فقر و نابرابری؛ بستر وقوع جنایت با نگاهی به رمان جنایت و مکافات

3 مرداد 1404 - خواندن 5 دقیقه - 92 بازدید



چکیده

فقر و نابرابری اجتماعی از مهم ترین عوامل زمینه ساز وقوع جرایم در جوامع مختلف محسوب می شوند. در رمان «جنایت و مکافات» نوشته فئودور داستایوفسکی، فقر نه تنها به عنوان یک وضعیت اقتصادی بلکه به عنوان نیرویی روانی و اجتماعی به تصویر کشیده می شود که شخصیت اصلی (راسکولنیکف) را به ورطه جنایت می کشاند. در این مقاله با رویکردی روان شناختی و جامعه شناختی، رابطه میان فقر، بی عدالتی اجتماعی و بروز رفتارهای مجرمانه بررسی می شود. تحلیل روایت داستایوفسکی نشان می دهد که در غیاب عدالت اقتصادی و فرصت های برابر، انسان مستعد پذیرش ایده های انحرافی و ارتکاب اعمال جنایت آمیز می شود.


کلیدواژگان: فقر، نابرابری اجتماعی، جنایت، داستایوفسکی، جنایت و مکافات، راسکولنیکف.


مقدمه

فقر نه تنها یک معضل اقتصادی، بلکه یک واقعیت روانی و اجتماعی است که می تواند بنیان های اخلاقی و روانی فرد را متزلزل کند. رمان «جنایت و مکافات» تصویری زنده از این بحران را ارائه می دهد؛ جایی که راسکولنیکف، دانشجوی فقیر سن پترزبورگ، به دلیل فشار فقر و احساس نابرابری، به فلسفه ای بیمارگونه باور می آورد که در آن قتل یک پیرزن رباخوار، نه تنها گناه محسوب نمی شود بلکه خدمتی به جامعه تلقی می گردد.


۱. فقر به عنوان عامل فشار روانی

راسکولنیکف، در شرایطی زندگی می کند که حتی پوشاک و غذای کافی ندارد. اتاق کوچک و کثیف او نماد تنگنای اقتصادی و روانی است که شخصیت را به حاشیه جامعه می راند. این فقر، احساس بی ارزشی و یاس را در او تشدید می کند.

به تعبیر نظریه های جرم شناسی، فقر می تواند عاملی برای تضعیف کنترل درونی فرد و گسترش رفتارهای ضد اجتماعی باشد. در رمان، لحظه ای که راسکولنیکف تصمیم به قتل می گیرد، در واقع محصول سال ها فقر، نابرابری و سرکوب امیدهای جوانی اوست.


۲. نابرابری اجتماعی و حس بی عدالتی

یکی از نقاط برجسته رمان، تضاد طبقاتی شدید در جامعه سن پترزبورگ است. شخصیت هایی همچون لوژین یا اسویدریگایلوف، نماینده طبقه مرفه و فاسد هستند که از قدرت اقتصادی برای سوءاستفاده و تحقیر طبقات پایین تر بهره می برند.

داستایوفسکی با معرفی شخصیت هایی چون سونیا مارملادوف – دختری که به دلیل فقر مجبور به تن فروشی می شود – نشان می دهد که بی عدالتی اجتماعی چگونه انسان را از ارزش های اخلاقی دور می کند.


۳. فلسفه انسان برتر و زایش جنایت

فقر و نابرابری، زمینه ساز شکل گیری فلسفه ای خطرناک در ذهن راسکولنیکف می شوند. او به این باور می رسد که برخی انسان ها "برتر" هستند و می توانند برای رسیدن به اهداف بزرگ تر، از قوانین اخلاقی عبور کنند. این توجیه فلسفی، بهانه ای برای ارتکاب قتل آلیونا ایوانوونا می شود.

اما پس از قتل، داستایوفسکی نشان می دهد که وجدان انسانی حتی در شدیدترین شرایط فقر و بی عدالتی، نیرومندتر از هر ایدئولوژی است. عذاب وجدان راسکولنیکف و نیاز او به اعتراف، نشانگر شکست ایده «انسان برتر» در برابر اخلاق و انسانیت است.


۴. پیوند فقر، جرم و رستگاری

اگرچه فقر زمینه ساز جنایت در داستان است، اما عامل رستگاری نیز از دل همان طبقه فقیر بیرون می آید. سونیا، که خود قربانی فقر است، با ایمان، عشق و فداکاری اش، راسکولنیکف را به سوی اعتراف و بازگشت به انسانیت هدایت می کند.

داستایوفسکی در واقع این پیام را منتقل می کند که راه حل مقابله با جرم نه تنها در مجازات بلکه در رفع فقر، عدالت اجتماعی و ایجاد پیوندهای انسانی است.


۵. بازتاب های جامعه شناختی

مطالعات مدرن در حوزه جرم شناسی، همچون نظریه فشار اجتماعی ، نشان می دهند که فقر و نابرابری، افراد را به سمت رفتارهای مجرمانه سوق می دهند. رمان «جنایت و مکافات» با روایت داستانی از قرن نوزدهم، پیش درآمدی بر همین مفاهیم جامعه شناختی است و به خوبی نشان می دهد که وقتی فرصت های برابر از افراد گرفته شود، آنها ممکن است برای بقا یا اثبات برتری، به خشونت و جرم روی آورند.


نتیجه گیری

داستایوفسکی در «جنایت و مکافات» نه تنها داستان یک قتل، بلکه داستان فقر، بی عدالتی و انسانیت از دست رفته را روایت می کند. او نشان می دهد که فقر می تواند بذر جنایت را در ذهن انسان بکارد، اما تنها با عشق، همدلی و رفع نابرابری اجتماعی است که می توان از این چرخه مخرب جلوگیری کرد.

بنابراین، این اثر می تواند الهام بخش سیاست گذاران اجتماعی باشد که برای پیشگیری از جرم، باید به جای تمرکز صرف بر مجازات، به ریشه های اقتصادی و اجتماعی آن بپردازند.


منابع

1. داستایوفسکی، فئودور. جنایت و مکافات. ترجمه حمیدرضا آتش برآب

2. Gassin, R. (2007). Criminology: An Introduction.

3. Merton, R. K. (1968). Social Theory and Social Structure.