نفی و اثبات

چون از نظر خود یک چیز را « شر» می دانیم آن را نفی می کنیم و بالعکس
بدی و شر بیشتر ساخته «ذهن بشر» است که در اثر استقرار و حضور قلب در جای عادت شده اش (ادراک دنیای فیزیکی) تسلط یافته است. جهان فیزیکی صفات آیینه و بازتاب آگاهی انسان است.
بدی و شر و خیر و شر : باید بدون مثبت بودن ، مثبت باشی . وقتی 1- خود مهم بینی را کم کردی 2- سرنوشت خودت را با وقار قبول کردی 3- پیوندت را با « اقتدار حق تعالی » صیقل دادی ، می فهمی که طراحی زندگی ات را «بی کرانگی» پیش می آورد.
و «بی کرانگی» دوستت است . بنابراین وارد فاز اقتدار و بعد ادب و احترام و سکوت می شوی . چه در اقتدار و چه در تواضع و فروتنی ، سالک ، درونی ترین تمایلش « مثبت » است و منظور از مثبت بودن « نفع شخصی » نیست ، بلکه اطمینان داشتن از رسیدن به تمامیت نفس و آغاز سفر تجریدی است . اما سرنوشت ما را اقتدار رقم می زند و سالک برخلاف یک فرد عادی از این امر آگاه است ، پس " مثبت و منفی " از بین می رود و همه تبدیل به « خواست اقتدار » می شود.
همچنین نک به: از بین بردن حقیقت با تاکید بر جنبه ی اثباتی آن https://civilica.com/note/7093/