«سکوتی پر از عشق: درنگی بر دو اثر قاسم هاشمی نژاد»
برای مرحوم قاسم هاشمی نژاد؛ برای نویسنده ای که پس از آشنایی با قلم و دو اثرش، این احساس در من شکل گرفت که باید درباره اش بنویسم. چون با وجود دانش، ظرافت قلم، و نگاهی متفاوت که در آثارش موج می زند، بسیار بیشتر از آنچه سزاوارش بود، در گمنامی و فراموشی باقی مانده است، حتی در مقایسه با بسیاری از هم نسلانش که خود مغفول مانده اند.
🔴رمان فیل در تاریکی بی تردید یکی از متفاوت ترین آثار ادبیات داستانی ایران در دوران خودش است؛ اثری که با روایت معمایی، فضای دلهره آور، خواننده را با خود همراه می کند. نویسنده با مهارتی کم نظیر، دیالوگ هایی خلق کرده که کاملا با ظاهر، منش و ذهنیت شخصیت ها هماهنگ است. این تناسب میان کلام و شخصیت، آن چنان طبیعی و دقیق شکل گرفته که مخاطب ناخودآگاه به جای تحلیل، صرفا درگیر تجربه کردن و همراه شدن با داستان می شود. یکی از برجسته ترین ویژگی های این رمان، رخدادها و پیچش های غیرمنتظره آن است. لحظه هایی که پیش بینی ناپذیرند، اما در عین حال به مرور و با دقت، در قالب یک روایت معمایی منظم می شوند. این ساختار باعث می شود که خواننده حس کند همراه با شخصیت اصلی در حال کشف حقیقت است. رمان فیل در تاریکی نه فقط از نظر ساختار پلیسی و معمایی، بلکه از لحاظ فضاسازی و ضرباهنگ روایت، پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم بسیار قوی را دارد. تعلیق، عمق روانی شخصیت ها و موقعیت های بصری اش، به راحتی می تواند به زبان سینما ترجمه شود. و در نهایت، عنوان رمان نیز چکیده ای از جهان نگری نویسنده است: ما هر یک تنها بخشی از حقیقت را می بینیم، آن هم در تاریکی. شخصیت اصلی داستان، همانند ما، تلاش می کند تکه های پراکنده را کنار هم بگذارد تا به یک تصویر کامل برسد، تصویری که شاید هرگز به تمامی آشکار نشود.
🔴داستان خیرالنساء نیز از دیگر جلوه های هنری قلم قاسم هاشمی نژاد است که با واژه هایی خوش ساخت، جمله هایی آراسته و نثری کهن مآب آغاز می شود. در ابتدا شاید برای خواننده امروز اندکی سخت خوان به نظر برسد، اما همین چالش اولیه، مقدمه ای است بر ورود به جهانی شاعرانه، وهم آلود و سرشار از احساس. وقتی که زبان داستان برای مخاطب جا می افتد، همان واژه ها و ساختارها، به شیرینی روایت می افزایند و نوعی موسیقی درونی در متن شکل می گیرد که دل را با خود می برد. قهرمان این داستان زنی است به غایت محترم، مهربان و دلسوز. طبیبی است که درد دیگران را درمان می کند، اما زخمی درون سوز در دل خودش دارد که هیچ درمانی بر آن کارگر نیست. همه از خیرالنساء به نیکی یاد می کنند، اما او همیشه تنهاست، درگیر رنجی عمیق که به زبان نمی آید؛ عشقی خاموش، صداقتی بی پاداش. روایت داستان، به طرزی هنرمندانه آمیخته با حس و جزئیات است. هر لحظه، هر نگاه، هر حرکت کوچک، با دقت ثبت می شود و به گونه ای به مخاطب القا می گردد که انگار خود در آن اتاق ها، آن شب ها، و آن نگاه های غمگین ایستاده ایم. ترکیب های ادبی متن، گاه آن قدر ظریف و شاعرانه اند که دل را می لرزانند؛ شیرینی و تلخی هم زمان در کنار هم حضور دارند. داستان در لایه هایی، حال و هوایی وهم گون دارد؛ انگار خیرالنساء در مرز میان واقعیت و خیال زندگی می کند. آنچه می بیند و حس می کند، شاید برای دیگران درک ناپذیر باشد، اما برای خودش، حقیقتی بی واسطه است. خیرالنساء داستانی است که با احساس روایت می شود، با زیبایی نوشته شده، و با سکوت به پایان می رسد، سکوتی که بیشتر از هزار کلمه حرف در خود دارد.
و در نهایت، آن چه در هر دو اثر بیش از همه دل را می لرزاند، همان موج پررنگ احساس و عشق در نثر هاشمی نژاد است؛ عشقی که در سطر به سطر روایت های او جا خوش کرده است.
✍️امیرمحمد جودی ثمرین