همدلی مستمر در رابطه درمانی

15 خرداد 1404 - خواندن 3 دقیقه - 452 بازدید

 آیا همدلی مستمر در رابطه درمانی سنگ بنای دلبستگی است؟


درد نیاز دارد احساس شود و خشم نیاز دارد شنیده شود.


ما معمولا فکر می کنیم چون شخصی عصبانی و آسیب رسان است، پس محبت نمی کند و نیاز به محبت ندارد .

برعکس او شبیه یک حیوان زخمی است. او حمله می کند چون خودش دارد آسیب می بیند ونیاز به مراقبت دارد.


او حمله می کند و آسیب می زند چون خودش دارد آسیب می بیند و نیاز به محبت و مراقبت دارد.

این افراد همچنین می توانند از خشمشان دیوار بسازند تا در زمان درد و رنج پشت آن مخفی شوند.


شگفت اینکه آن هایی که خشم را نمی فهمند کمترین میزان همدلی را به شخصی که خشمگین است نشان می دهند، 

درصورتی که همدلی دقیقا همان چیزی است که برای ازبین بردن خشم نیاز است.

یادتان باشد که اعتباربخشیدن به هیجان خشم به معنی اعتباربخشیدن به طوفان های خشم او نیست؛


مانند دهه هفتاد و هشتاد میلادی که اعتقاد براین بود که وقتی مراجع از ضربه چوب بیسبال یا مشت زدن به کیسه بوکس برای بیان و تخلیه خشمش استفاده کند، در روان او پالایش انجام می شود.

اما محققان کشف کردند که مشت زدن یا ضربه زدن به چیزی درحین عصبانیت باعث کاهش خشم یا احساسات پرخاشگری نمی شود، و گاهی می تواند آن را بدتر کند.


هرچه درد بیشتر باشد، ترس شدیدتر، زخم هم عمیق تر و خشم هم بیشتر است.

افراد ممکن است در حین عصبانیت حرف های آسیب زایی بگویند.

یا به شکلی عمل کنند که احساس ترسناک بودن به دیگران منتقل کنند.

هرچه بیشتر بتوانیم این فریادهای کمک خواهی را تشخیص دهیم، 

همدلی مستمر بیشتر به ما شجاعت می دهد تا در کنار آن ها بمانیم.

این دقیقا همان چیزی است که خشم نیاز دارد.

گر میخواهیم مراجع تغییر کند، باید در همان سطحی که مغزشان آشفتگی را تجربه کرده با آن ها کار کنیم.

دادن توضیحات منطقی به بیمار برای ایجاد تغییرات بادوام در او کافی نیست.

قشر پیشانی که بخش منطقی مغز است، آن قدر توان ندارد که سیستم لیمبیک را از تهدید دانستن چیزی منصرف کند.

هیجانات ما بخشی از مدارهای مربوط به حفظ بقا هستند.

 وقتی حالت بقای ما روشن است، مرکز منطقی مغز ما خاموش می شود


همه احوال و همه چیزها 

قرار نیست توضیح داشته باشند

چیزهایی در من است که برای خودم 

هم «واضح» نیست، یا چیزهایی در زندگی هست که برایمان واضح نیست…

تمرین امروز: بپذیر گاه، اوضاع و احوال و یا احساس های آدم غیرقابل توضیح است