بی عملی در شعر سهراب سپهری

1 دی 1402 - خواندن 3 دقیقه - 320 بازدید



لئو تولستوی (Leo Tolstoy) تحت تاثیر فلسفه دائوئیست، تفسیر خود را از wu wei در قطعه Non-Activity نوشت. مقاله «بی عملی» تولستوی برای یافتن قدرت با کناره گیری از عمل است. (1)

*

نزدیک ما شب بی دردی است ، دوری کنیم.

کنار ما ریشه بی شوری است، بر کنیم.

و نلرزیم ، پا در لجن نهیم ، مرداب را به تپش در آییم.

آتش را بشویم، نی زار همهمه را خاکستر کنیم.

قطره را بشویم، دریا را در نوسان آییم.

و این نسیم ، بوزیم ، و جاودان بوزیم.

و این خزنده ، خم شویم ، و بینا خم شویم.

و این گودال ، فرود آییم ، و بی پروا فرود آییم.

[بی عملی]

*

من مسلمانم .

قبله ام یک گل سرخ .

جانمازم چشمه ، مهرم نور .

دشت سجاده ء من .

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم .

در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .

سنگ از پشت نمازم پیداست :

همه ذرات نمازم متبلور شده است .

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو .

من نمازم را ، پی « تکبیره الاحرام » علف می خوانم ،

پی " قد قامت " موج .

[بی عملی]

*

من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم .

من صدای نفس باغچه را می شنوم .

و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد .

[بی عملی]

*

روح من در جهت تازه ء اشیا جاری است .

روح من کم سال است .

روح من گاهی از شوق ، سرفه اش می گیرد .

روح من بیکار است :

قطره های باران را ، درز آجرها را ، می شمارد .

[بی عملی]

*

چترها را باید بست .

زیر باران باید رفت .

فکر را ، خاطره را ، زیر باران باید برد .

با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت .

دوست را ، زیر باران باید دید .

عشق را ، زیر باران باید جست .

زیر باران باید با زن خوابید .

زیر باران باید بازی کرد .

زیر باران باید چیز نوشت ، حرف زد ، نیلوفر کاشت

[بی عملی]

*

لب دریا برویم ،

تور در آب بیندازیم

و بگیریم طراوت را از آب .

[بی عملی و عمل بدون پاداش]

*

در گشودم : قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من .

آب را با آسمان خوردم .

[بی عملی اول غیرمستقیم آسمان را نگاه کرده و بی عملی دوم هم زمان اقتدار آسمان را با آبش خورده است]

__

1- https://en.wikipedia.org/wiki/Wu_wei

https://en.wikipedia.org/wiki/Non-Activity

هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385

1402/10/1