حمیدرضا صفری
40 یادداشت منتشر شدهنخبگان فرصت طلب و فرصت طلبان نخبه در قالب نظام های سیاسی مستبد مرور در ایران پسا مشروطه
تاریخ معاصر ایران همواره تحت تاثیر روابط نگاشتی و تعاملات جزیره ای میان نخبگان، طبقات اجتماعی، دولت ها و گروه های ذی نفوذ قرار داشته است. این روابط، که غالبا در قالب نظام های استبدادی، شبه مدرن، و وابسته به مفاهیم وارداتی شکل گرفته، منشا بسیاری از بحران ها، عقب ماندگی ها و عدم توسعه یافتگی در کشور بوده اند. تحلیل حاضر، بر پایه فرضیه ای است که نشان می دهد این چرخه، حاصل تبادلات فکری، سیاسی و اقتصادی است که در هر دوره، ساختارهای قدرت را تثبیت و تحریف کرده است. نخبگان فرصت طلب و فرصت طلبان نخبه، در قالب گروه های ذی نفع و ذی نفوذ، نقش آفرینی منفی و ضد توسعه خود را داشته و دارند. یکی از حوزه هایی که بیشترین نقش آفرینی منفی را داشته و وزن این نقش آفرینی به دلیل جایگاهش باید برجسته تر می گردید، نخبگان دانشگاهی و نظریه پردازان این حوزه هستند. عدم ارائه حتی یک نظریه کاربردی به دلیل تورش پایه ای و مبنایی تفکر و اندیشه در قریب به اتفاق این نظریات یک امر مبرهن و آشکار است. این نظریه ها به صورتی بنا شده اند که گویی مفاهیم وارداتی و مصادیق آنها در کشور، پس از ورود مظاهر تمدنی غرب (پسا مشروطه) منطبق بوده و بنابراین با الگوگیری از استانداردهای موجود و تجربه ممالک موفق در این امر، پر کردن شکاف میان آنچه که در کشور هست و انچه که باید (براساس الگوها) باشد، مشکل بزرگ توسعه است در حالیکه؛ آیا دولت همان است که در تعریف استاندارد آن و در کتب توسعه و علوم رفتاری و جامعه شناسی تعریف شده؟ یا نظام اداری همان مختصات را حداقل در چارچوب داراست که در تعاریف استاندارد هست؟ مشکل بزرگ این است که خود این نظریات هم به نوعی زاده مظاهر تمدن غرب هستند. مهمترین دلیل هم عدم توانایی این نظریات برای توضیح واقعیات جامعه و بیان فرضیه هایی می باشد که اصولا قابلیت آزمون را (در قالب این نظریات) ندارند. به نوعی گرفتار در چرخه باطل دست پخت خود. نظریه بحران به علاوه یک حمیدرضا صفری با بهره گیری از مفاهیم میان رشته ای و با نوعی احساس عمیق شخصی (تجربه زیسته) توانایی توضیح واقعیات و در نتیجه ارایه راهکارهای متناسب و مدلسازی مرتبط در این نوع یک نوآوری و بدعت پسندیده است.