فضای عمومی؛ بعد کلیدی زندگی شهری
ر از جنبه های کالبدی و اجتماعی به صورت توامان ساخته می شود. شهروندان حس های مثبت و منفی را از محیط گرفته و یا به آن پس می دهند و مکان را خلق می کنند و مکان مستﻘل از انسان معنا ندارد! رابطه بین انسان و مکان رابطه ای سوداگرانه است. با توجه به رابطه دوطرفه میان کالبد شهر و زندگی شهروندان و تاثیرگذاری مستﻘیم این دو بر یکدیگر است که می توان فضایی پاسخگو به نیازهای شهروندان ایجاد کرد. چنین فضایی قادر است پویایی در شهر ایجاد کند و تعامل میان افراد جامعه را ارتﻘا بخشد. ماهیت این فضا، بیانگر دخیل بودن عوامل متنوعی در ساختار آن است. کنتر در پی نظر رلف، مکان را حاصل از عملکرد سه عامل "فعالیت ها"، "خصوصیات کالبدی" و "ادراک محیط" می داند. مکان جایی است که در آن روابط اجتماعی ارگانیک وجود دارد. جایی که مردم در طول سال های متمادی با هم در ارتباط بوده اند. راپاپورت معتﻘد است که تنها ساخت و بافتی خاص و یا وجود عناصری خاص به یک مجتمع زیستی، موقعیت شهری نمی بخشد بلکه این عملکرد آن است که بدان مفهوم شهری می بخشد. این عملکرد انتظام بخش به محیط است، نظمی که حاصل نیاز انسان به نظم بخشیدن به جهان است. بنابراین شهرها محصول عملی ارادی هستند ، اراده ای که ناشی از خصایص درونی انسان است. شهر به عنوان صورت های فضایی بیانگر فرهنگ هایی هستند که تولید کرده اند. لذا شهر، به عنوان محصول فرهنگ، به سهم خودش می تواند یک قالب فرهنگی نیز باشد. تاریخ شهر و ساختار شهری بدون فضای عمومی غیرقابل تصور است. اکثر نظریه پردازان شهری بر این امر متفق الﻘول اند که فضای عمومی، بعد کلیدی زندگی شهری است. این فضاها فرصت هایی برای باهم بودن، اجتماع پذیری، تفریح، جشنها و ... فراهم میکنند ازجمله مهمترین کارکردهای فضای عمومی در شهرها، فراغت و تفریح است که موجب پیوند فضای عمومی با گردشگری شهری می گردد. اهمیت این کارکرد به حدی است که فضاهای عمومی شهری و کیفیت آن ها، از شاخصه های مهم توسعه شهری محسوب می شود.
فضای شهری صحنه ای است که داستان زندگی جمعی در آن گشوده می شود. محیط شهری چیزی نیست جز فضای زندگی روزمره شهروندان که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه در طول روز ادراک و موارد متنوع زیستی، زیبایی شناختی، عملکردی و... در ایجاد آن نﻘش دارند.کل هویت از مفاهیم اصلی زندگی اجتماعی است، هویتی شهری در شهر معنا پیدا می کند و شکل می گیرد. شکل گیری این هویت، از نظر کریستوفر الکساندر زمانی رخ می دهد که ارتباطی طبیعی و منطقی میان فرد و محیط ایجاد شده باشد. در واقع شهر را هویت می سازد و پس از ساخت شهر، خود شهر در پردازش هویت آیندگان نﻘش ایفا می کند، هر بنا یا شهری به میزانی زنده است که به راه بی زمان ملتزم باشد. راه بی زمان روندی است که نظم را فﻘط از خود بر می آورد. در کل می توان گفت که هویت شهر مانند چسبی است که مردم را به مکان متصل می کند...
متن کامل این یادداشت را در شماره 25 مجله کوچه باغ هنر و اندیشه بخوانید.
https://kooche.org
