دین، اعتقاد یا ابزاری در جهت به کرسی نشاندن نظر و منافع شخصی؟!

10 تیر 1404 - خواندن 4 دقیقه - 508 بازدید

پرسشی که در زمینه دین و کاربرد آن در بین آحاد جامعه پیش می آید این است که آیا ما به جنبه های مختلف دین پایبندیم و یا بر اساس منافع، دیدگاهها و...خود، ترجیح می دهیم بخشی از دین را در افکار و رفتارمان پررنگ و بخشی دیگر را چنان کمرنگ جلوه دهیم که گویی اصلا وجود ندارد؟! گویی برای برخی افراد، نواحیی از دین، معتدل و خوش آب و هواست؛ زیر سایه آن قسمت از دین پناه می گیرند و سعی می نمایند به نواحی دیگر دین پا نگذارند تا از گزند رگبار و تگرگ و ... که به مذاققشان خوش نمی آید، مصون بمانند.

به مثال هایی عینی در مورد این موضوع در ذیل اشاره کرده ام: 

افرادی که نظر دین در مورد حجاب و پوشش را فوق العاده پررنگ جلوه می دهند و به آن اعتقاد راسخ دارند و معتقدند کسانی که با حجاب اجباری مخالفند، روشنفکرنماهایی هستند که مغزهایشان توسط غرب و شرق و شما غربی و... شستشو داده شده؛ اما همین افراد به بخش دیگر دین، مثلا حرام بودن مشروبات الکلی و مضر بودن مواد مخدر از منظر دین هیچ توجهی ندارند، گویا در این بخش دین غلط اضافه کرده و سخن بیهوده ای گفته؛ پیاله پیاله می نوشند و قدح قدح سر می کشند و منقل به منقل طی طریق می نمایند و دیگران را ارشاد می کنند!!!

 افرادی که بشدت معتقدند اسامی فرزندانشان باید اسامی ائمه باشد و تخطی از این امر را غرب زدگی می نامند؛ اما در رابطه داشتن نامشروع با جنس مخالف و یا حتی موافق، ابایی ندارند؛ افرادی که همجنسگرایان را مستحق مجازات می دانند اما همجنسگرایی داخل نهاد و سیستم برایشان قابل چشم پوشی ست شاید هم از این بابت است که با ایده همه جنسگرایی مشکلی ندارند و فقط با همجنسگرایان آبشان در یک جو نمی رود!!!

افرادی که پایشان را روی پدال گاز گذاشته و از دین سبقت می گیرند و دخترانشان را بخاطر دوستی و ارتباط با جنس مخالف سر می برند اما وقتی پسرانشان به دختران مردم تجاوز می کنند؛ تنها کاری که می کنند این است که بگویند: اگر دختر بود مایه ننگ بود؛ خوب است که دختر نشد؛ خوب است که پسر شد!!!!

 افرادی که به عزاداری برای امام حسین پایبندند؛ هر محرم؛ خیمه عزا بپا می کنند؛ اما هر روز بخاطر منافع خود هزاران قسم راست و دروغ به همان امام حسین می خورند و نانشان را در جان از پا درآمده عده ای بینوا می زنند و خون عده ای را در شیشه حرص خود فرو می کنند!!! 

افرادی که قرآن را با آب طلا می نویسند اما نان حرام از سر سفره اشان کم نمی شود! 

افرادی که برای رفتن به بهشت چنان داغی به پیشانی می زنند که گویی نعل بر سم اسبان کوبیده باشند؛ اما از هیچ رانت و اختلاسی رویگردان نیستند!!! 

قاضیان و داورانی که انگشتان سارق نگون بختی که از سر گرسنگی زن و فرزندانش، گوسفندی را به سرقت برده را قطع می کنند اما گناه اختلاسگران را بخشودنی می یابند!!! انسانهایی که ظلم ظالم را با چشمان خود می بینند اما چنان از آن حمایت می کنند که گویی در صف یاران حسینند!!!

چگونه می اندیشیم؛ آیا اصلا واژه اندیشیدن در دایره المعارفمان تعریف شده است؟! گویی دین ابزاریست که هر کسی بسته به منافع و نظر شخصی خود به بخشی از آن چنگ می زند به این امید که پشتوانه محکمی برای به کرسی نشاندن مقاصدش داشته باشد!!! کسی که روی بخشی از دین متعصبانه رفتار می کند و رگ گردن کلفت می کند در بخشی دیگر از دین که به نفعش نیست، انگار از آنطرف بام می افتد و رگ گردنش از مو هم نازکتر است!!!! قرار است به کدامین بهشت وارد شویم وقتی دنیایمان پر از تضاد و دوروییست؟!!! و چگونه بهشتیست نتیجه چنین دین و دنیایی؟!!!