ارائه تعریفی از جغرافیای سیاسی
ارائه تعریفی از جغرافیای سیاسی:
برای ارائه یک تعریف از جغرافیای سیاسی، ابتدا باید به بررسی کلی تعاریف و دیدگاه های موجود پرداخت. در این رابطه، چهار دیدگاه کلی وجود دارد که عبارتند از:
1- دیدگاه ربطی و علی: بر پایه این دیدگاه، جغرافیای سیاسی به مطالعه کنش متقابل یا رابطه یک سویه جغرافیا و سیاست می پردازد. تعاریف زیادی از جغرافیای سیاسی در این دیدگاه وجود دارد؛ مانند تعریف میشل پاسیون: جغرافیای سیاسی به مطالعه پیامدهای جغرافیایی تصمیم ها و کنش های سیاسی می پردازد.
2- دیدگاه توصیفی: این دیدگاه بر توصیف فضاها، مکان ها و نواحی جغرافیایی از منظر سیاسی تاکید دارد. به عبارتی چهره سیاسی مکانها و فضاهای سیاسی را بررسی، توصیف و تشریح میکند. در این دیدگاه نیز تعاریف متعددی وجود دارد، مانند تعریف اتو مائل: جغرافیای سیاسی، دانش مطالعه وضعیت فضایی کشور است.
3- دیدگاه تحلیلی: بر پایه این دیدگاه، جغرافیای سیاسی پیامدهای کنش متقابل جغرافیا و سیاست را واکاوی و تحلیل میکند. از تعاریف موجود در این دیدگاه می توان به تعریف کاپرسون و مینگی اشاره کرد: جغرافیای سیاسی تحلیل فضایی پدیده های سیاسی است.
4- دیدگاه پدیداری: بر پایه این دیدگاه، جغرافیای سیاسی به مطالعه آن دسته از پدیده های نمایان و پنهان، عینی و غیرعینی و حتی ذهنی و مجازی می پردازد که برایند ترکیب و تعامل دو عنصر بنیادی جغرافیا و سیاست هستند و در فضای جغرافیایی رخ می نمایند. در این دیدگاه، محمدرضا حافظ نیا جغرافیای سیاسی را چنین تعریف میکند: جغرافیای سیاسی، علم مطالعه روابط جغرافیا با سیاست و تبیین پدیده های ناشی از تاثیرات آنها بر یکدیگر است.
با مطالعه و شناخت دیدگاه ها و تعاریف موجود از جغرافیای سیاسی، نگارنده جغرافیای سیاسی را به شرح زیر تعریف می کند:
«جغرافیای سیاسی شاخه ای از علم جغرافیاست که به مطالعه تاثیرات متقابل و دینامیک فضاهای جغرافیایی با سیاست (اندیشه سیاسی، نهادهای سیاسی، کنش های سیاسی، مناسبات قدرت، قلمروخواهی و ...) در مقیاس های محلی، ناحیه ای، ملی، منطقه ای و جهانی با هدف بهبود وضعیت زندگی انسان ها همراه با حفظ محیط زیست، می پردازد».
