پیکر فرهاد/ عباس معروفی
رمان پیکر فرهاد از عباس معروفی، روایتی ست از رنج، سکوت، و زخم هایی که در لایه های پنهان فرد و جامعه رسوب کرده اند. اثری درخشان و جسور که با نگاهی شاعرانه، اما بی تعارف، به سراغ مسائلی چون زن بودن، قربانی شدن، و چرخه معیوب خشونت های پنهان و آشکار می رود. در جریان روایت، حضور پررنگ زن، به ویژه در قالب راوی، یادآور زن اثیری بوف کور است. اما تفاوت اساسی این جاست که صدای زن دیگر در حاشیه نیست؛ این بار زن، خود روایت است. او تنها معشوق یا ابژه نیست، بلکه ناظر، تجربه گر، و تحلیل گر تمام چیزی ست که بر او گذشته و می گذرد. یکی از مهم ترین درون مایه های رمان، زن و جایگاه او در جامعه است؛ جامعه ای که زن را نه همچون انسان، که وسیله ای برای بهره کشی، تعرض، و مصرف می بیند. نگاه مردانه در این اثر، چه عاشقانه و چه خشن، اغلب بر پایه تصاحب و سلطه است. طوری که زن در این جهان(رمان)، نه نواخته می شود و نه فهمیده، بلکه همواره در معرض قضاوت، فشار، و تهدید است. حتی از طرف هم جنس خود. اما رمان تنها به نمایش خشونت نمی پردازد؛ بلکه به چرخه ی زخم نیز می پردازد. جایی که قربانی دیروز، امروز در قامت زخم زننده ظاهر می شود. خیانت نه از سر بی اخلاقی، بلکه گاه در امتداد رنجی که درونی شده. در این معنا، پیکر فرهاد نه فقط روایتی از عشق یا خیانت، بلکه بازتابی از عقده گشایی های پنهان و تکرار تراژدی است. تراژدی آدم هایی که یاد نگرفته اند زخم های خود را التیام دهند و ناخواسته، آن را به دیگری انتقال می دهند.
از دیگر ویژگی های ساختاری مهم رمان، روایت سیال ذهن و فضای سوررئال آن است؛ عناصری که به اثر امکان می دهند تا لایه های درونی روان شخصیت ها را، گاه با مرزهایی محو میان خواب و واقعیت، بازتاب دهد. این فرم روایت، نه تنها بر شدت حس بی پناهی و آشفتگی می افزاید، بلکه خواننده را نیز در وضعیت تعلیق دائمی میان واقعیت و خیال قرار می دهد، همان گونه که شخصیت ها خود گرفتارند. زبان معروفی در این اثر، ساده، روان، اما سرشار از لحن آتشین و حس های فروخورده است. کلمات نه تزیینی اند و نه شعاری، بلکه فقط درد را بی پرده نشان می دهند. نکته مهم دیگر، غیاب راه حل است. آقای معروفی نه پیام می دهد و نه امیدسازی می کند. تنها کاری که می کند، نشان دادن حقیقت است، آن گونه که هست. تلخ، خاموش، و سوزان. و خواننده، تماشاگری ست که تنها می بیند، می فهمد، و می سوزد.
✍️امیرمحمد جودی ثمرین