اختلاف علامه طباطبایی و صدر المتالهین در تفسیر آیه (۴۱ معارج)
اختلاف علامه طباطبایی و صدر المتالهین در تفسیر آیه (41 معارج)
در آیات 40 و 41 سوره معارج در باره کفار زمان پیامبر چنین آمده است: «فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون- علی ان نبدل خیرا منهم و ما نحن بمسبوقین»؛ قسم به پروردگار مشارق و مغارب که ما توانائیم که آنها را به بهتر از آنها تبدیل کنیم؛ و ما هرگز مغلوب نخواهیم شد.
در باره معنای جمله «نبدل خیرا منهم» در آیه 41 نزاعی بین مفسران هست و آن این که مفاد جمله «نبدل خیرا منهم» این است که ما افراد بهتری که برای بهشت رفتن لایق اند را، بجای کفاری که لایق بهشت نیستند جایگزین می کنیم؛ پرسش این است که افراد جایگزینی که بهتر از آن کفار نالایق اند، آیا کلا اشخاص دیگری با هویت متفاوتی هستند که بجای آن کفار می آیند؛ یا این افراد جایگزین همان کفار قبلی اند ولی در وجودشان ارتقائی شکل می گیرد و بهتر شده و جایگزین آن کفار نالایق برای بهشت می شوند؟
بسیاری از مفسران و از جمله علامه طباطبائی افراد جایگزین را بکلی با هویتی متفاوت از آن کفار نالایق برای بهشت قرار داده اند (المیزان ج 20 ص 23)؛ اما برخی مفسران و از جمله صدرالمتالهین در (اسفار ج 9 ص 282) افراد جایگزین را همان کفار قبلی قرار داده اند منتهی با ارتقاء وجودی که برایشان شکل می گیرد، متفاوت و بهتر شده و لایق ورود به بهشت می گردند.
حل این نزاع اهمیت قابل توجهی داشته و نتایج علمی مهمی دارد؛ مثلا از نتایج قبول تفسیر صدرالمتالهین این است که انسان در «جنت نعیم» (که بهشت خاصی است) با وجود مجرد و فوق مادی محشور می شود و نه با وجود مادی؛ حال آن که بر مبنای تفسیر اول نمی توان چنین نتیجه ای را گرفت و باید برای اثبات آن دیدگاه، دلیل مستقلی آورد.
به نظر می رسد که دیدگاه صدرالمتالهین در تفسیر معنای آیه، ارجح است؛ بلکه از قبول آن، راه گریزی نیست؛ این مدعا با ادله زیر قابل اثبات است.
دلیل اول اینکه در آیه 38 همین سوره با اشاره به کفار مورد بحث، چنین گفته شده: آیا هر یک از آن کفار طمع دارد که به «جنت نعیم» داخل گردد «ا یطمع کل امرئ منهم ان یدخل جنه نعیم»!؟ و در آیه 39 چنین طمع ورزی، با تعبیر «کلا» قاطعانه رد شده؛ و علت مردود بودن چنین طمع ورزی، این نکته معرفی شده که آنها از ماده ای آفریده شده اند که خودشان وضعیت آن را می دانند «کلا انا خلقناهم مما یعلمون»؛ و این کنایه از آن است که آنان با این وجود مادی، لیاقت دخول در «جنت نعیم» را ندارند؛ و بنابراین باید دگرگونه شوند تا برای ورود به «جنت نعیم» لایق شوند؛ این تعلیل خود نشان می دهد که تفسیر صدرالمتالهین درست است نه تفسیر عموم مفسران؛ زیرا از این تعلیل برمی آید که «جنت نعیم» مکانی است که ورود به آن، بدنی بالاتر از بدن مادی لازم دارد؛ لذا با انسانهایی که هنوز در مرتبه وجود مادی هستند تناسبی ندارد؛ و هر فردی در صورتی به چنین بهشتی راه دارد که وجود مادیش مبدل شده و به وجودی عالی تر از وجود مادی ارتقاء یافته باشد؛ بر این اساس، معیار لازم برای ورود به «جنت نعیم» اند این است که فرد، ارتقاء وجودی یابد تا لیاقت ورود به «جنت نعیم» را داشته باشد؛ و جمله «انا لقادرون- علی ان نبدل خیرا منهم» به همین ارتقاء وجودی افراد از وجود مادی به وجود مجرد اشاره دارد؛ پس بنا بر تفسیر صدرالمتالهین مسئله بی اشکال است.
