خورشید ذات

5 تیر 1404 - خواندن 2 دقیقه - 7 بازدید



[فرید الدین عطار نیشابوری]

جهد آن کن تا درین راه دراز - تو به یکذره نمانی بسته باز

هر کجا کانجا بمانی بسته تو - تا ابد آنجا بمانی خسته تو

واعظت در سینه درد و داغ بس - بلبل جان تو را مازاغ بس

هردو عالم خواستارش آمدند - با طبقهای نثارش آمدند

_

گر در این عالم کمان را زاغ بود - آن کمان را زاغ از «ما زاغ» بود

او در آن معراج جایی ننگریست - زانکه سر کار دانست او که چیست

زان نمودش سر کل کاینات تا بداند خواجه خورشید ذات

دیده را دیدار و جان را داغ بس - ورنه بیاو دیده را «ما زاغ» بس

-

تو مبین ز افسون عیسی حرف و صوت - آن ببین کز وی گریزان گشت موت

***

[یزدانپناه عسکری]

مشاهداتی که به غیر حق خیره نمی شود. (ما زاغ البصر و ما طغی - النجم : 17 ، لقد رای من آیات ربه الکبری - النجم : 18 ) سیالیت قلب و نشانه روی خورشید ذات، نبا عظیم و سر کل کاینات می باشد.

__________

1 - فرید الدین عطار نیشابوری، مصیبت نامه، 1جلد، کتابخانه مرکزی - تهران، 1354 ه.ق. صفحه 21 ، 24 ، 62