درک عمیق تر از کودکان مبتلا به ADHD: فراتر از رفتار، نگاهی به مغز

17 خرداد 1404 - خواندن 7 دقیقه - 19 بازدید

۱. ADHD چیست، و چرا شناخت دقیق آن اهمیت دارد؟ اختلال نقص توجه/بیش فعالی (ADHD) یکی از پیچیده ترین و در عین حال شایع ترین اختلالات رشدی-عصبی در کودکان است که معمولا با مشکلاتی در تمرکز، بی قراری حرکتی و تصمیم گیری آنی همراه است. اما آنچه اغلب نادیده گرفته می شود، این است که ADHD تنها یک سری رفتار سطحی یا شیطنت کودکانه نیست؛ بلکه بازتابی از عملکرد متفاوت مغز است. ADHD در واقع حاصل یک ناهماهنگی زیستی در سیستم های تنظیم توجه، حافظه کاری، کنترل هیجان و انگیزش است. یعنی کودک از درون با مغزی متفاوت تجربه زندگی را لمس می کند. درک این تفاوت، پایه ای ترین قدم برای ارتباط موثر با این کودکان است. 

۲. مغز ADHD چگونه کار می کند؟ نگاهی به درون ذهن پرهیاهو در مغز افراد مبتلا به ADHD، نواحی خاصی مانند قشر پیش پیشانی (Prefrontal Cortex)، گره های قاعده ای (Basal Ganglia) و ساختارهایی مانند آمیگدال و هیپوکامپ نقش کلیدی دارند. در این افراد، عملکرد این مناطق معمولا کندتر، کم فعال تر یا ناهماهنگ تر است. برای مثال، قشر پیش پیشانی که مسئول تمرکز، برنامه ریزی، سازمان دهی و بازداری رفتاری است، در کودکان ADHD دچار اختلال در انتقال پیام های عصبی می شود. همچنین میزان انتقال دهنده های عصبی مانند دوپامین و نوراپی نفرین که در ایجاد انگیزه و حفظ توجه نقش دارند، به طور طبیعی در سطح پایین تری عمل می کنند. در عمل، مغز این کودکان دائما در حال پرش میان محرک ها، صداها، افکار و احساسات است. آن ها تمرکز خود را نه به دلیل بی علاقگی، بلکه به دلیل ناتوانی در پالایش اطلاعات و مدیریت اولویت ها از دست می دهند. ۳. تجربه ADHD از نگاه کودک تصور کن هر بار که سعی می کنی تمرکز کنی، صدای پرنده ای بیرون، صدای پنکه سقفی، تپش قلبت، فکر به بازی دیروز، و صدای هم کلاسی ات، همه با هم وارد ذهنت شوند. هیچ کدام را نمی توانی خاموش کنی. معلم چیزی می گوید، ولی تو میان این همهمه ی درونی، فقط چند کلمه می شنوی. بعد نگاهش می کنی و او اخم کرده. باز هم نمره ات کم می شود. باز هم احساس گناه. باز هم این فکر که "من درست نیستم." این تجربه ی ذهنی واقعی بسیاری از کودکان مبتلا به ADHD است. اگر به جای قضاوت های سطحی، کمی وارد دنیای درونی شان شویم، متوجه می شویم که آن ها نه «بی تفاوت» یا «شیطان»، بلکه مغلوب سیلابی از ورودی های عصبی و هیجانی اند که بدون فیلتر وارد ذهن شان می شوند. 

