ذهن فلسفی کودکان را دریابیم

17 تیر 1404 - خواندن 3 دقیقه - 709 بازدید

کودکان با ذهنی فلسفی بدنیا می آیند؛ سوالاتی که کودکان می پرسند همه ریشه فلسفی دارند؛چرا؟، چیست؟، چطور؟ و... همه خود مبنایی است که نشان دهنده آن است که کودکان بدنبال فلسفه زندگی هستند،آنان نمی خواهند بدون دلیل چیزی را بپذیرند، اما پاسخ ها و چگونگی پاسخ دادن به آنهاست که مسیر این ذهن فلسفی مادر زاد را مشخص می کند؛ خانواده نخستین عاملیست که به این ذهن جهت می بخشد، والدین بی اطلاع، بی حوصله و... باعث می شوند تا کودک، درمانده از یافتن پاسخ سوالات خود عقب نشینی کرده و سعی نماید تا در مواجهه با پدیده ها کمتر کنجکاوی کند و در ادامه اگر جامعه، مربیان و معلمانی نا آگاه هم سر راهش قرار گیرند، به یک فرد منفعل تبدیل می شود که تنها هر مطلبی که همسو با آنچیزی باشد که در کودکی در ذهنش نهادینه شده را می پذیرد و مطالب دیگر را رد می کند؛ بدون آنکه در مورد درستی یا نادرستی آن تحقیقی نماید، او پرسشگری را کنار گذاشته تا تجربه تلخ گذشته در مواجهه با سوالاتش تکرار نشود.اینگونه می شود که خرافه ها، تعصبات و... با وجود پیشرفت تمدنها همچنان باقی می مانند؛ این کودک در بزرگسالی هر آنچه که با ذهنیات نقش بسته در کودکیش همسو باشد بی چون و چرا می پذیرد بدون آنکه در موردش پرسشگری داشته باشد؛ برای او کافیست یا مطلب یا شخص نقل کننده مطلب در گوشه ای از ذهنش موجود باشد تا آن را به رسمیت بشمارد و اینگونه می شود که در دنیای امروز هر کسی به خود اجازه می دهد جملاتی را از بزرگانی نقل نماید در حالی که آن بزرگان روحشان از این جملات خبر نداشته است. ذهنی که والدین و جامعه به کودک تحمیل می کنند مانند طرحی از نقاشیست که کودک از آن به بعد تنها می تواند آن را رنگ امیزی کند و خودش هرگز قادر نخواهد بود طرحی نو دراندازد؛ در این ماجرا، مقصر خانواده و جامعه است که روح پرسشگری را در افراد چنان حلق آویز می نماید که دیگر نفسی برای پرسشهای ذهنیشان باقی نمی گذارد، .تنها راه جلوگیری از نشر اکاذیب،خرافه، جعل و مطالب ساختگی، پرورش روح پرسشگری در کودکان است و تا به این مهم نپردازیم همچنان خرافه ها و تعصبات در قالب جملات ساختگی و... و منتسب به بزرگان باقی خواهند ماند.

؛