بندگی شما...پادشاهی است.

16 تیر 1404 - خواندن 5 دقیقه - 456 بازدید

در ژرفای وجود انسان، امری هست که هرگز نباید نادیده گرفته شود: آن که بندگی تو را به جا آورد، حقیقتا پادشاهی است که در دل ها نشسته و بر جان ها حکم می راند. این حقیقت، از آن روست که در مسیر بندگی، انسان به پایین ترین حلقه های خاکی خویش خم می شود و در مقابل عظمت بی پایان تو سر تعظیم فرود می آورد، اما همزمان، این خضوع و تسلیم، او را به بلندای اوج های روحانی و ملکوتی می رساند، جایی که نه تنها بندگی، بلکه سلطنت مطلق در آن جاری است. بندگی تو، یعنی عبور از مرزهای منیت و خودخواهی های، و گام گذاشتن در مسیر عظمت و جبروت تو، بی آن که در آن،خودبرتربینی جای گیرد، بلکه به عکس، این مسیر، آیینه ای است که حقیقت وجود و جایگاه والا در آن نمایان. می شود.در این حالت، انسان همچون بنده ای است که در حضور نامتناهی بی همتا ایستاده است، و در عین حال، این حضور، او را به جایگاهی می رساند که نه از مصالح دنیا بهره مند است، نه به قدرت و جاه می بالد، بلکه در قرب بندگی، به سلطنتی درونی و معنوی دست یافته است که قلوب و نفوس دیگران را تحت سلطه محبت، رحمت و فیض خویش قرار می دهد. این سلطنت، نه سلطنت زور و قدرت، بلکه سلطنت ولایت و محبت است که در سایه ی تسلیم کامل در مقابل اراده خلافت، در دل و روح شکل می گیرد. انسانی که در حالتی چنین قرار می گیرد، دیگر تملک و ریاست بر جهان مادی ندارد، بلکه خود، هم چون جزیی از معرفت و حقیقت بی نظیر خداوند، جای گرفته است.در عبارات عمیق تر، می فهمد که بندگی تو، چیزی نیست که بشود تنها به زبان یا مراسم ظاهری محدودش ساخت. این بندگی باید در دل نفوذ کند، در جان نفوذ یابد و در تمامی ابعاد وجود، جاری باشد. وقتی این سیر اطمینان آور است و انسان در مسیر آن گام برمی دارد، به حقیقتی می رسد که دیگر هیچ قدرتی نمی تواند آن را محدود کند؛ زیرا سلطنت و پادشاهی حقیقی، آن است که در سایه توحید، در دل انسان جای داشته باشد، و آن روز، روزی است که انسان می فهمد که او، با تمامی عظمت و کبریایی اش، بی نهایت محدود در مقابل خداوند است. این درک، او را به سرور و سلطنتی بی کران می رساند که در آن، دیگر چیزی جز رضایت تو، ملاک نیست و دیگر نباید چیزی جز عشق و توحید در وجود او جاری باشد.بدین سبب، هر چه انسان بیشتر در راستای بندگی تو حرکت کند، به غنای درونی و سروری درونی دست می یابد که هیچ قدرتی نمی تواند آن را تصرف کند. این سرور، همان پادشاهی است که در آن، دل به شان و عظمت خویش پی می برد و می فهمد که حقیقتا، پادشاهی درون، در سایه ی اطاعت و عشق تو است. در این حالت، انسان در مسیر کمال حقیقی قدم می زند، و هر قدم، او را به نزدیکی بیشتری با خدا می رساند، نه در قالب قدرت مادی، بلکه در عین تواضع و سرسپردگی، که رمز جاودانگی و سلطنت بی مرز است.این بندگی، چیزی نیست که در ظاهر ایجاد شود، بلکه در اعماق سهاد و عالم غیب جای دارد؛ زیرا کسی که در درونش تو را می پرستد، تنها در قالب ظاهر نیست، بلکه در زوایای پنهان دل، در اعماق روح و در سطوح وجود، پادشاهی تو، جاری است و این، رمزی است برای سلطنتی که ابقاء و ثباتش، بر ایمان و عشق استوار است. در این مقام، انسان دریافته است که تمامی اقبال ها و خوشی ها در رضایت تو قرار دارد و او، باانصاف، در برابر تو، همچون خادم و عبدی است که در عین خدمت، تخت سلطنت و حکمرانی در درون خویش دارد، چون که حقیقتا، بندگی تو، همان پادشاهی بی نظیر است که در سایه ی توحید و محبت، در آن، هر انسانی استوار و آزاد می شود.و می فهمد که این پادشاهی، عالمی است بی نظیر و بی پایان، که فقط در مسیر بندگی و عشق تو است که قابل درک و تحقق است. بودن در کنار تو، یعنی درک کامل این حقیقت که هر چیزی در مقابل تو، کوچک و ناچیز است، اما هر قطره ی عشق و بندگی، دریایی است بی کران در درون انسان. و در آن، هر که به بندگی تو رسید، دیگر هرگز رنج و غم ندارد و تنها شادی و سرور در پناه رضایت تو است؛ چراکه پادشاهی تو، سررشته ی تمامی پادشاهی ها است و در سایه آن، قلب و روح انسان، همیشه آرام و مطمئن، در آغوش محبت بی پایان تو استقرار می یابد.