مقدمه ای بر شناخت اخلاق در دیدگاه (الثیاسیسم)
عناوین اولیه در آغاز سرفصل پنجم : ( اخلاق ، ارزش و معنا )
ارزش درک این عناوین به مفهوم یکی از حساس ترین ، عمیق ترین و سرنوشت سازترین سرفصل ها در ساختار یک دستگاه فلسفی
در مکتب الثیاسیسم است اما چیزی که این ساختار را ارزشمند می کند اخلاق الثیاسیسم است. اخلاق نه مجموعه ای از دستورالعمل های تعمیم یافته است بلکه نتیجه درک حقیقت در دل واقعیت است .
ارزش ، نه امری قراردادی ، بلکه بازتابی از جایگاه کنش گر در مسیر آگاهی است و معنا ، نه چیزی بیرونی و تحمیل شده ، بلکه نتیجه تلاقی آگاهی با حقیقت درون واقعیت است.
---
بخش اول: اخلاق در الثیاسیسم
۱. بیان فلسفی
اخلاق در الثیاسیسم نه مطلق است و نه نسبی؛ بلکه هم زیست با حقیقت است. یعنی اخلاق، تابع درک آگاهی از واقعیت است و نه پیش فرض های ذهنی یا ایدئولوژیک. در این دستگاه، اخلاق نه به نیت محدود است و نه به نتیجه؛ بلکه به درجه هم راستایی کنش با حقیقت درک شده در لحظه وقوع بستگی دارد.
یعنی دروغی که برای حفظ بقا گفته می شود، اگر هم راستا با واقعیت بقا باشد، واجد حقیقت است، پس می تواند واجد ارزش اخلاقی باشد؛ درحالی که راست گویی ای که به نابودی آگاهی منتهی شود، ممکن است نابه جا و فاقد ارزش حقیقت مند باشد. این دیدگاه نه رئالیستی صرف است و نه پراگماتیستی، بلکه حقیقت گرایی در بطن واقعیت گرایی است.
۲. تفسیر ادبی و وجودی
در راهروی تاریک جهان، کنش ها نوری ندارند جز آگاهی. و آگاهی زمانی معتبر است که از دل حقیقت بجوشد. هر عمل، یک زنجیر پنهان دارد؛ زنجیری که آن را به هزاران لحظه پیشین و پسین متصل می کند. پس هیچ عمل اخلاقی را نمی توان در لحظه خالص آن سنجید؛ بلکه باید در متن واقعیت و در ارتباط با حقیقت درک شده آن را دید.
در این نگاه، قضاوت اخلاقی، گذر از ظاهر به باطن است. باطنی که نه نیت صرف است، و نه سود صرف؛ بلکه نوعی هماهنگی با حقیقت پنهان شده در بطن واقعیت است.
۳. استدلال گام به گام
1. اگر واقعیت یکی باشد، پس اخلاق نیز باید با آن هماهنگ باشد.
2. اگر آگاهی درک کننده حقیقت است، پس اخلاق باید تابع میزان درک آگاهانه باشد.
3. در نتیجه، ارزش اخلاقی یک کنش وابسته است به:
آگاهی کنش گر
میزان انطباق کنش با حقیقت واقعیت
پیوند آن کنش با مسیر آگاهی آینده
۴. اثبات در چارچوب الثیاسیسم
در الثیاسیسم، "خوب" و "بد" نه صفاتی قطعی، بلکه کیفیت هایی هستند که تنها در تقابل و درک مشترک شان به حقیقت می رسند. لذا:
اخلاق واقعی، آن است که در تضاد خیر و شر، حقیقت واقعیت را بازتاب دهد.
هیچ قانون اخلاقی جهانی نمی تواند بدون پیوند با آگاهی معتبر باشد.
کنش اخلاقی، تنها زمانی دارای ارزش است که در راستای آگاه تر کردن جهان یا جلوگیری از نابودی حقیقت عمل کند.
---
بخش دوم: ارزش
۱. بیان فلسفی
ارزش، معیاری ثابت نیست؛ بلکه بازتابی است از نسبت بین آگاهی و حقیقت در دل واقعیت. چیزی زمانی باارزش است که آگاهی را به حقیقت نزدیک تر کند یا مانع از دور شدن آن شود.
ارزش ها، برخلاف آنچه مکاتب سنتی اخلاق می گویند، ابدی نیستند؛ بلکه پویا و همزاد با مسیر درک اند. حقیقت، وقتی فهمیده شود، خود پدیدآورنده ارزش است.
