بتول قربانی سینی
27 یادداشت منتشر شدهبررسی بلوغ درونی حاصل از بی نیازی به تایید دیگران
تغییر در انسان، جزو لاینفک روند زندگیست؛ نکته قابل اهمیت آن است که انسان به کمال نزدیک می شود در صورتی که تغییراتی که در او به وجود می آید او را به سمت و سوی انسانی والاتر شدن ببرد؛ هر تغییری انسان را به سمت کمال پیش نمی برد؛ یکی از تغییرات مثبتی که برای بعضی انسانهای بواقع سعادتمند به مرور زمان روی می دهد این است که تایید دیگران برای آنان دیگر چندان ارزشی ندارد؛ قرار نیست آدمی همه انسانها را راضی کند و تاییدیه انها را برای هر کاری بدست آورد؛ انسان همین که کار درستی را انجام دهد که باعث خشنودی و رشد در خود اوست بشرطی که بضرر دیگری نباشد(تاکید می نمایم هر کاری که بضرر دیگری نباشد) کافیست؛ حتی اگر اکثریت انسانها آن را تایید نکنندو به آن خرده بگیرند؛ انسانی که پس از سالها تجربه هنوز بدنبال تایید دیگران است و بدون تایید دیگران نمی تواند رضایتی کسب کند هنوز به رشد کافی و یلوغ درونی نرسیده است؛ هر چقدر که انسان از نظر درونی و ذهنی به رشد بیشتری دست یافته باشد تایید بیرونی برایش به همان اندازه بی اهمیت تر می شود؛ اگر انسانهای بزرگ به فکر تایید دیگران بودند نه گالیله، نه سقراط و نه هیچ انسان بزرگ دیگری واسطه پیشرفت علم و دانش و فلسفه و...نمی شد و اکنون با علمی راکد روبرو بودیم؛ گاهی عدم تایید دیگران نه بخاطر نادرستی عمل یا رفتار آدمیست بلکه بابت ناآگاهی و عدم درک آنان نسبت به آن عمل، رفتار و ... است که گاهی سال های سال طول می کشد تا به درک آن برسند؛ سالهایی که گاهی به درازای آمدن نسلی جدید طول می کشد و مثالهایی که می توان آورد آثار و افکار و... انسانهای بزرگی چون نیچه، شوپنهاور، گالیله و.... است که در زمان حیاتشان با بازخوردهای منفی بسیاری روبرو بوده؛ طوریکه گالیله و سقراط به خاطر افکار و نظراتشان حتی تا پای محاکمه هم رفته اند؛ زیرا انسانهای زمان آنان هرگز به رشدکافی برای درک و آگاهی لازم در جهت دریافت آثار، نظریات و... این بزرگان دست نیافته بودند!!!!