مهدی قاسمی داغی
5 یادداشت منتشر شده"نظریه رشد شناختی ژان پیاژه (Jean Piaget) و تاثیر آن بر آموزش ابتدایی"
نظریه رشد شناختی ژان پیاژه یکی از بنیادی ترین نظریه ها در حوزه روان شناسی تربیتی است که بر نحوه یادگیری کودکان تاکید دارد. پیاژه بر این باور بود که کودکان به طور فعال دانش را از طریق تعامل با محیط خود می سازند و رشد شناختی آن ها در چهار مرحله اصلی شکل می گیرد: حسی-حرکتی، پیش عملیاتی، عملیات عینی، و عملیات صوری. هر مرحله ویژگی ها و قابلیت های خاص خود را دارد و ترتیب آن ها جهانی و غیرقابل تغییر است.
در آموزش ابتدایی، مرحله "عملیات عینی" (Concrete Operational Stage) که معمولا بین سنین ۷ تا ۱۱ سال اتفاق می افتد، بسیار مهم است. در این مرحله، کودکان توانایی درک مفاهیم منطقی و سازمان دهی اطلاعات را پیدا می کنند، اما این توانایی ها بیشتر به موقعیت های عینی و قابل مشاهده محدود است. آن ها می توانند مفاهیمی مانند عدد، حجم، مساحت، زمان، و طبقه بندی را درک کنند، ولی هنوز در تفکر انتزاعی و فرضیه سازی ضعیف هستند.
بر اساس نظریه پیاژه، آموزش ابتدایی باید متناسب با سطح رشد شناختی کودکان طراحی شود. این به این معناست که معلمان باید از روش های یادگیری فعال، کار با مواد ملموس، آزمایش های ساده، بازی های آموزشی، و مثال های عینی استفاده کنند تا درک بهتر مفاهیم را برای دانش آموزان فراهم کنند. آموزش نباید صرفا مبتنی بر حفظ کردن یا آموزش انتزاعی باشد، زیرا در این مرحله از رشد، کودک هنوز توانایی درک کامل مفاهیم انتزاعی را ندارد.
تاثیر این نظریه در طراحی برنامه درسی، انتخاب روش های تدریس، و شیوه ارزشیابی نیز قابل مشاهده است. برای مثال، در آموزش ریاضی، استفاده از ابزارهایی مانند چینه، مکعب های شمارش، و اشکال هندسی باعث درک بهتر مفاهیم پایه ای می شود. همچنین در علوم تجربی، انجام آزمایش های ساده و مشاهده مستقیم به جای حفظ تئوری ها، یادگیری را موثرتر می کند. بنابراین، آموزگاران ابتدایی با درک عمیق نظریه پیاژه می توانند روش هایی را به کار ببرند که منجر به رشد شناختی موثرتر و پایدارتر در کودکان شود.