۲. تفسیر وجودی و ادبی
ارزش مانند نور ماه است؛ نوری که از خورشید حقیقت بازتاب یافته و در دل شب واقعیت نقش بسته. ما نه خود حقیقت را همیشه در دست داریم، و نه تاریکی مطلق را؛ ما در این بین هستیم، و ارز ش ها نردبان هایی هستند برای رسیدن به وضوح بیشتر.
۳. استدلال گام به گام
1. اگر حقیقت درک پذیر اما کامل ناپذیر باشد، آگاهی باید پیوسته در حال پیش روی باشد.
2. بنابراین، ارزش هایی که مانع این حرکت شوند، به علت جدایی با حقیقت مادر به اصطلاح حقیقت اصیل واقعیت آن ها را پاد حقیقت مینامند.
3. هر ارزش، باید یا به روشن تر شدن حقیقت کمک کند یا از انحراف جلوگیری کند؛ وگرنه به علت فاصله میان ارزش حقیقی به اصطلاح ارزش حقیقت واقعیت با حقیقت مادر آن ها را
پاد ارزش مینامند.
۴. اثبات در چارچوب الثیاسیسم
در الثیاسیسم:
ارزش ها ذاتا فقط در اشیاء یا افعال یا... نیستند، بلکه حاصل نسبت آن ها با آگاهی و حقیقت و واقعیت اند.
هر کنش یا مفهوم، بسته به زمینه آگاهی و وضعیت واقعیت، می تواند با ارزش یا پاد ارزش باشد.
ارزش پایدار، ارزشی ست که با واقعیت پایدار هماهنگ باشد؛ نه با خواسته های ذهن یا نفع طلبی.
---
بخش سوم: معنا
۱. بیان فلسفی
معنا، در الثیاسیسم، حاصل تلاقی سه گانه آگاهی، حقیقت و کنش در دل واقعیت است. چیزی معنا دارد، وقتی در بستر واقعیت، با آگاهی پیوند خورده و حقیقتی را نشان دهد یا آشکار سازد.
معنا ساخته نمی شود؛ بلکه درک می شود، وقتی که آگاهی با حقیقت درگیر شود.
۲. تفسیر ادبی و وجودی
معنا آن زمزمه ای ست که واقعیت در گوش آگاهی می خواند، وقتی از تکرار به عمق می روی. معنا در چیزها نیست، بلکه در رابطه ای ست که ما با چیزها می سازیم، در آینه ای که حقیقت از چهره جهان می تاباند.
۳. استدلال گام به گام
1. معنا بدون آگاهی وجود ندارد، اما بدون حقیقت نیز موهوم است.
2. آگاهی، زمانی معنا می یابد که حقیقتی را در دل واقعیت لمس کند.
3. پس معنا، وابسته به پیوند سه گانه است: واقعیت - آگاهی - حقیقت
۴. اثبات در چارچوب الثیاسیسم
در این نگاه:
معنا نه ذهنی محض است و نه بیرونی محض؛ بلکه نتیجه هم نشینی آگاهی و حقیقت در بستر واقعیت است.
امری فقط زمانی معنادار است که مسیر حرکت به سوی حقیقت را نشان دهد.
معنای زندگی، نه هدفی خاص، بلکه حرکت پیوسته آگاهی در بطن حقیقت واقعیت است.
---
جمع بندی نهایی فصل پنجم
در الثیاسیسم، اخلاق، ارزش و معنا نه قواعدی ذهنی و قراردادی، بلکه بازتاب هایی زنده و متغیر از نسبت آگاهی با حقیقت در دل واقعیت هستند. این سه، همچون اضلاع یک مثلث اند که بدون یکی، دیگری نیز فرو می ریزد.
اخلاق، چارچوب کنش در مسیر آگاهی ست.
ارزش، چراغ هایی هستند که مسیر را روشن می کنند.
معنا، مقصدی ست که در هر گام، خود را به صورت تازه ای نشان می دهد.
در نهایت، هر آن چه به روشن تر شدن حقیقت و کامل تر شدن آگاهی کمک کند، اخلاقی، باارزش و معنادار است؛ و هر آن چه دروغین، غافل کننده یا بازدارنده از درک باشد، فاقد اعتبار به ارزشی متفاوت از اعتبار در جهان بینی الثیاسیسم است.