دلالت آیات سوره زمر بر دادن فرصت اصلاح در آستانه قیامت (۲)
دلالت آیات سوره زمر بر دادن فرصت اصلاح در آستانه قیامت
از جمله ادله ای که دلالت دارند که خداوند در پاسخ به دعای «رب ارجعون» بندگانش در مرحله پایانی دنیا، و آستانه برپایی قیامت به آنها مجددا فرصت اصلاح و ایمان و توبه می دهد آیات پایانی سوره زمر است، مخصوصا آیات (69 و 70): «و ما قدروا الله حق قدره و الارض جمیعا قبضته یوم القیامه و السماوات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عما یشرکون- و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض الا من شاء الله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون- و اشرقت الارض بنور ربها و وضع الکتاب و جیء بالنبیین و الشهداء و قضی بینهم بالحق و هم لا یظلمون- و وفیت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون» (70 الی 67 زمر).
توضیح این که خداوند در آیه 67 با اشاره به همین زمین معهود، ابتدا هشدار می دهد که زمین و آسمانها در قبضه قدرت او است «و الارض جمیعا قبضته یوم القیامه و السماوات مطویات بیمینه»؛ سپس به دو نفخه صور در آستانه برپایی قیامت اشاره می کند که بر اساس نفخه اول، هر آن کس که در زمین و آسمانها است گرفتار مدهوشی مرگ می شود «و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض»؛ و ظاهر این است که تعبیر «من فی الارض» به انسانهای زنده در آن زمان اشاره دارد؛ و تعبیر «من فی السماوات» به انسانهایی که قبلا مرده اند و بعد از مرگ، در عوالم برزخی به حیات برزخی زنده هستند اشاره دارد؛ زیرا عالم برزخ بخاطر تجردش نسبت به عالم دنیا سمو و برتری دارد لذا از آن عوالم با عنوان «السماوات» یاد شده است. مردم بعد از این مرگ همگانی با نفخه اول، دو باره همه آنها با نفخه دوم، زنده می شوند «ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون» (68 زمر).
کلمه «الارض» در این مجموعه آیات، معرفه است و به همین کره زمینی معهود اشاره دارد بنابراین اتفاقات زمینی که در این آیات در آستانه برپایی قیامت ذکر شده در همین کره زمینی معهود دنیایی رخ می دهد؛ پس جمله «ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون...» که بر زنده شدن دوباره انسانها دلالت دارد را می توان پاسخ مثبت خدای مهربان به همان درخواست عموم انسانها دانست که بعد از مرگ با جمله «رب ارجعون» تقاضای رجوع به عالم خاکی داشتند.
در ادامه، در باره رخدادهای بعد از این زنده شدن چنین آمده است: «و اشرقت الارض بنور ربها و وضع الکتاب و جیء بالنبیین و الشهداء و قضی بینهم بالحق و هم لا یظلمون- و وفیت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون»؛ چنانکه گفتیم «الارض» به همین زمین معهود اشاره دارد؛ بنابراین انسانها، روی همین زمین معهود دنیایی زنده می شوند؛ گرچه این زندگی متناسب با وضعیت آن موقع، با تفاوتهایی همراه است؛ لذا این زمین با نور رب خودش روشن و منور می گردد «اشرقت الارض بنور ربها»؛ این نور همان قرآن است که در آیه (8 تغابن) به آن اشاره شده است: «فآمنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا» و اینک دو باره آن نور قرآنی به میان مردم آورده می شود «و وضع الکتاب» منتهی اینک این نور از کانال رب الارض (ربها) به زمینیان می رسد و مردم در معرض نور افشانی آن قرار می گیرند؛ این بدین معنی است که ربوبیت عام خداوند، از طریق ربوبیت خاص او نسبت به کره زمین و مردمش که اینک دعای آنان مورد استجابت و توجه خاص قرار گرفته است اعمال می شود؛ لذا اشراق این نور و منور سازیش قوی تر از زمان قبل از مرگ است.
و نیز در آن روز انبیاء و گواهان حقانیت راه انبیاء آورده می شوند تا کار پیامبرانه کرده و مردم را به کتاب مذکور دعوت کنند «و جیء بالنبیین و الشهداء»؛ و بدون این که به کسی ظلمی شود، در مورد اختلافات اعتقادی و غیر اعتقادی مردم، به آنچه حق است حکم می شود «و قضی بینهم بالحق و هم لا یظلمون» و با رفع این اختلافات زمینه هدایت پذیری بیشتر می شود؛ و بدین ترتیب با این هدایت الهی و تبیین قرآن توسط انبیاء و شاهدان، و روشن شدن حق و باطل امور اختلافی، دعوت به ایمان و دینداری تحقق می یابد.
در این مرحله هر شخصی به آن امور تبیین شده عمل کرد، پاداش کافی به او داده می شود «و وفیت کل نفس ما عملت»؛ و خداوند آگاه تر است به آنچه انسانها در آن وضعیت عمل می کنند؛ «و هو اعلم بما یفعلون»؛ توجه کنید که تعبیر در این جمله، «یفعلون» به صیغه مضارع است نه به صیغه ماضی، تا دلالت کند که این عمل و فعل مربوط به زمان آینده، و در آن مرحله نزدیک به شروع قیامت است، نه مربوط به اعمال دنیایی؛ زیرا اگر مراد اعمال دنیایی قبل مرگ بود می بایست تعبیر، «فعلوا» می بود نه «یفعلون»؛ پس این اعمال، کارهایی هستند که عده ای که در آن هنگام بعد از آن دعوت پیامبرانه تنبه می یابند، انجام می دهند؛ اما ماضی بودن «ما عملت» در جمله قبل بخاطر این است که مرحله جزای کامل بعد از انجام عمل است؛ یعنی در آن هنگام آنان اول عمل می کنند و سپس جزای کامل دریافت می کنند لذا فعل به صیغه ماضی آمده است.
در آیات بعدی اشاره شده است که در همین مرحله، برخی که به این دعوت پیامبرانه پاسخ مثبت نداده و کفر می ورزند گروه گروه به دوزخ برده می شوند «و سیق الذین کفروا الی جهنم زمرا» و برخی که به این دعوت پیامبرانه پاسخ مثبت داده و مومن می شوند گروه گروه به بهشت برده می شوند «و سیق الذین اتقوا ربهم الی الجنه زمرا» ولی این بهشت، بهشت دنیوی است که در همین زمین معهود شکل می گیرد؛ زیرا در ادامه، سخن از بهشت زمینی است «و قالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنه حیث نشاء فنعم اجر العاملین» (74 زمر)؛ چون «الارض» که با «ال» عهد ذکری آمده و معرفه شده است به همان زمین معهود اشاره دارد؛ علاوه در اینجا سخن از این است که بهشت یان می توانند در هر نقطه از این بهشت جای گیرند «نتبوا من الجنه حیث نشاء» و این مشعر به این است که قبلا چنین بهشتی تحت تصرف دوزخیان بوده و آنها مانع از ورود بهشت یان بوده اند؛ روشن است باغهای دنیایی است که ورود به آنجا توسط دوخیان برای بهشت یان ممنوع می شده است؛ پس روشن شد که خداوند در آستانه برپایی قیامت، در پاسخ به دعای «رب ارجعون» بندگان، عموم انسانها را دو باره به دنیا بر می گرداند و آنان را دعوت به ایمان می کند و عده ای نیز با پاسخ مثبت دادن به این دعوت الهی به بهشت دنیایی ورود پیدا می کنند.