محسن علمداری
337 یادداشت منتشر شدهتاثیر شبکه های اجتماعی بر سلامت روان نوجوانان
در دهه های اخیر، با گسترش فزاینده فناوری های دیجیتال و ظهور شبکه های اجتماعی به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره، جامعه شاهد تحولات عمیقی در نحوه تعاملات انسانی، شکل گیری هویت فردی و جمعی، و حتی سلامت روان افراد به ویژه نوجوانان بوده است. نوجوانی، مرحله ای حساس و حیاتی در چرخه زندگی انسان است که در آن فرد با چالش های هویتی، اجتماعی و عاطفی متعددی روبه رو می شود. در این دوره، تایید دیگران، پذیرش گروهی و احساس تعلق، نقشی محوری در شکل گیری خودپنداره و اعتماد به نفس دارد. شبکه های اجتماعی، با ایجاد فضایی مجازی برای تعامل، نمایش خود و دریافت بازخورد فوری، به طور مستقیم و غیرمستقیم بر این فرآیندها تاثیر گذاشته اند. اما این تاثیرات همواره مثبت نبوده و در بسیاری از موارد، به ویژه در میان نوجوانان، منجر به تشدید مشکلات روانی، افزایش احساس ناکافی بودن، اضطراب و افسردگی شده است.یکی از مهم ترین ویژگی های شبکه های اجتماعی، امکان مقایسه مداوم و ناخودآگاه با دیگران است. نوجوانان در این فضا، به طور مداوم با تصاویر و روایت هایی از زندگی دیگران مواجه می شوند که اغلب ایده آل سازی شده، ویرایش شده و انتخابی هستند. این تصاویر، از جشن های مجلل و سفرهای لوکس گرفته تا بدن های کاملا تناسب یافته و لحظات «کامل» زندگی، به صورت ناخودآگاه در ذهن نوجوانان به عنوان معیارهایی برای موفقیت، زیبایی و شادی تلقی می شوند. این مقایسه های مداوم، منجر به ایجاد حس ناکافی بودن، کاهش عزت نفس و احساس شکست در برابر استانداردهای غیرواقعی می شود. مطالعات متعدد نشان داده اند که هرچه زمان بیشتری را نوجوانان در شبکه های اجتماعی سپری کنند، احتمال بیشتری دارد که دچار علائم افسردگی، اضطراب اجتماعی و نارضایتی از بدن شوند. به ویژه در میان دختران نوجوان، این پدیده به شدت مشهود است، چرا که آن ها بیشتر تحت فشار استانداردهای زیبایی و ظاهری قرار دارند.
علاوه بر مقایسه اجتماعی، مکانیسم های تعاملی شبکه های اجتماعی مانند لایک، کامنت و فالو نیز نقش مهمی در شکل دهی به سلامت روان نوجوانان دارند. در این فضا، ارزش فردی به طور ناخودآگاه به تعداد لایک ها و تعاملات مرتبط می شود. نوجوانی که پستش بازخورد کمی دریافت می کند، ممکن است احساس طردشدگی، بی ارزشی یا عدم پذیرش کند. این امر به ویژه در مغز نوجوانان که هنوز در مرحله رشد و نهایی شدن است، تاثیرات عمیقی بر سیستم پاداش و ارزش گذاری شخصی دارد. مطالعات عصب روان شناسی نشان می دهند که دریافت لایک در شبکه های اجتماعی، مناطقی از مغز را که با دریافت پاداش و لذت مرتبط هستند (مانند ناحیه نواکلئوس آکومبنس) فعال می کند — دقیقا همان مناطقی که در اعتیاد به مواد نیز فعال می شوند. این شباهت، نشان دهنده پتانسیل اعتیادآور بودن این فضاهاست و توضیح می دهد که چرا نوجوانان به طور وسواس گونه به دنبال تایید دیجیتالی هستند و از دست دادن آن، می تواند منجر به اضطراب و افسردگی شود.یکی دیگر از پیامدهای منفی شبکه های اجتماعی بر سلامت روان نوجوانان، کاهش تعاملات واقعی و افزایش انزوای اجتماعی است. با وجود اینکه این پلتفرم ها ادعا می کنند ارتباطات را تسهیل می کنند، اما در عمل، بسیاری از نوجوانان را از حضور فیزیکی و عمیق در روابط واقعی دور می کنند. گفت وگوهای عمیق، تماس چشمی، لحن صدا و زبان بدن — که همگی در شکل گیری ارتباطات انسانی و احساس امنیت عاطفی نقش دارند در فضای مجازی یا حذف می شوند یا به شدت محدود می شوند. نوجوانی که ساعت ها در اینستاگرام یا تیک تاک سپری می کند، ممکن است دوستان زیادی در دنیای مجازی داشته باشد، اما در دنیای واقعی، فاقد مهارت های لازم برای ایجاد رابطه صمیمی و حل تعارض باشد. این امر، در بلندمدت، منجر به احساس تنهایی، بیگانگی و ناتوانی در مدیریت هیجانات می شود عواملی که به طور مستقیم با افزایش خطر افسردگی و افکار خودکشی مرتبط هستند.