بی عملی در شعر سهراب سپهری

لئو تولستوی (Leo Tolstoy) تحت تاثیر فلسفه دائوئیست، تفسیر خود را از wu wei در قطعه Non-Activity نوشت. مقاله «بی عملی» تولستوی برای یافتن قدرت با کناره گیری از عمل است. (1)
*
نزدیک ما شب بی دردی است ، دوری کنیم.
کنار ما ریشه بی شوری است، بر کنیم.
و نلرزیم ، پا در لجن نهیم ، مرداب را به تپش در آییم.
آتش را بشویم، نی زار همهمه را خاکستر کنیم.
قطره را بشویم، دریا را در نوسان آییم.
و این نسیم ، بوزیم ، و جاودان بوزیم.
و این خزنده ، خم شویم ، و بینا خم شویم.
و این گودال ، فرود آییم ، و بی پروا فرود آییم.
[بی عملی]
*
من مسلمانم .
قبله ام یک گل سرخ .
جانمازم چشمه ، مهرم نور .
دشت سجاده ء من .
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم .
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .
سنگ از پشت نمازم پیداست :
همه ذرات نمازم متبلور شده است .
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو .
من نمازم را ، پی « تکبیره الاحرام » علف می خوانم ،
پی " قد قامت " موج .
[بی عملی]
*
من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم .
من صدای نفس باغچه را می شنوم .
و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد .
[بی عملی]
*
روح من در جهت تازه ء اشیا جاری است .
روح من کم سال است .
روح من گاهی از شوق ، سرفه اش می گیرد .
روح من بیکار است :
قطره های باران را ، درز آجرها را ، می شمارد .
[بی عملی]
*
چترها را باید بست .
زیر باران باید رفت .
فکر را ، خاطره را ، زیر باران باید برد .
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت .
دوست را ، زیر باران باید دید .
عشق را ، زیر باران باید جست .
زیر باران باید با زن خوابید .
زیر باران باید بازی کرد .
زیر باران باید چیز نوشت ، حرف زد ، نیلوفر کاشت
[بی عملی]
*
لب دریا برویم ،
تور در آب بیندازیم
و بگیریم طراوت را از آب .
[بی عملی و عمل بدون پاداش]
*
در گشودم : قسمتی از آسمان افتاد در لیوان آب من .
آب را با آسمان خوردم .
[بی عملی اول غیرمستقیم آسمان را نگاه کرده و بی عملی دوم هم زمان اقتدار آسمان را با آبش خورده است]
__
1- https://en.wikipedia.org/wiki/Wu_wei
https://en.wikipedia.org/wiki/Non-Activity
هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385
1402/10/1