پرسه در سایه ی ترس: پیاده روهای تهران

5 مهر 1404 - خواندن 4 دقیقه - 392 بازدید

پیاده روها به عنوان اجزای کلیدی بافت شهری، همواره نقش مهمی در فعالیت های روزمره شهر تهران ایفا کرده اند. آن ها نه تنها مسیرهای عبور و مرور، بلکه مکان هایی برای تعاملات اجتماعی کوتاه، تبادل دیدارهای روزمره و بازتاب زندگی شهری هستند. با این حال، تجربه دوازده روز جنگ، عملکرد و معناشناسی این فضاها را به طور بنیادین دگرگون کرد. پیاده روها که پیش تر صرفا مسیرهای عبور و واسطه ای بین فضاهای خصوصی و عمومی محسوب می شدند، به عرصه هایی برای مواجهه ی انسان با خطر، اضطراب و شرایط بحرانی تبدیل شدند؛ جایی که هر گام همزمان نشان دهنده حرکت و جستجوی پناه بود.

در طول این دوره، ساختار و ریتم روزمره شهر به طور چشمگیری تغییر یافت. صداهای آشنا جای خود را به آژیرهای هشدار و انفجارها دادند و فضای شهری که پیش تر بستر نسبتا قابل پیش بینی فعالیت های روزمره بود، با چهره ای بیگانه و تهدیدآمیز مواجه شد. در چنین شرایطی، پیاده روها همچنان امکان حرکت فراهم می کردند، اما هر قدم روی سنگفرش ها و هر عبور از کنار مغازه ها، نیازمند دقت و هشیاری بود. این تجربه نشان داد که پیاده روها به عنوان فضاهایی برای حرکت فیزیکی، همزمان محل تجربه ی روانی اضطراب، ترس و مراقبت نیز هستند.

از منظر اجتماعی، تعاملات میان شهروندان نیز دچار تحول شد. افرادی که پیش تر ممکن بود نسبت به یکدیگر بی تفاوت باشند، اکنون با نگاه های محافظه کارانه و همدلی های کوتاه، یکدیگر را مشاهده و ارزیابی می کردند. این نگاه ها نشان دهنده نیاز به پناه و همچنین ظرفیت شهروندان برای حفظ حداقل روابط اجتماعی در شرایط بحرانی بود. پیاده روها، با وجود اضطراب و تهدید، به عرصه ای برای شکل گیری تعاملات کوتاه، مراقبت متقابل و حفظ انسجام اجتماعی تبدیل شدند؛ نمونه ای از عملکرد فضایی که فراتر از کاربرد صرفا عبوری عمل می کند و نقش اجتماعی و روانی دارد. دیدگاه نظری جین جیکوبز در این زمینه، چارچوب تحلیلی روشنی فراهم می کند. جیکوبز پیاده روها را «قلب حیاتی شهر» می داند و بر مفهوم "چشم های خیابان" تاکید می کند. از نظر او، امنیت و پویایی شهری هنگامی برقرار می شود که شهروندان به طور فعال در فضاهای عمومی حضور داشته و از طریق تعاملات روزمره، نظارت ضمنی و مشارکت اجتماعی، پایداری محیط شهری را تقویت کنند. تجربه پیاده روهای تهران در این دوازده روز، مصداق عملی این نظریه بود؛ حتی در شرایط تهدید، حضور فعال شهروندان باعث حفظ حس تعلق، امنیت اجتماعی و ادامه فعالیت های روزمره شد و پیاده روها به عرصه ای برای تعامل اجتماعی، ارزیابی متقابل و پویایی زندگی شهری تبدیل شدند.

تجربه پیاده روهای تهران در دوره جنگ نشان می دهد که فضاهای عمومی شهری، فراتر از عملکرد عبوری، نقش مهمی در تداوم زندگی روزمره، ایجاد امنیت نسبی، و شکل دهی به تجربه انسانی و اجتماعی دارند. پیاده روها، نه تنها مسیرهای عبور، بلکه صحنه هایی برای مواجهه با اضطراب، حرکت، جستجوی پناه و تعاملات اجتماعی شدند؛ هر قدم نشانه ای از استمرار زندگی و گواهی بر ظرفیت انسان برای مواجهه با شرایط بحران و حفظ انسجام اجتماعی است. این تجربه هم اهمیت فضاهای شهری را یادآور می شود و هم تایید نظریه جیکوبز مبنی بر اینکه شهر با حضور فعال شهروندان در فضاهای عمومی، حتی در سخت ترین شرایط، زنده، ایمن و پویا باقی می ماند.

پرسه در سایه ی ترس، تجربه ای است که نشان می دهد حتی در مواجهه با جنگ و اضطراب، انسان ها می توانند با فضاهای آشنا رابطه ای تازه برقرار کنند ، به گونه ای که حرکت، حضور اجتماعی و تعاملات کوتاه میان شهروندان همچنان ادامه یابد و عملکرد پیاده روها فراتر از صرفا مسیر عبور حفظ شود.

یادداشتی برای فراخوان از خانه تا خیابان؛ روایت ۱۲ روز جنگ

استودیوی معماری و متن

مرکز نوآوری شهری تهران

https://tuic.ir/fa/about/