محسن علمداری
363 یادداشت منتشر شدهدموکراسی در عصر دیجیتال
دموکراسی، به عنوان یک ایده فلسفی و سیاسی، همیشه بر پایه مشارکت، شفافیت، برابری و انتخاب آزاد ساخته شده است. اما این ایده، در قرن بیست و یکم، با تغییرات بنیادی فناورانه روبرو شده است: جهانی که در آن تصمیم گیری، گفتگو، حتی احساسات عمومی، توسط الگوریتم ها، داده های شخصی و پلتفرم های دیجیتال مدیریت می شوند. دموکراسی، که در سده های گذشته در ساختمان های مجلسی، در انتخابات کاغذی و در صحبت های خیابانی زنده می ماند، امروز در فضای مجازی، در لایه های پنهان کدنویسی و در تاثیرات غیرقابل مشاهده هوش مصنوعی زندگی می کند. این تبدیل، نه تنها نحوه عملکرد دموکراسی را تغییر داده، بلکه ذات آن را در معرض تهدید قرار داده است. آیا دموکراسی می تواند در جهانی که مردم از طریق تبلیغات شخصی سازی شده، اخبار جعلی و تحریکات الگوریتمی «تصمیم» می گیرند، هنوز دموکراسی باقی بماند؟ یا اینکه ما در حال تبدیل شدن به یک دموکراسی نمادین هستیم ظاهری انتخاباتی، اما در واقعیت، یک نظام نظارتی-کنترلی که با نرم افزارهایی اداره می شود که حتی خود طراحانشان آن را کاملا درک نمی کنند؟در دموکراسی کلاسیک، منبع قدرت، مردم است و مردم، از طریق گفتگوی آزاد، شنیدن دیدگاه های متعدد، و انتخاب مستقل، تصمیم می گیرند. اما در عصر دیجیتال، گفتگوی عمومی توسط پلتفرم هایی مانند فیسبوک، توییتر. یوتیوب و اینستاگرام مدیریت می شود پلتفرم هایی که هدف اصلی آنها نه افزایش آگاهی عمومی، بلکه حفظ تعامل و افزایش سود است. این سیستم ها، با استفاده از الگوریتم های یادگیری ماشین، محتوا را نه بر اساس ارزش واقعی یا صحت، بلکه بر اساس «بهترین تطبیق با رفتارهای قبلی کاربر» انتخاب می کنند. نتیجه؟ هر کاربر در یک «حباب اطلاعاتی» محصور می شود. جایی که فقط آنچه که او را تایید می کند، دیده می شود. این حباب، نه تنها تفکر انتقادی را می کشد، بلکه اتفاقی که در دموکراسی ضروری است: تقابل دیدگاه ها، تغییر نظر، و تولید توافق اجتماعی را نابود می کند. وقتی یک کاربر تنها اخباری را می بیند که ترس هایش را تقویت می کنند، و یک دیگر تنها پیام هایی را می پذیرد که ایده آلیسمش را تایید می کند، دموکراسی به یک مجموعه از اکثریت های منزوی تبدیل می شود — اکثریت هایی که هیچگاه با یکدیگر گفتگو نمی کنند، و در نتیجه، هیچگاه به توافق نمی رسند. اینجا، دموکراسی، نه از طریق سرکوب دولت، بلکه از طریق تقسیم بندی دیجیتالی، نابود می شود.همین الگوریتم ها، همچنین به عنوان ابزاری برای تاثیرگذاری سیاسی بسیار دقیق عمل می کنند. مطالعات نشان داده اند که می توان با تغییرات جزئی در نمایش محتوا، رای یک میلیون نفر را تحت تاثیر قرار داد بدون اینکه کسی متوجه شود. در انتخابات آمریکا در سال ۲۰۱۶ و بریتانیا در سال ۲۰۱۶ (Brexit)، شرکت هایی مانند Cambridge Analytica از داده های شخصی میلیون ها کاربر برای ساخت پروفایل روانشناختی استفاده کردند و هر فرد را با پیام های اختصاصی تحریک می کردند: یکی را با ترس از مهاجرت، دیگری را با امید به «تغییر»، و سومی را با توهین به رقبا. این روش، نه تبلیغات سیاسی است، بلکه «کنترل روانی» است کنترلی که با قانون اساسی دموکراسی در تضاد است. در دموکراسی، تصمیم گیری باید آزاد، آگاهانه و بر اساس اطلاعات کامل باشد. اما در عصر دیجیتال، اطلاعات خودشان توسط الگوریتم ها شکل گرفته، انتخاب ها توسط تحریکات عاطفی هدایت می شوند، و آگاهی به صورت یک محصول تجاری فروخته می شود. اینجا، نه دموکراسی، بلکه یک نوع «دموکراسی مصرف گرا» وجود دارد: مردم معتقدند که رای می دهند، اما در واقع، خودشان محصولی هستند که توسط کسب وکارهای دیجیتال فروخته و خریداری می شوند.