از سوی دیگر، شبکه های اجتماعی بستری برای شکل گیری خشونت های جدیدی مانند قلدری سایبری (Cyberbullying) فراهم کرده اند. برخلاف قلدری سنتی که معمولا در مدرسه یا محله اتفاق می افتاد و محدودیت مکانی و زمانی داشت، قلدری سایبری هیچ مرزی نمی شناسد. نوجوان قربانی، حتی در خانه و در امان ترین فضای خود نیز ممکن است مورد توهین، تهدید یا افشای اطلاعات خصوصی قرار گیرد. این نوع خشونت، به دلیل ماهیت عمومی و دائمی آن (مثلا امکان بازنشر و ذخیره پیام ها)، آسیب های روانی عمیق تر و طولانی مدت تری نسبت به خشونت های فیزیکی وارد می کند. مطالعات نشان می دهند که قربانیان قلدری سایبری، بیشتر در معرض افسردگی بالینی، اضطراب شدید، کاهش عملکرد تحصیلی و افکار خودکشی قرار دارند. در برخی موارد، این افکار به اقدام واقعی منجر شده و جان بسیاری از نوجوانان را گرفته است.با این حال، نمی توان انکار کرد که شبکه های اجتماعی برای برخی نوجوانان، به ویژه کسانی که در محیط واقعی خود احساس تنهایی یا طردشدگی می کنند، فضایی امن برای بیان خود، یافتن جامعه های هم فکر و دریافت حمایت عاطفی فراهم کرده اند. جوامع آنلاین مرتبط با علایق خاص، هویت های جنسی یا گرایش های فرهنگی، می توانند برای نوجوانانی که در محیط فیزیکی خود نمی توانند خود را بروز دهند، نجات بخش باشند. اما این جنبه مثبت، نباید باعث نادیده گرفتن خطرات جدی و گسترده ای شود که این فضاها برای سلامت روان نوجوانان به همراه دارند. تعادل، آگاهی و نظارت هوشمند نه سانسور یا محرومیت کامل کلید مدیریت این چالش است.مسئولیت مقابله با این بحران تنها بر دوش نوجوانان یا خانواده های آن ها نیست. نهادهای آموزشی، سیاست گذاران، روانشناسان و حتی خود شرکت های فناوری باید در این زمینه نقش فعال تری ایفا کنند. مدارس باید برنامه های آموزشی درباره استفاده سالم از فناوری و سواد رسانه ای را در دروس خود بگنجانند. والدین نیازمند آموزش هایی هستند که بتوانند بدون قضاوت یا کنترل افراطی، با فرزندان خود درباره تجربیاتشان در فضای مجازی گفت وگو کنند. شرکت های فناوری نیز باید الگوریتم های خود را به گونه ای طراحی کنند که به جای تقویت محتوای اضطراب زا و مقایسه محور، به سمت محتوای آموزشی، الهام بخش و حمایت گر هدایت کنند. سیاست گذاران نیز باید قوانینی را وضع کنند که از نوجوانان در برابر محتوای مضر و سوءاستفاده های روانی محافظت کند. خواهد بود.شبکه های اجتماعی، به عنوان پدیده ای دو لبه، هم فرصت هایی برای رشد، ارتباط و بیان خود ایجاد کرده اند و هم خطرات جدی برای سلامت روان نوجوانان به وجود آورده اند. نادیده گرفتن این خطرات یا اغراق در آن ها، هر دو می توانند به نتایج نادرستی منجر شوند. آنچه ضروری است، نگاهی متوازن، علمی و انسان محور به این پدیده است — نگاهی که ضمن پذیرش نقش مثبت آن، به طور جدی به پیامدهای منفی آن بپردازد و راهکارهایی برای کاهش آسیب ها و تقویت جنبه های سازنده آن ارائه دهد. نوجوانان امروز، سازندگان فردای جامعه هستند. سلامت روان آن ها، نه تنها مسئولیت فردی، بلکه مسئولیتی جمعی و اجتماعی است که نباید به آسانی نادیده گرفته شود. در غیر این صورت، ممکن است جامعه ای پرورش دهیم که از نظر فناوری پیشرفته است، اما از نظر روانی آسیب دیده و شکننده خواهد بود.