دوگانه ی اقتدار و جهل؛ چرا طالبان از کتاب، هنر، موسیقی می ترسند؟

14 خرداد 1404 - خواندن 6 دقیقه - 34 بازدید


امروزه جهل به عنوان مانعی بر سر راه توسعه و پیشرفت کشورها شناخته می شود؛ بنابراین وقتی قدرت با جهل هم پیمان می شود، اولین قربانی اش «فرهنگ» است. طالبان پس از بازگشت به قدرت، چهار سال پیش بار دیگر نشان دادند که نه تنها با آزادی مخالف نیستا، بلکه با اندیشه، زیبایی، و خلاقیت و آنچه که باعث آگاهی و خوشی و آرامش مردم ما می شود هم سر سازگاری نداشته و مخالف هستند. پرسش اساسی در اینجا این است که چرا حاکمانی که خود را نمایندگان خدا و خادم دین رسولش می دانند، از کتاب، موسیقی، سینما و هنر چنین وحشت دارند؟ در حکومت طالبان،(یا جهلان مسلح یا بشکه زردی ها) موسیقی و هر صدای زبیای دیگر «حرام» است، هنر و نقاشی «بیهوده» و به آن نسبتی بت پرستی و مشرک را میدهد، سینما را منبع «فساد» و فحشا دانسته و سینماگران را فریب خروده و مزدوران غربی می دانند که آمده اند مسلمان را گمراه و یا بی دین نمایید، و یا کتاب را «خطرناک» دانسته و خواندن آن را از نظری شرعی مشروع نمیداند. همین است که در مدت چهار سال اخیر حکومت طالبان بر افغانستان تقریبا واردات کتاب از کشور های دیگر خصوصا همسایه های ما، ایران، چین، تاجیکستان، و یا کشور های دیگر، تقریبا نزدیک به صفر رسیده و هیچ کتابی بدون اجازه آنها از مرزها وارد نمی شود، اما از طرفی دیگر از سمت پاکستان هر روز تریلی تریلی یا کامیون بست قرآن و کتب احادیث و دعا وارید می شود و هیچ ممنوعیتی وجود ندارد. معلوم نیست که این همه قرآن و کتاب احادیث چقدرشان درست و با قرآن و احادیث همخوانی دارد. شاید این قرآن ها و کتب احادیث همان چیزی های باشد که مردم را تروریست، افراطی، تندرو بنیادگرا بار می آوردند. طالبان از نخستین هفته های حاکمیت شان، مراکز فرهنگی بسته شدند، سازها شکسته شدند، نقاشی های دیواری پاک شدند، و هنرمندان یا در خفا رفتند یا از کشور فرار کردند. آن چه طالبان می خواهند، جامعه ای است که فقط اطاعت کند و بشنود، نه اینکه بخواهد، بدانند، خلاقیت داشته باشند، به توسعه و پیشرفت فکر کند یا هم آینده نگری داشته باشد. طالبان به خوبی می دانند که دانایی و آگاهی، دشمن استبداد، ظلم، خشونت، جهل، تبعیض، سرکوب افراط گرایی است. ازینرو با علم دانش و خصوصا تحصیل زنان و دختران مخالف است. چون جامعه ای که آگاه باشد، عالم باشد و کتاب خوان باشد، و مدام بپرسد، و بفهمد، هرگز فرمان برداری طالبان یا "جهلان مسلح" را نخواهد کرد. به همین دلیل است که زنان دختران از دانشگاه، مدرسه، آموزشگاها و کتابخانه ها محروم می شوند، دانشگاها منجر داده شده و یا بسته باقی میماند، مدارس، تخریب شده یا بدون شاگرد می ماند، کتابخانه ها متروکه شده کتاب های شان جمع آوری شده و سوزانده می شود و یا خواندن کتاب های اساسی و خوب جرم دانسته می شود، علم و دانش می شود چگونه بمب دستی و مواد انفجاری ساختن!. هنر خلاقیت به جرم زیبایی و توصیف بهشت، به کفرگویی و شرک جویی پنداشته شده و هنرمندان و طراحان، و نقاشان، محکوم به مرگ میشود. در دانشگاه و مدارس بجایی علمیت، استعداد و توانایی افراد، سابقه مجاهدت و جنگیدن، انفجار و انتحار دادن و کشتن آدم ها اولویت دارد. یعنی هرکسی که بشتر آدم کشته باشد، بشتر از هم انفجار و انتحار داده باشد، بشتر از همه جنگیده باشد منحیث هیئت علمی دانشگاه ها پذیرفته شده و به عنوان کادر علمی از آن یاد میشود. این حاکمیت، از کتاب می ترسد چون کتاب آگاهی می آورد، انسان را بفکر وارد میکند، از هنر می ترسند چون هنر انسان را به تخیل، به پرسش، و به فهم و درک بهتر از طبیعت، زیبایی دعوت می کند. از موسیقی می ترسند چون صدای بهشتی، صدایی زیبا، آرام بخش و شاد کننده است که غم و اندوه را ازبین می برد. در جهان طالبان، جایی برای زیبایی ها، آگاهی، تفکر و تنوع صداهای زیبا و بهشتی نیست؛ تنها صدایی که شنیده می شود و باید هر شهروند افغان آن را بشنود و خوب به ابزار و آلات موسیقی آن آشنایی کامل پیدا کند، صدای تیر و تفنگ، انفجار و انتحار است. صدای زور و تهدید است. بنابراین طالبان شاید موفق شده باشند که بر خاک افغانستان حکومت کنند، اما هنوز نتوانسته اند بر ذهن و دل بعضی مسلط شوند. هزاران جوان کتابخوان، هنرمند، نویسنده، معلم، زن، شاعر، خواننده، فیلم ساز هنوز در خفا یا تبعید، برای زنده نگه داشتن شعله ی از فرهنگ و تمدن خراسان قدیم که امروز در اسارت این گروه قرار گرفته است می کوشند. زیرا آن ها می دانند فرهنگ ، تاریخ، تمدن حافظه ی یک ملت است. وقتی دانشگاه و مدارس و کتاب را می سوزانند، در حقیقت آینده را، فرهنگ، تاریخ، تمدن این سرزمین را خاکستر می کنند.
بنابراین امارت طالبانی یا همان جهلان مسلح یا حکومت بشکه زردی ها، حکومت تفنگ بر اندیشه و تفکر است. اما تاریخ ثابت کرده است که هیچ حکومتی با تحقیر عقل و هنر، پایدار نمانده است. چون اقتدار بدون علم، آگاهی، عقل، اندیشه، تفکر، هنر، زیبایی، فرهنگ، تاریخ و تمدن یعنی جهل مسلح که هرگز نمی تواند مایه نجات و پشرفت جامعه ای خود باشد.