سایه احساسات

1 مرداد 1404 - خواندن 2 دقیقه - 17 بازدید



[غلامحسین ابراهیمی دینانی]

آگاهی انسان نسبت به ذات خود مطلق است به روشنی می توان دریافت که این آگاهی همیشگی و دائم است و هرگز نمی توان گفت که به وقتی از اوقات اختصاص دارد. البته ادراک تن و پیکر از طریق حواس صورت می پذیرد که حس بصر و لمس در اینجا نقش عمده و بنیادی دارند. کسانی چنین می پندارند که شناخت و آگاهی انسان نسبت به ذات خود از طریق حواس صورت می پذیرد. در نظر این اشخاص آگاهی انسان نسبت به ذات خود مطلق نیست، بلکه این آگاهی فقط هنگامی به دست می آید که شخص بتواند پیکر خود را احساس و ادراک کند. اهل بصیرت به هیچ وجه این سخن را نمی پذیرند زیرا به روشنی می دانند که شخص برای دریافت ذات خود به ادراک بصری و لمسی نیازمند نیست و بدون توسل به ادراک حسی خود را می یابد و می تواند نسبت به خویشتن خویش آگاهی داشته باشد. استدلال اهل بصیرت برای اثبات ادعای خود در این باب این است که می گویند: هر گونه ادراکی که از طریق حس صورت می پذیرد مستلزم این است که در آنجا چیزی وجود داشته باشد که بدانیم آن چیز، محسوس را به واسطه حس ادراک می کند و البته آن چیز حس نیست و محسوس نیز به شمار نمی آید. بنابراین، آن امر ادراک کننده همان چیزی است که نفس ناطقه خوانده می شود. (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

شعور اولیه، دریافت و ادراک تن و پیکر با واسطه امر حسی و افزایش تجربه و فکر و عقل، مسئول اداره دنیای روزمره انسان می باشد. شعور ثانوی و دریافت انسان بصیر، دانستن مستقیم نفس ناطقه است. هرگاه احساسات شخصی شعور اولیه بر وضوح پیوند با خالق انسان سایه اندازد، معرفت مستقیم نخواهد بود.

_______________

1 - فلسفه و ساحت سخن، غلامحسین ابراهیمی دینانی، تهران: هرمس، 1390 چاپ دوم، صفحه 318