غلام شبیر نعیم
4 یادداشت منتشر شدهنوحه غزه و گناه حماس
لحظه لحظه تاریخ معاصر گواهی می دهد که در غزه، در حالی که مظالم ادامه دارد، از یک سو بی حسی قدرت های بزرگ به اوج رسیده و از سوی دیگر انسان های حساس در سراسر جهان از ناتوانی به گریه نشسته اند. حاکمان کشورهایی که خود را متمدن می نامند نه تنها در برابر ستم جلادان سکوتی مجرمانه اختیار کرده اند، بلکه هرگونه کمک برای کشتن انسان های بی دفاع از طریق گرسنگی، فقر و سلاح را نیز فراهم می کنند. در چنین شرایطی، هر انسان باوجدانی ایمان خود را به شعارهای پرزرق وبرق دنیای متمدن از دست می دهد.
این چه دنیای متمدنی است که در آن هیچ کس حتی تلاشی برای بازداشتن دست ستمگری نمی کند وقتی کودکان بی گناهی که به دنبال غذا آمده اند بی رحمانه کشته می شوند؟ این چه دنیای متمدنی است که در آن کشورهای قدرتمند به مشتی غاصب اجازه داده اند هر ظلم و ستمی را آزادانه روا دارند؟ این چه دنیای متمدنی است که رگ غیرتش تنها در برابر پایمال شدن حقوق انسانی مردم برخی کشورهای خاص می جهد؟ در برابر بدترین نسل کشی جاری در غزه، انسانیت سر به زیر افکنده و بر بی حسی قدرتمندان اشک می ریزد. کسانی که مردم بی دفاع غزه را در حالت گرسنگی و تشنگی به قتل می رسانند، پیوند خود را با انسانیت گسسته اند.
مسئله فلسطین را تنها مشکل مسلمانان یا گروهی اندک از صهیونیست های افراطی دانستن، خطایی بزرگ است. مسئله فلسطین در اصل یک مسئله کاملا انسانی است. آیا این حقیقت نیست که چند کشور به مشتی صهیونیست کمک کردند تا بر سرزمین های فلسطینیان دست اندازی کنند؟ آیا این حقیقت نیست که پس از سال 1948، صهیونیست ها با اشغال زمین های میلیون ها فلسطینی آنان را به مهاجرت واداشتند؟ آیا این افراط گرایان با نیرنگ اعلامیه بالفور بر فلسطینیان تحمیل نشدند؟ آیا این گروه دشمن انسانیت، نشانه آخرین بقایای استعمار در دوران معاصر نیست؟ آیا مدعیان دنیای به اصطلاح متمدن امروز به کشوری ضعیف اجازه کشورگشایی می دهند؟ اگر در دنیای امروز جایی برای کشورگشایی وجود ندارد، پس اشغال سرزمین دیگران توسط صهیونیست ها بر اساس کدام قانون توجیه می شود؟ در حالی که فلسطینیان با دریای متلاطم بی حسی قدرت های بزرگ روبه رو هستند، بسیاری نیز به نام تحلیل، بر زخم های مردم مظلوم فلسطین نمک می پاشند.
با چشم پوشی از حقایق تاریخی، تمام مسئولیت نسل کشی جاری در غزه بر دوش حماس انداخته می شود؛ در حالی که حقیقت این است که سازمان حماس پس از شدیدترین ظلم و ستم صهیونیست ها در سال 1987 به وجود آمد. کسانی که حماس را «تروریست» می نامند، بی تردید از نظر تاریخی قادر نیستند ثابت کنند که عامل اصلی ظلم و ستم در فلسطین این گروه است؛ بلکه این گروه در واقع پاسخی به جنایات صهیونیست ها بود. حتی می توان گفت اگر صهیونیست ها با تبانی چند کشور و طبق یک طرح از پیش تعیین شده بر فلسطین تحمیل نمی شدند، حماس هرگز شکل نمی گرفت.
کسانی که با استناد به حمله ماه اکتبر همه مسئولیت را بر حماس می اندازند، باید برای درک مظالم صهیونیست ها پیش از تشکیل این جنبش، برگ های تاریخ را ورق بزنند. شما می توانید هزار بار از سیاست های حماس انتقاد کنید، اما انداختن تمام مسئولیت ظلم بر دوش این گروه، نهایت بی انصافی است. هنگامی که خانه ای در آتش می سوزد، ساکنان آن خانه برای خاموش کردن آتش از هر راهی استفاده می کنند. حماس نیز کوشید آتشی را که در خانه اش افروخته شده بود خاموش کند. ممکن است در حالت «تنگ آمد به جنگ آمد» خطاهایی هم از این جنبش سر زده باشد، اما در برابر او دشمنی قرار داشت که هرگز به هیچ قاعده اخلاقی پایبند نبوده و نخواهد بود.
(اصل یادداشت در زبان اردو نوشته شد.ترجمه فارسی از چت جی پی تی است)