شخصیت و هویت انسان و تجربه های درونی

1 مرداد 1404 - خواندن 2 دقیقه - 32 بازدید



[غلامحسین ابراهیمی دینانی]

همه ی تجربه های درونی و روحانی که می توان آن ها را «تجربه ی زیسته» نام گذاشت پیوسته از نوعی ویژگی و یگانگی برخوردار است که نمی تواند همگانی باشد زیرا در این گونه تجربه ها، شخص تجربه کننده با موضوع، به طور جدی درگیر می شود و آن را عین زندگی خود می سازد. به عبارت دیگر می توان گفت در تجربه درونی، هر گونه تجربه و آگاهی که شخص سالک به دست می آورد در عین حال نوعی تجربه و آگاهی از خویشتن خویش نیز هست چنان که خودی خود سالک نیز جز تجربه زیسته او چیز دیگری به شمار نمی آید. اکنون اگر توجه داشته باشیم که شخصیت شخص، یک هویت غیر مکرر و غیر قابل تبدیل است به آسانی می توانیم بپذیریم که آنچه در تجربه های زیسته و درونی او تحقق می پذیرد همگانی و تعمیم پذیر نیست. (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

دو انسان جهت برقراری ارتباط کلامی در دنیای آفاقی با یکدیگر از ماوقع مشترک زیسته درونی، مجبورند آن ادراک را به صورت چیزی ملموس در آگاهی دنیای روزمره تبدیل کنند تا بتوانند منظور یکدیگر را بفهمند. اما این ملموس سازی کار، برای «ذهن خطی» غیر ممکن و برای «ذهن غیر خطی» مشکل و مبتذل می شود و مجبور است با دلخوری یا لودگی آن حقیقت انرژتیک را به کلام آورد. همین حالت و اصل در مورد یکی از اصول درک درونی نیز وجود دارد. و آن : «عنقا شکار کس نشود دام باز چین».

_______________

1 - دفتر عقل و آیت عشق، جلد سوم، غلامحسین ابراهیمی دینانی، تهران: انتشارات طرح نو چاپ دوم 1389 صفحه 246