رامین منصف کسمائی
کارآموز کانون وکلا دادگستری،پژوهشگر روانشناسی حوزه جرم، حقوق پزشکی ، تجارت بینالملل و در آخر دانش آموز
24 یادداشت منتشر شدهسندرم استکهلم در پرونده های گروگانگیری؛ چرا قربانیان از مجرم دفاع می کنند؟
پدیده ای عجیب و در عین حال رایج در برخی پرونده های گروگانگیری، دفاع قربانیان از فردی است که روزی جان و آزادی آن ها را تهدید کرده است. این واکنش که به سندرم استکهلم معروف است، از نظر روانشناسی و حقوقی قابل بررسی است. این سندرم نخستین بار پس از یک سرقت بانک در استکهلم سوئد در سال ۱۹۷۳ مشاهده شد، جایی که گروگان ها پس از آزادی، به جای نفرت از گروگان گیر، از او حمایت کردند و حتی برای دفاع از او در دادگاه حاضر شدند. اما چرا چنین پدیده ای رخ می دهد؟
از دیدگاه روانشناسی، مکانیسم دفاعی ذهن در شرایط ترس و وابستگی شدید فعال می شود. زمانی که فرد در وضعیتی کاملا تحت کنترل مجرم قرار می گیرد، مغز برای کاهش اضطراب و افزایش شانس بقا، ممکن است به جای مقاومت، به همذات پنداری با مهاجم روی آورد. این فرآیند شبیه به رفتار کودکانی است که در محیط های آزاردهنده، برای محافظت از خود، به فرد آزارگر وابسته می شوند. در واقع، قربانی برای کاهش خطر، سعی می کند با توجیه رفتارهای مجرم، خود را به او نزدیک کند تا از آسیب بیشتر در امان بماند.
یکی از عوامل کلیدی در شکل گیری سندرم استکهلم، انزوای عاطفی و فیزیکی قربانی است. در بسیاری از موارد گروگان گیری، فرد برای مدت طولانی در محیطی بسته و تحت کنترل کامل مجرم قرار دارد. در این شرایط، حتی کوچک ترین نشانه های مهربانی از سوی گروگان گیر (مثل دادن آب یا غذا) می تواند به عنوان یک عمل "نیک خواهانه" تفسیر شود. این تحریف شناختی باعث می شود قربانی به مرور زمان، مجرم را نه به عنوان یک تهدید، بلکه به عنوان تنها منبع امنیت خود بپذیرد.
از نگاه حقوقی، این پدیده چالش های جدی در فرآیند دادرسی ایجاد می کند. در برخی پرونده ها، قربانیان حتی حاضر به شهادت علیه گروگان گیر نمی شوند یا در مواردی، به طور فعال از او دفاع می کنند. این موضوع می تواند روند رسیدگی به جرم را با مشکل مواجه کند، زیرا ممکن است قربانیان از همکاری با مقامات قضایی خودداری کنند یا حتی مدارک را تحریف نمایند. در چنین شرایطی، سیستم قضایی نیاز به رویکردی تخصصی دارد تا بتواند شواهد را خارج از اظهارات قربانی تحلیل کند.
علاوه بر این، رسانه ها و افکار عمومی نیز گاهی در تفسیر این پدیده دچار سوءبرداشت می شوند. ممکن است دفاع قربانی از مجرم به عنوان نشانه ای از رضایت یا حتی همدستی تعبیر شود، در حالی که این واکنش کاملا غیرارادی و ناشی از مکانیسم های روانی است. به همین دلیل، ضروری است که در مواجهه با چنین مواردی، کارشناسان روانشناسی و جرم شناسی در کنار دستگاه قضایی حضور داشته باشند تا از قضاوت های نادرست جلوگیری شود.
درمان قربانیان سندرم استکهلم نیز نیازمند مداخلات روان درمانی تخصصی است. بسیاری از این افراد پس از آزادی، دچار احساس گناه، سردرگمی و حتی افسردگی می شوند، زیرا از یک سو از نجات یافتن خوشحال هستند و از سوی دیگر، به دلیل وابستگی ایجادشده، ممکن است هنوز نسبت به مجرم احساس مثبتی داشته باشند. روش هایی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT) و گروه درمانی می توانند به آن ها کمک کنند تا واقعیت را از تحریف های شناختی جدا کنند و به تدریج به زندگی عادی بازگردند.
در نهایت، سندرم استکهلم نشان می دهد که ذهن انسان در شرایط بحرانی چگونه می تواند برای بقا سازوکارهای غیرمنطقی اما موقتی ایجاد کند. شناخت این پدیده نه تنها برای روانشناسان و حقوقدانان، بلکه برای عموم مردم نیز اهمیت دارد تا درک بهتری از رفتار قربانیان داشته باشند و از قضاوت های شتابزده بپرهیزند.