معماری معاصر و امکان زیستن: بازخوانی یک رسالت

11 تیر 1404 - خواندن 4 دقیقه - 225 بازدید

معماری همواره یکی از نمودهای بارز هویت فرهنگی و تجلی گاه نظام های معنایی، ارزشی و سبک زندگی در جوامع انسانی، به ویژه در بستر تاریخی ایران بوده است. با این حال، در دوران معاصر، گسستی محسوس میان معماری سنتی و معماری کنونی ایران از سوی بسیاری از صاحب نظران مورد تاکید قرار گرفته است. این گسست، حاصل تحولات گسترده اجتماعی، اقتصادی، فناوری و گفتمانی در عرصه جهانی و ملی است که به فاصله ای معرفتی و عملی میان معمار امروز و سنت های معماری بومی انجامیده است. در واکنش به این وضعیت، برخی معماران معاصر در تلاش بوده اند تا از خلال زبان طراحی امروزین، پیوندی با میراث معماری گذشته برقرار سازند؛ تلاشی که نه در تقلید صوری از فرم ها، بلکه در بازخوانی مفاهیم بنیادینی چون هویت، فضای زیستی، و نیازهای وجودی انسان ایرانی جلوه گر می شود.
در میان این تلاش ها، به ویژه در عرصه مسکن، آثاری قابل شناسایی هستند که ضمن تبعیت از اصول طراحی معاصر، حاوی مضامینی مرتبط با زمینه تاریخی-فرهنگی معماری ایرانی اند. این آثار، به جای آن که صرفا بر ظاهر و فرم معماری گذشته تکیه کنند، در پی احیای کیفیتی از فضا هستند که با زیست جهان فرهنگی و الگوهای رفتاری جامعه ایرانی نسبت برقرار کند.
با وجود این تلاش ها، معماری امروز ایران با نوعی بحران مفهومی مواجه است که در سطح نظری و عملی خود را نشان می دهد. در سطح نظری، نبود اجماع بر سر معیارهای ارزشی و مفهومی درباب نسبت میان سنت و نوگرایی، و در سطح عملی، سلطه الگوهای تقلیدی، فردیت گرایی اغراق شده، و فرمالیسم بی ریشه موجب نوعی بی سامانی در تولید فضای معمارانه شده است. در چنین بستری، بازاندیشی در نسبت میان «امر ثابت» و «امر متغیر» ضرورتی بنیادین می یابد. این بازاندیشی نه از سطح فرم های کالبدی، بلکه از تاملی معرفت شناسانه در چیستی انسان، فطرت و الگوی زیست او آغاز می شود؛ زیرا معماری، پیش از آن که ساخت فضا باشد، تجسمی از نحوه زیستن است.
بر این اساس، مسئولیت معمار معاصر، صرفا طراحی کالبد نیست، بلکه خلق فضایی است که زمینه ساز نوعی از زندگی شایسته، معناگر و متناسب با شان انسانی باشد. معماری واجد ظرفیت تاثیرگذاری عمیق بر الگوهای رفتاری، روابط اجتماعی و تجربه زیسته افراد است. از این رو، فرم معمارانه باید برآمده از درکی جامع از کیفیت زندگی انسان معاصر و اهداف آن باشد، نه نتیجه صرف شرایط تولید یا الزام های اقتصادی و تکنولوژیک. در کنار این، مواجهه معمار با مدرنیته و پیامدهای آن نیز مسئله ای گریزناپذیر است. هرچند انتقادهایی جدی به معماری مدرن وارد شده، اما نمی توان انکار کرد که مدرن بودن، هم چنان شاخصه ای بنیادین در درک معماری معاصر به شمار می رود. به ویژه آن که بسیاری از سبک ها و گرایش های پسامدرن نیز تداومی از گفتمان مدرن محسوب می شوند. در نتیجه، معمار معاصر ناگزیر از فهم تحلیلی زمینه های معرفتی، اجتماعی و تاریخی مدرنیته است؛ فهمی که او را قادر می سازد تا در تعاملی نقادانه با گذشته و حال، به خلق آینده ای معنادار در عرصه معماری دست یابد.
بدین سان، رسالت امروزین معماری را می توان در بازتعریف نسبت انسان، فضا و فرهنگ جست وجو کرد. رسالتی که مستلزم نگاهی فراتر از عملکردگرایی و زیبایی شناسی صرف است و بر پایه فهمی عمیق از زندگی انسانی، معنا، و ساحت های وجودی او استوار می شود. چنین نگاهی می تواند بستری برای بازآفرینی معماری ای فراهم سازد که نه تنها زیستنی شایسته را ممکن می سازد، بلکه معنای زندگی را در کالبدی معمارانه بازتاب می دهد.

متن کامل این یادداشت (بمناسبت روز معمار) را در وب سایت فصلنامه معماری، هنر طراحی با رویکرد میان رشته ای بخوانید.

https://aadzign.com/