 ۴. مدرسه و ساختاری که برای آن ها ساخته نشده سیستم های آموزشی سنتی، معمولا برای دانش آموزانی طراحی شده اند که می توانند ساعت ها در سکوت بنشینند، تمرکز کنند، مطالب را خط به خط بخوانند و تکالیف را طبق برنامه انجام دهند. اما کودک مبتلا به ADHD در چنین فضایی احساس بیگانگی می کند. او نیاز دارد حرکت کند، نیاز دارد صدا تولید کند، نیاز دارد با محیط تعامل مستقیم داشته باشد. وقتی این نیازها نادیده گرفته می شوند، کودک کم کم با هویت «ناتوان» خو می گیرد. جملاتی مانند «تو همیشه خراب می کنی»، «نمی تونی سرجات بشینی»، یا «کاش مثل فلانی بودی» در ذهن او نقش می بندد و حس بی ارزشی را تقویت می کند. در این شرایط، عزت نفس کودک به شدت آسیب می بیند و ممکن است به اضطراب، پرخاشگری یا گوشه گیری منجر شود. 

۵. تربیت کودک ADHD: ساختن پل، نه دیوار مهم ترین نیازی که کودک مبتلا به ADHD دارد، درک، ساختار و محبت هم زمان است. این کودک باید بداند که رفتارهایش دیده می شود، اما نه با سرزنش، بلکه با راهکار. به جای اصلاح مداوم، بهتر است هدایت ملایم را جایگزین کنیم. به جای امر و نهی خشک، چارچوب های انعطاف پذیر و شفاف ایجاد کنیم. برای مثال، اگر کودک نمی تواند ۳۰ دقیقه بی وقفه مشق بنویسد، او را به ۳ واحد ۱۰ دقیقه ای تقسیم کنیم. اگر نمی تواند وسایلش را مرتب نگه دارد، با استفاده از رنگ ها، تصاویر و نظم بصری کمکش کنیم. موفقیت های کوچک را به رسمیت بشناسیم و با تشویق دقیق، او را به تلاش بیشتر ترغیب کنیم. 

 ۶. پتانسیل های پنهان: نبوغ در پوشش ناآرامی کودکان ADHD اغلب دارای قدرت تخیل بالا، انرژی بی نظیر و نگاهی متفاوت به مسائل هستند. آن ها می توانند ایده هایی ارائه دهند که خارج از چارچوب های رایج است. در بسیاری از موارد، همین ویژگی ها می توانند در حوزه هایی مانند هنر، فناوری، طراحی، داستان نویسی یا فعالیت های ورزشی، به استعدادهای درخشان تبدیل شوند.

ما باید یاد بگیریم به جای تمرکز مداوم بر نقص ها، نقاط قوت را تقویت کنیم. کودک باید احساس کند که توانایی هایی دارد که ارزش مندند، حتی اگر متفاوت باشند. 

۷. والدگری در دنیای ADHD: چالش ها و فرصت ها والد بودن برای کودک ADHD، گاهی می تواند فرساینده باشد. فراموشی مداوم کودک، واکنش های ناگهانی، بی قراری های شبانه، و درگیری های مدرسه ای، والدین را خسته و گاه ناامید می کند. اما دقیقا در همین جاست که می توان نقش حمایتی والدین را جدی تر دید. پدر و مادری که به جای مقایسه و سرزنش، به فرزندشان گوش می دهند، احساس امنیت را در او زنده می کنند. وقتی کودک حس کند کسی او را همان گونه که هست می پذیرد، حتی با همه نواقص و شیطنت ها، آن گاه اعتمادبه نفسش جان می گیرد. این کودکان بیش از هر چیز نیاز به حس تعلق دارند؛ اینکه "من جای خودم را در این دنیا دارم، حتی اگر با بقیه فرق داشته باشم." 

 ۸. پایانی برای شروعی دیگر ADHD یک تفاوت مغزی است، نه یک شکست شخصیتی. اگر جامعه، مدرسه و خانواده بتوانند این تفاوت را بپذیرند و برای آن ساختار مناسب ایجاد کنند، بسیاری از مشکلات رفتاری کاهش می یابند. این کودکان می توانند بدرخشند، می توانند رشد کنند، می توانند تاثیر بگذارند — فقط اگر کمی بیشتر درک شان کنیم، و دنیایشان را کمی از زاویه ی خودشان ببینیم.