مقایسه قبل و بعد از انقلاب از نگاه عدم تناسب واقعیات محیطی و علوم اجتماعی نامتناسب و پیشنهاد مدلی جدید

30 خرداد 1404 - خواندن 2 دقیقه - 18 بازدید

یکی از چالش های مهم توسعه نیافتگی در ایران، عدم آموزش و پژوهش متناسب با واقعیات جامعه ایران است. این چالش خاصه از مشروطه و با ایجاد فاصله میان مفهوم و مصداق جنبه حادتری به خود گرفت. حاد از این حیث که با وجود برجای ماندن چالش های عمده توسعه نیافتگی اما متاسفانه با ایجاد لباسی زربفت، بسان خیاطان شیاد و پادشاه لخت، این جامه در قالب ورود مظاهر تمدن غرب فضا را برای استمرار این معضل در سایه زرین شکل تازه ای به خود گرفت. در جامعه ای که چالش های مهمی چون بی تفاوتی مردم و استبداد بر جای بود، ایجاد این حائل فرصت را برای ایجاد فضای سواستفاده نظام های سیاسی حاکم فراهم نمود.

این سواستفاده با پرکردن این فاصله بصورت نخبگان وابسته و منفعت طلب و نخبگانی در قالب اپوزیسیون های داخل و خارج و گروه های ذی نفع و ذی نفوذ، در پوشش رانت های نظام سیاسی فراهم نمود.مقابسه تغییر شکل این گروه ها، با ماهیت واحد و در هیات های گوناگون، گویای این واقعیت تلخ است. برنامه ریزی واراداتی، نخبگان برخواسته از دانشگاه در قالب های متعددی چون احزاب و جریانات چپ و ملی گرا قبل از انقلاب و گروه های ذی نفوذ و ذی نفع برخواسته از بطن جامعه پس از انقلاب نمونه این چالش بوده است.

بنابراین برای برون رفت از این چالش بزرگ، بازکاوی مفاهیم و بازخوانی بحران های اجتماعی برای ایجاد تعادل میان حداقل تاثیر پذیری منفی از خارج، ایجاد توسعه درون زا به همراه بلوغ فکری درونی و نظام سیاسی مبتنی بر انتخاب اصلح درونی از اولویت های مهم توسعه می باشد.