، ووووو چه کسانی به جز امپریالیسم جهانخوار و صهیونیسم غاصب و زیاده خواه مسبب آن هستند ؟ مگر شما نمیدانید [ تا کنون نمی دانستید ، از امروز بدانید ] که استدلال به ضرورت جبری لذت پرستی و نفع گرائی ، برای توجیه سلاحهای مخوف جنگی و زرادخانه ساختن کره زمین برای جاری ساختن نهرهایی از خون انسانها ، پاسخی به استحکام قانون عمل و عکس العمل دارد که سرتاسر تاریخ را فرا گرفته است و هیچ عملی را بدون عکس العمل رها نساخته است .


ترجمه و تفسیر نهج البلاغه جلد 21 ص 43 علامه محمدتقی جعفری.

نویسنده مسئول سعید کیوانپور