اما بنا بر تفسیر عموم مفسران چون مانع از دخول آن کفار به «جنت نعیم»، همان داشتن وجود مادی معرفی شده است و این مانع، در افراد جایگزن با هویت متفاوت هم هست؛ (چون آنها هم از همین وجود مادی آفریده شده اند) لازم می آید افراد جایگزین هم لیاقت ورود به «جنت نعیم» را نداشته باشند؛ و بنابراین بر تبدیل مذکور در آیه، برای ورود به «جنت نعیم» فائده ای مترتب نیست؛ چون مبدل و مبدل منه در داشتن مانع یکسانند؛ و این پذیرفتنی نیست؛ پس این تعلیل، نشان می دهد که بیان صدرالمتالهین درست است نه بیان دیگران.
دلیل دومی که در تایید دیدگاه صدرالمتالهین می توان ارائه کرد این است که مضمون همین آیه سوره معارج، در سوره واقعه هم آمده است؛ آنجا که می گوید «نحن قدرنا بینکم الموت و ما نحن بمسبوقین- علی ان نبدل امثالکم و ننشئکم فی ما لا تعلمون» (61 و 60 واقعه)؛ و در آنجا روشن است تبدیل بشکلی است که صدرالمتالهین می گوید، نه به شکلی که سایرین می گویند؛ زیرا در جمله «نبدل امثالکم و ننشئکم فی ما لا تعلمون» روشن است افراد جایگزین افرادی هستند که با همان هویت قبلی باید در فضای عالم دیگری، قرار گیرند نه با هویتهای متفاوت؛ چون می گوید ما شما انسانها را در وضعیت دیگری قرار می دهیم که فعلا آن را نمی دانید «ننشئکم فی ما لا تعلمون» پس شمائید که تبدیل می شوید و باز شمائید که در عالم نامعلومی انشاء شده و جایگزین می شوید، منتهی در وضعیت مجرد قرار می گیرید که به آن آگاهی ندارید؛ بنابراین این آیات سوره واقعه نیز نظر صدرالمتالهین را تایید می کند نه نظر مخالفان او را.
دلیل سوم این که در ادامه آیات این سوره، یعنی در آیات 42 به بعد، چنین آمده «فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتی یلاقوا یومهم الذی یوعدون... یوم یخرجون من الاجداث سراعا... ذلک الیوم الذی کانوا یوعدون» یعنی خداوند به پیامبر هشدار می دهد که گرچه این کفار باید مبدل و عوض شوند اما زمان این تبدیل، در دنیا نیست بلکه در آخرت است که اینها با تمهیداتی مبدل و عوض می شوند؛ و روشن است در آخرت تبدیل به این صورت که گروهی به گونه ای حذف شوند و گروه دیگری بجای آنها خلق شوند نیست؛ چون در قیامت همه انسانها استمرار وجود دارند و باقی اند؛ بنابراین تبدیل، به از بین بردن یک گروه و آوردن گروه دیگر نیست؛ لذا باید گفت تبدیل مذکور به این است که همانهایی که موجودند به انسانهای بهتری تبدیل می شوند؛ بنابراین تفسیری که امثال صدرالمتالهین برای این آیات کرده اند درست است نه تفسیر دیگران.
نتایج درستی بیان صدرالمتالهین:
نتیجه اول آن که «جنت نعیم»، بهشتی است با وجود مجرد؛ و بالتبع انسانهایی که در چنین فضایی بسر می برند دارای وجود مجردند و از وجود مادی عبور کرده اند؛ چنانکه از جمله «انا لقادرون علی ان نبدل خیرا منهم» این دعوا روشن شد.
نتیجه دوم این که از قسمی که خداوند در این آیات می خورد و می گوید: «فلا اقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون- علی ان نبدل خیرا منهم و ما نحن بمسبوقین» روشن می شود که قطعا مسئله دعوت به ایمان و دینداری برای کفار، در آخرت هم ادامه دارد؛ زیرا بدون ایمان، ارتقاء لازم برای ورود به چنین بهشتی شکل نمی گیرد؛ ولی بعد از عذاب درخوری برای این مجرمان، دعوت به ایمان آنها رخ داده، و نهایتا این امر به نجات آنها و ورود آنها به بهشت منجر می گردد.