چاپ کتاب "اشباح اندیشه" به عنوان اولین کتاب در حوزه مطالعات اشباح فلسفه، فیلم و روانکاوی به قلم یونس یونسیان
اشباح اندیشه عنوان کتابی به قلم "یونس یونسیان" محقق و پژوهشگر مطالعات نوستالژیا می باشد، این مجلد در حقیقت روایت نوینی از همدستی های روانکاوی، فیلم و فلسفه است، اندیشه فلسفی هزاره نوین، نظریه روانکاوی و فیلم در کنار یکدیگر، هستی شناسی شبح زده و کارناوال ارواح سرگردان، ترکیبی از هانتولوژی، نوستالژیا و دانش ناخودآگاه که جریانی کلیدی در حوزه حکمرانی اندیشگانی نوین است، نقشه و نشانه ای برای تشخیص مسیرهایی که به باطل شدن آینده ها منتهی می شود، یعنی آینده به حالت تعلیق درآمده، زمان حال به شکل در رفته ای به گذشته باز می گردد و این بازگشت ها و شبح زدگی ها آن قدر تکرار می شود که آینده، در نسخه تمدنی اش ناممکن می شود. برای رسیدن به افق تمدنی در جهان چندتکه، کولاژی، بریکولاژی و گسسته، شبح آینده های از دست رفته می رود تا تسخیرمان کند؛ آینده هایی که هرگز به ما نرسیده اند؛ آینده هایی که می توانستیم داشته باشیم و حالا نابود شده و به هوا رفته اند و نبودن شان را حس می کنیم. با نوستالژیا برای گذشته دلتنگ می شویم و با هانتولوژی دلتنگ آینده ای هستیم که باید احصا، احیا و اهدا شود، و برای برداشتن گام، باید بر اشباح گذشته و آینده نظر کنیم، از گسل های سیاسی تا زمان لرزه های فرهنگی، از خانه مادربزرگ تا دست های پدرانه، جامانده میان گذشته و آینده، کودکی و تاریخ و رستگاری؛ سرگردان در میانه ها، چهارراه ها و حدفاصل ها. پای ثابت تجربه های شبح زده هستیم تا آینده گشوده شود.

هستی-شبح شناسی (hauntology ) بیرون کشیدن تمامی ارواح و اشباح از کالبد هستیشناسی است. ارواحی که در انتظار تخته احضار روح (ouija board) هستند. تختهای که بیش از هر چیز یادآور متن است؛ متنی که بر/در ساحت سفید و رنگ پریده کاغذ نوشته میشود. دریدا در ۱۹۹۳ مفهوم هستی-شبحشناسی را در متن تکاندهنده “اشباح مارکس” مطرح میکند و آن را در برابر و هم صدای انتولوژی (ontology) قرار میدهد. دریدا با این مفهوم به خصلت اسرارآمیز اشباح و ارواح اشاره میکند که در مرز هستی و نا-هستی قرار گرفته اند. نئولوژیسم یا واژهسازی دریدا، هستیشناسی را از بیخ و بن ساختارشکنی میکند. از منظر هستی-شبحشناسی دریدایی گذشته و زمان از دست رفته تنها عوامل دخیل در ایجاد چیزی به نام زمان حال هستند. از منظر دریدا جامعه با گذر از تاریخ و پیمودن مسیری که به پایان تاریخ میرسد بیش از هر دورهای به زمان نیاز دارد؛ زمانی که کهنه و قدیمی شده است. هستی به مرز تماس و لب به لب شدن با تمامی رویاها و کابوسها و ارواح و گذشتگان میرسد. گذار به ارتباط و همکلام شدن اجباری با پدیداری به نام شبح. روح گذشته به تسخیر حال مشغول میشود. سایبرپانک با صدای وهمآلود و دیوانهکنندهای شبیه به صدای مودم (modem or medium) در حال ارتباط به اینترنت آغاز میشود. صدایی که بیش از هر چیز با فرکانس دیوانهوارش یادآور فریاد ارواح و بانگ دعوتی به جهانی دیگرگون است صدایی از جنس صور و فریاد آخرالزمانی دیوانگان و مردگان صدایی سرشار از لیبیدوی مرگآور و نابودکننده لکانی، صدایی همانند صدای دیجیتالی راوی و کامپیوتر مرکزی فیلم آلفاویل (alphaville) شاهکار فوتوریستی گدار. پیوند و تلاقیهای فیلم و فلسفه آبستن و در انتظار نوزاد و رخداد نوزادهای است که راهش را از میان اشباح و ارواح میگشاید. نوزادی که مجرا و دالان رحمیاش به ناگاه بر تونل مرگ میغلطد و از سرزمین زندگان پا به دیار رفتگان و ناآمدگان مینهد. در این تلاقیها به تعبیر دریدا سینما و فضای سایبر دیگر عرصه و فرصتی برای احضار و ارتباط با ارواح و اشباح میشود و هر رسانه و ابزار ارتباطی (media) به مدیوم (medium) و احضار کننده اشباح بدل میشود.