اجل

[یزدانپناه عسکری]
اجل، درنگ در مواجهه نهایی انسان با بی کرانگی و چگونگی انشاء ممات یا تداوم حیات است، حیات حفظ مسمی و اسم تعیینی دسته شده موجودیت انسان است.
***
[شیخ اجل سعدی] (1)
شنیدم که می گفت و خون می گریست - ندانی که روز اجل کس نزیست؟
من آنم که در شیوه طعن و ضرب - به رستم در آموزم آداب حرب
چو بازوی بختم قوی حال بود - ستبری پیلم نمد می نمود
کنونم که در پنجه اقبیل نیست - نمد پیش تیرم کم از پیل نیست
به روز اجل نیزه جوشن درد - ز پیراهن بی اجل نگذرد
کرا تیغ قهر اجل در قفاست - برهنه ست اگر جوشنش چند لاست
ورش بخت یاور بود، دهر پشت - برهنه نشاید به ساطور کشت
نه دانا به سعی از اجل جان ببرد - نه نادان به ناساز خوردن بمرد
***
تصور مرگ به روح انسان اعتدال می بخشد. مرگ چراغ خاموش شتابان از قفا به سوی انسان می آید و نزدیک تر و نزدیک تر می شود. وهرگز توقف نمی کند.
کارآمدترین طریق زیستن، زندگی کردن در مقام جنگاوری است که آداب سلوک در حرب زندگی آموخته است .
__
1- بوستان سعدی - باب پنجم در رضا . اجل: بزرگوارتر
مسمی : اسم تعیینی دسته شده موجودیت انسان است.
88 + 7:99