محسن علمداری
295 یادداشت منتشر شدهمن نامتناهی ام...
من نامتناهی ام. این جمله شاید در نگاه اول ساده و پیش پاافتاده به نظر بیاید، اما به عمق مفهومی عمیق و بی پایان اشاره دارد. انسان ها از دیرباز به جستجوی سوالات بزرگ زندگی پرداخته اند: کیستند؟ چرا آمده اند؟ و مقصدشان کجاست؟ این جستجو، عمیق ترین و زیبایی ترین جنبه انسانی است که به ما این امکان را می دهد تا مرزهای محدود انسانی را پشت سر بگذاریم و به بی نهایت فکر کنیم.مفهوم نامتناهی از جنبه های مختلفی قابل بررسی است. در علم ریاضیات، نامتناهی به معنی عدم محدودیت است و در فیزیک نیز، در زمینه هایی مثل فضا و زمان، حضور پررنگی دارد. در این بستر، وقتی می گویم "من نامتناهی ام"، به جستجوی بی پایان خود در جهان و در دل وجودم اشاره می کنم. وجود ما پر از تجربیات و احساسات بی شمار است که نمی توان آن ها را به طور کامل بیان کرد. به همان اندازه که در پی بهبود خود هستیم، به دنیای نامتناهی وصل می شویم.هر انسان داستان منحصر به فردی دارد و تجربیاتش می تواند دریچه ای به سمت بی نهایت باشد. برای مثال، روابط انسانی، چه دوستی، چه عشق، و حتی یک نگاه ساده، می تواند گامی به سوی این جهان بی پایان باشد. این ارتباطات انسانی، فرصتی برای گسترش خود و نزدیک تر شدن به دنیای نامتناهی اند. در این دنیای بی نهایت، هر تعامل انسانی می تواند گوشه ای جدید از آگاهی را برای ما نمایان کند.از سوی دیگر، بی نهایت بودن ما به ما این امکان را می دهد که فراتر از آنچه که هستیم، فکر کنیم. ما در جستجوی دانش، هنر و خلاقیت هستیم. هر روز، فرصتی تازه برای کشف بیش تر خود و ارتباط با جهان است. ادعا می کنم که این نفوذ بی نهایت، ما را وادار به فکر و عمل می کند و در نهایت، به ما این امکان را می دهد تا با جهان و انسان های دیگر به شکلی عمیق تر و واقعی تر ارتباط برقرار کنیم.در نهایت، "من نامتناهی ام" یک دعوت است به تعمق درونی و کشف خود. این عبارت ما را تشویق می کند که متوجه شویم که علاوه بر محدودیت های زندگی روزمره، امکانات بی نهایتی نیز در وجود ما نهفته است. تلاش کنیم با شور و شوق در جستجوی این بی پایانی که در درون مان است، قدم برداریم و از هر فرصتی برای گسترش آگاهی خود استفاده کنیم. زندگی هرگز نه ایستاده و ما نیز نباید در جستجوی نامتناهی خود وقفه ای ایجاد کنیم...