افسانه یا واقعیت
در تاریخ ایران، همانند صحنه های پرتنش سریال های فانتزی_تاریخی، مجالس و جشن ها گاه با فجایع ناگهانی و تکان دهنده همراه بوده اند. نمونه ای مشهور از این تراژدی، ماجرای امامقلی خان و خاندانش در دوران شاه صفی است.
امامقلی خان، امیر الامرای فارس، نیز به علت شایعاتی که درباره پسرش، صفی قلی خان، وجود داشت، مورد سوءظن شاه صفی قرار گرفت. گفته می شد صفی قلی در واقع فرزند شاه عباس اول است و نه امامقلی خان، و این مسئله موجب شد شاه صفی نگران شورشی احتمالی شود. در همین زمان، داود خان، برادر امامقلی خان که بیگلربیگی قراباغ بود، سر به مخالفت برداشت و با برخی امرای گرجی متحد شد. او قصد داشت با یاری امامقلی خان، شاه صفی را از تخت سلطنت براندازد و صفی قلی خان را جایگزین او کند. این موضوع بهترین بهانه را به دست شاه صفی داد تا امامقلی خان و خاندانش را نابود کند. او ابتدا امامقلی خان و پسرانش را به اصفهان فراخواند و با احترام از آنان استقبال کرد، اما چندی بعد، در یک مجلس بزم، دستور داد صفی قلی خان و دو پسر دیگر امامقلی خان را در حضور پدرشان به قتل برسانند و سپس خود امامقلی خان نیز به سرنوشت آنان دچار شد.
این واقعه نشان می دهد که تاریخ واقعی ایران، گاه از داستان های افسانه ای و سریال های فانتزی هم پرتعلیق تر و تکان دهنده تر بوده است. همچنان که در «مجلس بزم» سریال ها، خوشی و جشن ناگهان به خونریزی و تراژدی بدل می شود، در تاریخ صفوی نیز بی اعتمادی و سیاست قدرت می توانست لحظه ای سرخوشی و حس اعتماد را به فاجعه تبدیل کند. این رخداد تاریخی یادآور پیچیدگی و بی رحمی روابط قدرت در دربارهای سلطنتی است. حتی وفاداری و احترام به شاه تضمینی برای امنیت افراد نبود و سیاست های سلطنتی گاه با حذف فیزیکی رقبای احتمالی همراه می شد. تحلیل چنین وقایعی به ما کمک می کند تا ماهیت قدرت، سوءظن و سیاست در تاریخ ایران را بهتر درک کنیم و نشان می دهد که تاریخ واقعی می تواند از داستان های تخیلی نیز تکان دهنده تر باشد.
✍️امیرمحمد جودی ثمرین