چشم و چراغ اودلاجان
نشریه مانند مشعلی، شب های اودلاجان را روشن نگه داشته و خاطرات فراموش شده محله را یادآوری می کند. در این نشریه هر چهارشنبه، ساکنان محله خاطره های زندگانی پر رونق و پر برکتشان را با ما تقسیم میکنند. در گذر زمان، در دل محله هایمان میراث و تاریخ غیر قابل وصفی نهفته است. شاید با تکیه به خاطرات ساکنان بتوان سعی در حفظ محله ها و کمک به هویت شهر تهران کرد.هر محله بخشی از شهر است. بخشی که مردم، به عنوان حیات بخش محله ها در آن حضور دارند و محله حلقه ای واسط میان شهر و شهروندان است. هر محله برای خود نادیده هایی دارد که تنها با دیدن مستقیم و تجربه ی فضا به دست می آید. تجربه زیسته هر فرد بر اساس شرایط زندگی در دوره های زمانی متفاوت است و موجودیت ما، مجموعه ای از تمام فضاها و مکان هایی است که در آن زیسته ایم. توجه به مردم یک محله، به مثابه جز پویا و زندگی بخش به محیط های شهری است. در این محله هنوز رابطه های دلنشین همسایگی وجود دارد و نشریه فقط بخشی از نادیده ها و ناشنیده های موجود است. نشریه بیانگر حسی از جنس تعلق خاطر و هویت در محله اودلاجان است.
من در میان کلمات این نشریه نشانه هایی از خودم را می یابم. نشریه ای که مانند خونه مادربزرگ هزار قصه ناگفته دارد. و آنچه اهمیت دارد حضور راویان است. قصه هایی که به رسم زندگانی ، هویتی از مکان ها و زمان های زیسته را بازگو می کند و می تواند گویای قصه های ناشنیده ی روزگار از نگاه ساکنان محله باشد.
تا باشد نشریه اودلاجان آغازگر مسیری باشد که با درک بهتر محیط پیرامون خود، لایه های عمیق تری از شهر را تجربه کنیم و به سوی تعاملات انسانی تر در محله ها پیش رویم. و به درک جدیدی از رابطه خود و محله نزدیک شویم. محله اودلاجان آشنای قدیمی است که وقتی همه رهایش کردند، نشریه روی از او برنتابید و صمیمانه به آغوشش کشید.
به قول جبران خلیل جبران: خانه ام می گوید : ترک ام مکن که گذشته ات در من نهفته است. راه نیز می گوید: در پی من بیا که آینده ات منم . اما من به خانه و راه می گویم : مرا گذشته و آینده ای نیست. اگر بمانم، در ماندنم رفتن است و اگربروم، در رفتنم ماندن، که تنها محبت و مرگ، همه چیز را دگرگون توانند کرد...
متن کامل این یادداشت را در شماره 200 موسسه فرهنگی هنری اردیبهشت عودلاجان بخوانید.
- https://oulajan.ir/
