محسن علمداری
295 یادداشت منتشر شدهقطعیت در دانستن
قطعیت در دانستن یکی از مباحث کلیدی در فلسفه و علوم است که به بررسی بنیادهای معرفت و محدودیت های آن می پردازد. در ابتدا، لازم است به مفهوم قطعیت و دانستن توجه کنیم. قطعیت به معنای اطمینان کامل از یک حقیقت یا شناخت است؛ حال آنکه دانستن به آگاهی از واقعیت ها اشاره دارد. این موضوع نزد فلاسفه، به ویژه در جستجوی حقیقت و درک انسان از خود، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.در تاریخ فلسفه، نظرات مختلفی درباره قطعیت وجود داشته است. رنه دکارت، فیلسوف نامدار قرن هفدهم، در تلاش برای یافتن یک بنیاد غیرقابل تردید برای معرفت، به مفهوم «شک» رسید. او به این نتیجه رسید که تنها چیزی که نمی توان در مورد آن تردید کرد، وجود فکر و آگاهی است. همچنین، او در پی تشریح ایده «من فکر می کنم، پس هستم»، به ضرورت شک کردن در باورها و ادراکات موجود پرداخت. این رویکرد به آن معناست که قطعیت در دانستن زمانی به دست می آید که ما به عمق و ریشه های وجودی خود برسیم.نظریه های مختلف معرفت نیز تاثیر عمیقی بر مفهوم قطعیت دارند. معرفت تحلیلی و انتقادی یکی از این نظریه هاست که بر این اساس، ما می توانیم با تحلیل و نقد ورودی های خود، به آگاهی و درک عمیق تری دست یابیم. در این راستا، نگاه های مختلف به این مفهوم از آنچه که در گذشته وجود داشته، به چالش کشیده شده است.با این حال، محدودیت های معرفت نیز وجود دارند که مانع از رسیدن ما به قطعیت می شوند. شکاکیت یکی از این دیدگاه هاست که با تاکید بر ناسازگاری در ادراکات و تصورات انسانی، بر این باور است که ممکن است هر آنچه را می دانیم، صرفا نتیجه تخیلات و تجربیات فردی باشد. داوید هیوم و ایمانوئل کانت، دو فیلسوف نامی، از پیشگامان این راه بوده و نشان داده اند که شناخت ما تحت تاثیر حواس، تجارب و شرایط زمان و مکان قرار دارد. این نظریات، سوالات عمیقی در مورد دست یابی به قطعیت و حقیقت ایجاد می کنند.نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، تفاوت بین قطعیت علمی و فلسفی است. در علوم، قطعیت از طریق آزمون ها و اعتبارسنجی ها به دست می آید و به مرور زمان می تواند تغییر کند. نتایج تجربی و مشاهدات علمی می توانند زمینه ساز قطعیت هایی شوند که به ما اجازه می دهند درکی بهتر از واقعیت پیدا کنیم. با این حال، این نتایج همیشه تحت تاثیر شرایط جدید و اطلاعات جدید قرار دارند و این ممکن است قطعیت را به چالش بکشد.این موضوع به ما یادآوری می کند که قطعیت در دانستن، نه تنها در زمینه های فلسفی، بلکه در زندگی روزمره و تصمیم گیری های ما نیز اهمیت دارد. آیا می توانیم بر اساس قطعیت ها تصمیمات کلیدی زندگی را اتخاذ کنیم؟ و آیا این قطعیت ها در شرایط مختلف اجتماعی و فرهنگی می توانند به گونه ای تغییر کنند که مفاهیم اخلاقی و انسانی ما نیز تحت تاثیر قرار گیرد؟در نهایت، مساله قطعیت در دانستن نه تنها یک بحث فلسفی، بلکه یکی از چالش های عمده در مواجهه با واقعیت های زندگی است. این سوالات نه تنها ممکن است به تفکر عمیق تری درباره حقیقت و شناخت منجر شود، بلکه می تواند ما را به درک جدیدی از زندگی اجتماعی و فردی نزدیک کند. پرسش ها و چالش های مرتبط با این مقوله همچنان به عنوان ابزاری برای کشف و جستجوی حقیقت باقی خواهند ماند.